لَگدی خورد به دَر،، در که نه،، دیوار شِکَست..
خانه لَرزید و تَمامِ تَنِ تَب دار شِکَست...
سَمت دیوار و دَر آنقَدر هُجوم آوردند...
عاقِبَت پَهلوی آن مادَر بیمار شِکَست...
توی آتَش نِگران بود و به خود می پیچید...
استخوانهای ضَعیف تَنَش اِنگار شکست...
کاش درهای مَدینه وَسَطش میخ نَداشت...
سینه ی زخمی او با نوک مسمار شِکَست...
فِضّه دل خون شد و با بُغض صِدا زد: ثانی...
پای خود را به تَنِ فاطِمه نگذار،، شِکَست...
چه کُنَد با غَم نامردیِ این شَهر،،عَلی...
سینه اش پرشده از غُصّه تَلَمبار،، شِکَست...
متن وشعرادبی
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
هدایت شده از روایت عاشقی
1486797690file_3404_mp3_60.mp3
7.56M
حال مادرم خرابه دیدن مریض ثوابه
#نریمانی
#یازهرا
@shahidsardarsolimani
Misaq-Haftegi981024[06].mp3
4.09M
دارن در می کوبن،
به فکر آشوبن ...
#یوما_یوما😔
#سیدمجیدبنیفاطمه
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
به نگاهِ مادرانه ... هوسی مُدام دارم
همهیِ وجودخود را زمدینه وام دارم
برواینسیمِرحمت،سفریبهکویِ زهرا
وبگو کهمن ازاینجا بهشما سلام دارم
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
ما فاطميان اهل خرابات بهشتيم
خاكيمولىخاکنجفروضهسرشتيم
گاهى شجر طيّبه گاهى شجر طور
گه اهل بهشتيم و گهى باغ بهشتيم
درعمركم خويشفقطاشکفشانديم
يعنىكهدراين باديه جز نور نكشتيم
برماحرجى نيست اگر باده كشيديم
آن راكه دراين مدرسهگفتند نوشتيم
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
نیش مسمار اگر لب به سخن وا می کرد
پرده از راز غم فاطمه بالا می کرد
آستان در اگر حقّ تکلّم می داشت
دشمنان را همه زان واقعه رسوا می کرد
دوخت بر سینه ی زهرا در آتش زده را
زینب از پشت در این صحنه تماشا می کرد
بین دیوار و در خانه به زهرا چه گذشت؟
کز خدا مرگ به صد ناله تمنّا می کرد
به چه جرمی گل امّید علی پرپر شد؟
خصم بدکیش چه با شاخه ی طوبی می کرد؟
سند غربت و مظلومی زهرا و علی
محسن آن غنچه ی پرپر شده امضا می کرد
داد بر اهل ولا درس فداکاری را
آن که یاری ز علی یکّه و تنها می کرد
گه ز بازو و گه از پهلوی بشکسته و گاه
شکوه از ضربت آن سیلی اعدا می کرد
بعد از آن واقعه ی تلخ فدک تا دم مرگ
بر علی صورت نیلی شده اخفا می کرد
اللهم عجل لولیک الفرج
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f
#یازهرا
ای دل حدیث دختر طاها شنیده ای؟
چشمان خیس حضرت خیبر چه؟ دیده ای؟
روزی که دست حیدر کرار بسته بود
تاوان گرفت مردک پست دریده ای
از خانه تا رسید به مسجد؛ چه ها کشید
دستی به روی سینه و قد خمیده ای
شمشیر دید روی سر مرد خانه اش
گفتا به حال خسته و رنگ پریده ای:
«او را رها کنید که او نور مطلق است
خفاشها فراری از وقت سپیده ای!
ورنه روم به نزد پدر ناله ها کنم
نفرین کنم به شهر به خفت رسیده ای»
لرزید هرچه ستون ؛هرچه سنگ بود
سلمان به چشم دیده ولیکن چه دیده ای!
«دریاب فاطمه را جان مرتضی»
هرگز مباد؛ مرد به طوفان رسیده ای
سلمان رساند حرف علی را به فاطمه
آرام شد بتول ؛ز رحم حمیده ای
افتان و ناله زنان رو به خانه برد
اما دلش پر از غم تازه رسیده ای...
#یازهرا
http://eitaa.com/joinchat/2388131865C7d330cd80f