eitaa logo
یاران مهدی (عج الله)..
376 دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
5.8هزار ویدیو
12 فایل
برای فرج آقا کاری کنیم لبیک یا صاحب الزمان (عج الله)...
مشاهده در ایتا
دانلود
برای امام زمان(عج الله) مبلغ باشید.. اجرتون با آقا🌺🍃🌺 کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد. در واقع به مرگ جاهلیت مرده است. https://eitaa.com/joinchat/721486035Cae27f0cbc0 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت مهدی (عج الله) ما را فراموش نمیکند این ما هستیم که فراموش میکنیم ... 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤 https://eitaa.com/yasahabdonya
روایت فردی که تمام عمر گنهکار بود و در آخرین روزهای عمرش به دلش افتاد که دو کیلو شکر به موکب آقا سید الشهداء(ع) هدیه کند ..👆
19.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشتباهی که هر روز در وضو گرفتن مرتکب میشویم... 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤 https://eitaa.com/yasahabdonya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطور به محضر آقا صاحب الزمان (عج الله) برسیم.. 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤 https://eitaa.com/yasahabdonya
هدیه سوره قدر در شب جمعه به امام زمان 🔵 آیت الله سید علی قاضی (ره): 🔴 شب جمعه صد مرتبه سوره قدر را بخوانید و به امام زمان علیه السلام هدیه کنید.که این عمل در صفا و جلاء دادن قلب اثر بسیار زیادی دارد. 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عشق به امام زمان (عج الله) بی جواب نیست... 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟢روش امام باقر (علیه السلام) و پاداش عظيم مصافحه(دست دادن) ابوعبيده مي گويد: در سفري، هم كجاوه امام باقر (علیه السلام) بودم، در يك طرف مركب، من بودم و در طرف ديگر مركب، آن حضرت قرار داشت. هنگام سوار شدن، نخست من سوار شدم، بعد آن حضرت سوار شد، وقتي هر دو ما در جاي خود قرار گرفتيم، آن حضرت به من سلام كرد و مانند مردي كه دوست خود را ديده، مصافحه مي كرد و احوال پرسي مي نمود . هنگام پياده شدن، آن حضرت زودتر از من پياده مي شد، وقتي كه در زمين قرار مي گرفتيم، آن حضرت به من سلام مي كرد و مانند كسي كه دوستش را تازه ديده، احوال پرسي مي نمود. من به آن حضرت عرض كردم: اي پسر رسول خدا! شما به گونه اي مي كني، كه هيچ كس از مردم در نزد ما چنين نمي كند، كه اگر يك بار هم آن گونه رفتار كنند، زياد است؟ امام باقر (علیه السلام) فرمود: آيا نمي داني كه پاداش مصافحه چقدر است؟ همانا مؤمنان با همديگر ملاقات مي كنند و يكي به ديگري دست مي دهد، پس همواره گناهان آن دو مي ريزد، چنانكه برگ از درخت مي ريزد و خداوند به آنها (با نظر رحمت) مي نگرد، تا هنگامي كه از يكديگر جدا شوند. در روايت ديگر آمده که فرمود: هر مسلماني كه با برادر مسلمانش ملاقات نموده و با او مصافحه كند و انگشتان خود را داخل انگشتان او نمايد، گناهان آنها مانند برگ درختان هنگام سرماي شديد زمستان، مي ريزند... 🖤اللهم عجل لولیک الفرج🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
برای امام زمان(عج الله) مبلغ باشید.. اجرتون با آقا🌺🍃🌺 کسی که بمیرد و امام زمان خویش را نشناخته باشد. در واقع به مرگ جاهلیت مرده است. https://eitaa.com/joinchat/721486035Cae27f0cbc0 🌷اللهم عجل لولیک الفرج🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
19.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ثواب نیت خالصی که در دل داشتیم.. رفتن به بهشت... 🌹اللهم عجل لولیک الفرج🌹 https://eitaa.com/yasahabdonya
