هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
✍ خاطره ای از شهید علی اصغر ابراهیمی
« #شهید_علی_اصغر_ابراهیمی»
نام پدر: ابوالفضل
مسئولیت: معاون گروهان
تاریخ تولد: ۱۳۴۳/۰۶/۳۰
تاریخ شهادت: ۱۳۶۵/۱۰/۲۱
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماه رمضان سال ۶۴ در واحد مخابرات به عنوان سیم بان در خط پدافندی مشغول کار بودم. آتش سنگین عراقی ها تمام سیم های مخابرات را قطع کرده بود. هرچه سریعتر باید سیم ها وصل می شد.
در آن زمان حفظ ارتباط مخابرات اهمیت زیادی داشت. علی اصغر آن زمان فرمانده بود. وقتی نگرانی مرا دید گفت: «چی شده؟»
جریان را برایش توضیح دادم. هرچند کارهای مهم تری هم داشت اما آروم روی زمین نشست و سیم ها را چک کرد. با آمدن او روحیه گرفتم و به اتفاق مخابرات را راه انداختیم.
✍ راوی : عیسی ابراهیمی – برادر شهید )
🖤@chamran🖤
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
🌸دستگیری حضرت زهرا سلام الله علیها
#راوی شهید برونسی:(3)👇
🌺....امانش ندادم ودنبال حرفم را گرفتم: این کار خود کشیه، خودکشی محض! محکم گفت: شمابه دستورعمل کن.گفت: این دستور رو به تو دادم، تو هم وظیفه داری اجراکنی، و حرف هم نزنی. سینه خیز راه افتادم طرف سرستون...
آن جابلند شدم و برگشتم سمت راست. شروع کردم به شمردن قدم هام؛ یک، دو، سه، چهار. باوجود مخدوش بودن فکرو ذهنم، سعی کردم دقیق بشمارم. سربیست و پنج قدم، ایستادم. علامتی گذاشتم و آمدم سراغ گردان.😇 همه را پشت سر خودم آوردم تا پای همان علامت. به دستور بعدی اش فکر کردم؛ رو به عمق دشمن، چهل متر میری جلو... با کمک فرمانده گروهانها وفرمانده دسته ها، گردان را حدود همان چهل متر، بردم جلو... یک دفعه دیدم خودش آمد... سیدو چهار، پنج تا آرپی جی زن دیگر هم همراهش بودند. رو کرد به سید و پرسید: حاضری برای شلیک. گفت: بله حاج آقا. عبدالحسین گفت: به مجردی که من گفتم الله اکبر، شماردّ انگشت من رو می گیری و شلیک می کنی به همون طرف.😨پیرمرد انگارماتش برده بود.آهسته و با حیرت گفت: ما که چیزی نمی بینیم حاج آقا! 😍کجاروبزنیم؟☺️🌺....گفت:شماچه کارداری که کجارو بزنی؟به همون طرف شلیک کن دیگه. به چهار، پنج تا آر پی جی زن دیگرهم گفت: شماهم صدای تکبیر رو که شنیدین، پشت سر سید به همون رو به رو شلیک کنین... رو کرد به من و ادامه داد: شما هم با بقیه بچه هابلافاصله حمله رو شروع می کنین. من هنوز کوتاه نیامده بودم. به حالت التماس گفتم: بیا برگردیم حاجی، همه رو به کشتن میدی ها!😀 خونسردگفت: دیگه کار از این حرف ها گذشته.رو کردبه سید آرپی جی زن. گفت: آماده ای سید جان. پیرمرد گفت: آماده آماده.پرسید: قبضه رواز ضامن خارج کردی؟😳گفت: بله حاج آقا.عبدالحسین سرش را بلندکرد رو به آسمان...🙏
🌺... این طرف وآن طرفش را جور خاصی نگاه کرد.دعایی هم زیرلب خواند. یک هو صدای نعره اش رفت به آسمان؛ الله اکبر! طوری گفت الله اکبر که گویی خواب همه زمین را می خواست بریزدبه هم. پشت بندش سید فریاد زد: یاحسین؛وشلیک کرد. گلوله اش خورد به یک نفربر که منفجر شد وروشنایی اش منطقه را گرفت. بلافاصله چهار،پنج تا گلوله دیگر هم زدندوپشت بندش، با صدای تکبیر بچه ها، حمله شروع شد.دشمن قبل از اینکه به خودش بیاید، تار و مار شد. بعضی ها می خواستند دنبال عراقی ها بروند...
