هدایت شده از قلب فرهنگی شهر
🔮 شفای زهرا
🍀 تنها فرزندم زهرا و تنها يادگار حاج مهدی در تب میسوخت و تلاشهايم برای پايين آوردن دمای بدنش اثری نداشت. 😔😔
نگران بودم. اگر بلایی سرش میآمد، خودم را نمیبخشيدم.😭
بالای سرش نشستم و قدری قرآن خواندم. در همين حال به یاد قسمتی از پارچهای كه روی جنازهی همسرم انداخته بودند و چند نفر با خواست خدا به وسيلهی تبرك جستن به آن پارچه شفا يافته بودند، افتادم.😍😍
پارچه را آوردم و كنار زهرا خوابم برد. در عالم رؤيا ديدم حاج مهدی در كنار بستر زهرا نشسته و او را بغل گرفته است. او مرا از خواب بيدار كرد و با لبخندی گفت: «چرا اين قدر ناراحت هستی؟»😊😊
گفتم: «زهرا تبش پايين نمیآيد، میترسم بلایی سرش بيايد.»
حاج مهدی گفت: «ناراحت نباش. زهرا شفا پيدا كرده و ديگر تب ندارد.»☺️☺️
از خواب بيدار شدم. به اطرافم نگاه كردم. كسی نبود. دست بر پيشانی زهرا گذاشتم، تب نداشت. آری او شفا يافته بود.🙏😍😊
"" شادی روح شهدا صلوات ""
راوی: 🌹 همسر#شهيدحاجمهدیطیاری
┈┈•✾🌸✾•┈┈
#قلبفرهنگیشهر
@ghalbefarhangishahr