eitaa logo
یاران ولیعصر
197 دنبال‌کننده
25.1هزار عکس
30.7هزار ویدیو
606 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از زیارت
@Elteja | کانال اِلتجا88-Tasharofe Masjede Sahleh_Sahlavi.mp3
زمان: حجم: 5.55M
▫️ای که با آوردن نامت گره وا می‌شود! 🔸داستان تشرف شیخ جواد سهلاوی خادم مسجد سهله، به محضر امام عصر علیه السلام. 🎤 📚 اجساد جاویدان، ص۴۲ 🏴🕯🖤🕯🏴 🕌@ziarat_et
هدایت شده از هوالله
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹 ما به خاطر شما آمدیم... "خانه امام‌زمان(عج) در کوفه" ابتدای پیاده‌روی اربعین اللهم صل علی محمدوآل محمد,وعجل فرجهم کانال هوالله ❤️🌎🕋🇮🇷💚 https://eitaa.com/hooallah
@Elteja_tales | کانال قصّه‌های مهدوی4_5994293955888418817.mp3
زمان: حجم: 6.55M
💚 تماشای تبسم امام زمان علیه‌السلام در مسجد سهله مردی از اهالی نجف به محضر امام عصر علیه السلام در مسجد سهله ... 📚 برگرفته از جنة الماوی، حکایت ۵۸. 📚 ترجمه مکیال المکارم، ج۱، ص۳۰۸. علیه‌السلام عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
🔸امید وصال حکایاتی از تشرف‌یافتگان به محضر امام عصر علیه‌السلام 🔘قسمت سوم: اینجا خانه‌ی اوست...👇 https://eitaa.com/elteja_tales/607 عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
@Elteja_tales | قصّه‌های مهدوی4_5956542584925983073.mp3
زمان: حجم: 13.06M
🔸امید وصال حکایاتی از تشرف‌یافتگان به محضر امام عصر علیه‌السلام 🔘 قسمت سوم: اینجا خانه‌ی اوست... 📚شیفتگان حضرت مهدی علیه‌السّلام، ج۱، ص۲۶۸. عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
🔸امید وصال حکایاتی از تشرف‌یافتگان به محضر امام عصر علیه‌السلام 🔘 قسمت هشتم: دیدار به وقت سهله👇 https://eitaa.com/elteja_tales/647 عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
@Elteja_tales | قصّه‌های مهدوی4_6046095921517695447.mp3
زمان: حجم: 12.81M
🔸امید وصال حکایاتی از تشرف‌یافتگان به محضر امام عصر علیه‌السلام 🔘 قسمت هشتم: دیدار به وقت سهله عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
@Elteja_tales | کانال قصّه‌های مهدوی4_5960729997650957296.mp3
زمان: حجم: 7.47M
▪️به یاد مادر عنایت عجیب امام صادق علیه‌السلام به بانویی که از مصائب حضرت زهرا سلام الله علیها یاد کرده بود. 📚 المزار‌‌‌‌ الكبير، ص ۱۳۷. عضویّت در قصّه‌های مَهدوی(اِلتجا) @Elteja_tales
📜 روایتی خواندنی از تشرف آیت‌الله شیخ عبدالنبی عراقی به محضر امام زمان (عج) 🔅 مرحوم آیت‌الله از بزرگان در زمان مرحوم آیت‌الله بودند، ایشان مشتاق می‌شود تشرفی به محضر (عج) داشته باشد، خدمت یکی از می‌رسد و از او ذکری می‌گیرد تا به این ترتیب توفیق تشرف پیدا کند، آن ولی خدا هم به ایشان می‌گوید به اطراف برو و این را بگو، ان‌شاءالله تشرف حاصل می‌شود. ▫️ ایشان به اطراف مسجد سهله رفته و مشغول انجام آن عمل و گفتن آن ذکر خاص می‌شود، همان طور که مشغول بود دید دستی به شانه‌اش خورد، برگشت و دید یک آقای ناشناسی به او گفت آشیخ عبدالنبی با من کاری داشتی؟ ایشان گفت نه با شما کاری نداشتم، آن آقای ناشناس فرمود آشیخ عبدالنبی ظاهرا با من کاری داشتی! ایشان گفت نه آقا با شما کاری ندارم، آن آقای ناشناس هم وقتی شرایط را این گونه دید رفت. 🔸 آشیخ عبدالنبی پس از لحظاتی به خودش آمد و گفت این آقا که بود که مرا به اسم صدا زد و فرمود با من کاری داشتی؟ من به اینجا آمده بودم تا به محضر امام زمان (عج) مشرف شوم، نکند این آقای ناشناس خود حضرت بود؟ 🔹 سریع بلند شد و از آنجا که آن آقا هنوز در زاویه دید ایشان بود، به‌دنبال او رفت، شیخ عبدالنبی می‌گوید من دوان دوان می‌رفتم، آن آقا با طمأنینه حرکت می‌کرد، اما من هر چقدر می‌دویدم به ایشان نمی‌رسیدم، قرائن و شواهد نشان می‌داد که ایشان خود حضرت هستند. ▪️ این آقا با فاصله از مسجد سهله وارد بیابانی شد، خانه‌ای در آن بود، ایشان وارد آن منزل شد، من هم با فاصله چند دقیقه خودم را به آن منزل رساندم و در زدم، دیدم یک در را باز کرد، به او گفتم می‌خواهم خدمت آقا مشرف شوم، پیرمرد گفت صبر کن اجازه بگیرم، به داخل منزل رفت و پس از چند ثانیه آمد و گفت بفرمایید داخل، آقا اجازه فرمودند. 🔅 شیخ عبدالنبی می‌گوید وارد منزل شدم و دیدم حضرت نشسته‌اند، آنقدر مرا گرفته بود و فضا سنگین بود که اصلا نتوانستم صحبت کنم، نه تنها نمی‌توانستم صحبت کنم، بلکه را که پیشاپیش آماده کرده بودم تا از حضرت بپرسم نیز از ذهنم رفته بود، چند دقیقه نشستم و چون فضا بسیار سنگین بود، اجازه خواستم مرخص شوم، آقا هم اجازه دادند، به محض اینکه پایم را از منزل بیرون گذاشتم فضا سبک شد و من سؤالاتم را به خاطر آوردم. ▫️ سریع برگشتم و در زدم، همان پیرمرد در را باز کرد، به او گفتم من سؤالاتم را به خاطر آوردم، می‌خواهم یک بار دیگر مشرف شوم و آن‌ها را از حضرت بپرسم، پیرمرد گفت آقا تشریف بردند، من سریع گفتم پیرمرد نگو، من همین الان از اینجا بیرون آمدم، وقتی این را گفتم پیرمرد گفت اگر من دروغ می‌گفتم بیست سال این در نمی‌شدم، من وقتی این را شنیدم متوجه اشتباهم شدم و از ایشان معذرت‌خواهی کردم. 🔸 پیرمرد گفت آقا تشریف برده‌اند اما ایشان حضور دارند، اگر سؤالی دارید می‌توانید از ایشان بپرسید، من نایب حضرت را هم مغتنم شمردم و وارد منزل شدم، دیدم همان جایی که آقا امام زمان (عج) نشسته بود، آیت‌الله که بود، نشسته است. 🔹 آشیخ عبدالنبی می‌گوید دیدم آیت‌الله آسید ابوالحسن اصفهانی نشسته‌اند، به ایشان سلام کردم و گفتم چند سؤال داشتم که می‌خواستم بپرسم، ایشان فرمود بفرمایید، سؤالاتم را پرسیدم و ایشان به تفصیل پاسخ دادند، خداحافظی کردم و بیرون آمدم، با خودم گفتم آسید ابوالحسن اصفهانی این وقت روز باید در نجف در بیت خودشان باشند، آیا (عج) ایشان بود؟ اکنون سریع به نجف به بیت آسید ابوالحسن اصفهانی می‌روم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ▪️ دوان دوان خودم را به رساندم، مستقیم به بیت رفتم، وارد منزل شدم و دیدم ایشان نشسته‌اند و پاسخگوی سؤالات مردم هستند، چیزی به روی خودم نیاوردم، گفتم چند سؤال از شما داشتم، ایشان فرمود بفرمایید، همان سؤالات را پرسیدم و همان پاسخ‌ها را دریافت کردم، من باز هم چیزی به روی خودم نیاوردم، اما ایشان فرمودند آشیخ عبدالنبی حالا باورت شد یا نه؟ عرض کردم بله آقا. 🔅 علاوه بر اینکه و ارتباط خاصی با امام زمان (عج) دارند، برخی هم توفیق پیدا می‌کنند در محضر امام زمانشان خدمت کنند، این‌ها همان کسانی‌اند که و بوده و عمری و بوده‌اند تا گناه نکنند، چشم بر هم بگذاریم دنیا تمام می‌شود، خوش به سعادت کسانی که عمر دنیوی‌شان را در بندگی خدا طی می‌کنند و با سرافرازی از این دنیا می‌روند. 📝 | (ع) | ۱۷ مردادماه ۱۴۰۴ ✅ https://eitaa.com/joinchat/3519611638C2e8ffc5f61 @tashaarrofat