🌺.... عبدالحسین دادزد: بگردید دنبال تانک های T- 72 ،مااین همه راه رو فقط به خاطر اونا اومدیم.بالاخره هم رسیدیم به هدف، وقتی چشمم به آن تانک های پولادین افتاد،از خوشحالی کم مانده بود بال در بیاورم. بچه ها هم کمی از من نداشتند.افتادیم به جان تانک ها.آن شب، دو گردان زرهی دشمن راکاملاً منهدم کردیم. وقتی برگشتیم دژ خودمان، اذان صبح بود.نماز را که خواندیم، از فرط خستگی، هر کس گوشه ای خوابید، من هم کنار عبدالحسین دراز کشیدم.درحالی که به راز دستورهای دیشب او فکر می کردم، خوابم برد...
🌺....بیدارکه شدم یک دفعه یاد دیشب افتادم؛گویی برام یک رویای شیرین اتفاق افتاده بود،یک رویای شیرین وبهشتی. عبدالحسین داشت بلند می شد، دستش را گرفتم... صورتش رابرگرداند طرفم. توی چشم هاش خیره شدم. من و منی کردم وگفتم: راستش جریان دیشب برام خیلی سوال شده.عادی پرسید: کدوم جریان؟ناراحت گفتم: خودت رو به اوراه نزن،😇این "بیست و پنج قدم به راست و چهل متر به جلو"، چی بود جریانش؟😨
❤️ اللهم عجل لولیک الفرج
🖤@chamran🖤
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
4.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روضهخوانی شهید تورجیزاده از پشت بیسیم
🔰 #حاج_محمدرضا_بذری
🖤@chamran🖤
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
#شهید_عباس_بابایی:
در این دنیـا فقط پاكی،
صداقت، ایمان، محبت به مردم،
جان دادن در راه وطن و عبادت
باقـی می مانـد.
🖤@chamran🖤
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
هدایت شده از کیدیو | بازی، قصه و مهارت کودک
1.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽
📹 استوری
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی: هر وقت در سختیهای جنگ فشارها بر ما حادث میشد، وقتی که به صورت بسیار مضطری هیچ کاری از ما بر نمیآمد، پناهگاهی جز زهرا (س) نداشتیم و ما هم پناهگاهمون زهرا (س) بود.
🏴ویژه شهادت حضرت فاطمه زهرا
(سلام الله علیها)
🖤@chamran🖤
هدایت شده از یا اباصالح المهدی ادرکنی
9.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨از مسؤولین شروع کنید و با اراذل و اوباش ختم کنید
🔹️اگر #اعدامهای_رحمت از مسؤولین شروع شود و چندصدنفر مفسدِ اقتصادی و فرهنگی و سیاسی مشمول رحمت شوند
موجی از #امیدواری و جلب #اعتماد_مردم به نظام به راه میافتد که
تأثیرش هزاران برابر سخنرانی و قیچی کردن روبان برای افتتاحیه و گفتاردرمانیهای مسؤولین است.
🔹️چرا تصور میکنیم ضرری که یک امام جمعهٔ فاسد و نماینده مجلس دزد برای انقلاب و مردم دارد
از کسی که خیابانی را بسته
کمتر است؟!
هدایت شده از جواد قراداغی
اگه اینتر نشنال سال ۶۶ قمری بود:
اعدام یک فعال مدنی موسوم به «شمر» توسط مختار ثقفی
هدایت شده از حمید
🔴 بازداشت «شیخ کاظم العمری» از علمای برجستهی شیعه در عربستان برای دومین بار در سال جاری
◻️ این در حالی است که کسی مثل «عبدالحمید» در ایران، هر چه بگوید کسی با او کاری ندارد!
@varmetoon