💠 👈راه را گم کرده بودم مولایم نجاتم داد 🔸از اهالی سده اصفهان بود. همگان او را «ملاهاشم»(1) می خواندند. زهد و تقوا و کرامات عدیده اش زبانزد خاص و عام بود. مدتی بود تمنای زیارت بیت الله داشت. لذا قصد عزیمت حج نموده و با قافله ای راهی شد. 🔹در مسیر راه، تاریکی شب همه جا را پوشاند. ناگاه به خود آمد و اثری از قافله ندید. همه رفته بودند و او از قافله عقب مانده بود. صدای زنگ قافله را می شنید ولی اثری از آن دیده نمی شد. به این سو و آن سو حرکت کرد که شاید علامتی از دوستان همسفر خود بیابد ولی اثری نداشت جز پاره شدن کفش و لباسش و جراحتی که بر اثر خار مغیلان در پایش ظاهر شد. 🔸بر اثر شدت جراحت و خونریزی، پاهایش خشک شد و دیگر قادر به حرکت نبود. کاملا ناامید شد و در کنار بوته خاری بر روی زمین نشست. 🔹چون عادت به ذکر و دعا داشت مشغول دعا شده و دعای غریق و سایر ادعیه را بر زبان جاری می کرد. 🔸نزدیک اذان ماه با نور کمی طالع شده و بیابان را با نور خود اندکی روشن کرد. ناگهان صدایی شنید. صدای حرکت اسب بود. با خود گفت: نکند عرب های راهزن باشند که برای غارت و اسارت بازماندگان قافله آمده اند. از ترس این امر زبان در کام نهاده و خاموش و ساکت در سایه ی آن خار مخفی شد. 🟡بقیه ی داستان را اینچنین نقل می کند: ▪️سوار بالای سرم آمده و به زبان عربی گفت: حاجی قم (یعنی حاجی بلند شو). از شدت ترس نه حرکتی کردم و نه صحبتی. 🔸مرد عرب سر نیزه خود را کف پایم نهاده و این بار با زبان فارسی با ذکر نام خطابم کرده و فرمود: هاشم برخیز. سرم را بلند نمودم و سلام عرض کردم و جواب شنیدم. 🔸سوار عرب سۆال کرد: چرا خوابیده بودی؟ چه ذکری می گفتی؟ تمام آنچه پیش آمده بود را برایش شرح دادم. 🔸فرمود: برخیز تا برویم. 🔹عرض کردم: مولاجان پایم به حدی مجروح شده که دیگر قدرتی بر حرکت ندارم. 🔸فرمود: نگران نباش. زخم هایت خوب شده. حرکت مختصری کردم و با پای برهنه دو سه قدم راه رفتم. 🔸فرمود: بیا هم ردیف من، سوار شو. چون اسب بلند بود و زمین هموار، اظهار ناتوانی در سوار شدن نمودم. 🔸فرمود: پا بر روی رکاب و پای من بگذار و سوار شو. پا بر رکاب گذاشتم و مولایم دستم را گرفت و سوار شدم. ▪️با گرفتن دست ایشان چنان آرامشی در دلم پیدا شد که تمام دردها و غصه های گذشته را فراموش کردم. عبای ایشان نیز معطر به عطر خاصی بود که با استشمام آن احساس زنده دلی و شادابی می نمودم. ▪️در بین راه مقداری در احوال بعضی از مسافرین قافله و خصوصیات راه صحبت فرمود. از این رو گمان کردم ایشان از رفقای ایرانی است در قافله ی حج بوده است. در این حال آثار طلوع آفتاب ظاهر شد. 🔸فرمود: این نور چراغ را در مقابل مشاهده کن. اینجا منزل حاجیان و رفقای شماست. اسم صاحب قهوه خانه را نیز به من فرمود. 🔸فرمود: نزدیک قهوه خانه آبی هست. دست و پایت را بشوی و خاک از لباس هایت پاک کن و نماز بخوان و همین جا باش تا همراهانت برسند. ▪️پیاده شدم و دست بر زانو گرفتم ببینم آثار خستگی و جراحت هنوز وجود دارد. حالم بهتر شده بود. ناگاه به خود آمدم دیدم اثری از آن آقا نیست. ▪️به قهوه خانه آمدم و صاحب آن را به اسم صدا زدم. تعجب کرد. آنچه پیش آمده بود را برایش تعریف کردم. متأثر شد و بسیار گریه کرد و به من خالصانه خدمت می نمود. ▪️لباس هایم را عوض کردم و زخم هایم را وارسی کردم. روی لباس ها خون زیادی بود ولی زخمی باقی نمانده بود. فقط جای زخم ها پوست سفیدی وجود داشت مثل زخمی که خوب شده باشد. ▪️عصر فردا بالاخره قافله حاجیانی که همراهشان بودم به این منزل رسید. رفقا از مشاهده من که هنوز زنده بودم بسیار تعجب کرده و گفتند به یقین رسیده بودیم که جامانده ای و به دست عرب های حربی کشته شده ای. 🟠آنچه پیش آمده بود بازگو کردم. ارادت ایشان نیز نسبت به مولایمان حضرت بقیة الله عجل الله تعالی فرجه الشریف بیشتر شده و تثبیت گردید. ********** ◽️پی نوشت: (1) حاج ملا هاشم صلواتی. بیش از صد و ده سال عمر کرد. متوفای سال 1338 هـ.ق 🌸اللهم عجل لولیک الفرج🌸