eitaa logo
کانال یا صاحب الزمان (عج) ادرکنی ولا تهلکنی
18.7هزار دنبال‌کننده
22.5هزار عکس
13.8هزار ویدیو
490 فایل
بسمه تعالی احتراما بدینوسیله اعلام میگردد ، کانال فوق وابسته و تحت مدیریت و نظارت مجموعه بزرگ موسسه فرهنگی مذهبی قرآنی و مرکز نیکوکاری پیروان شهدای کربلا در جنوب تهران میباشد .
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱 ♻️ مرحوم فِهری زنجانی ‌می‌فرمودند: 🔹در مشهد، آیت الله بهجت.ره را دیدار کردم، پرسیدم: ❓یادتان هست پنجاه و پنج سال قبل، نجف با هم در مدرسۀ سید بودیم، دوست بودیم، اگـر چه هم درس نبودیم، شما پرواز کردید و ما را جا گذاشتید. ما که سید بودیم. چه ‌می‌شد دست ما را هم ‌می‌گرفتید؟! اکنون که مهمان شما هستم، تا عنایت خاصی از 🟩 امام رضا عليه‌السّلام برای من نگویید، از این جا نمی‌روم! آیت الله بهجت سرشان را پایین انداختند، آن گاه سر را بالا آوردند و فرمودند: یک بار که به حرم مشرّف شدم، حضرت مرا به داخل روضه نزد خودشان بردند، ده مطلب فرمودند. یکی این بود: 🟦 مگر ‌می‌شود 🟦 مگر ‌می‌شود 🟦 مگر ممکن است 🟨 کسی به ما پناه آورد و ❓ ما او را پناه ندهیم؟! https://ble.ir/y133s ❀❒◌❀◌❒❀ اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹🪸💛💜🩷🍀🌹 🪸 الهی و ربی من لی غیرک 💛یا رئوف و یا رئوف و یا رئوف💜
بسیاری از افراد براساس عادت همیشگی پنیر را با گوجه و خیار یا هندوانه میخورند. این کار باعث بروز بسیاری از بیماریهامثل دیابت، MS ، اختلالات عصبی، گوارشی،خواب آلودگی و... می‌شود از منظر طب سنتی خوردن چند ماده غذایی با طبع سرد بسیار برای بدن مضر است https://ble.ir/y133s 🩵🧡🍃🌿💚🩶 🇮🇷 اللهم عجل لولیک الفرج 🇮🇷🩶💚 🍃🌿 🧡 کلواوالشربوولاتسرفوا 🩷 🍀 بخورید و بیاشامید ولی اسراف نکنید 🩷 🌹 🪸 🩵
‏عکس از محمد کیانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه روستای خیلی جالب در دل کوهستان  چطوری تو این ارتفاع زندگی می کنن😳 مثلا تو باد و بارون و برف و ... چکار می کنن 🤔 https://ble.ir/y133s اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹🪸💛💜🩷🍀🌹 🪸 الهی و ربی من لی غیرک 🌹 💛💜🩷🍀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اوپرت استان مازندران اینجا مرز مازندران و سمنان 📍برای دسترسی به منطقه اوپرت دو راه وجود دارد؛ شهمیرزاد یا جاده فیروزکوه. اگر می خواهید از مسیر شهمیرزاد بروید؛ شهمیرزاد در ۲۰ کیلومتری شمال شرقی سمنان قرار دارد، باید از سمت شهر سمنان به سمت شهمیرزاد بروید و از آنجا می توانید به سمت فولاد محله حرکت کنید؛ پس از حدودا ۳۰ کیلومتر در سمت چپ جاده تابلویی خواهید دید که مسیر منطقه‌ حفاظت‌ شده پرور را نشان می دهد، مسیرتان را به این منطقه بکر و طبیعتی دست نخورده ادامه ‌دهید، در این مسیر یک دو راهی وجود دارد که در سمت چپ بعد از گذر از روستاهای ورگو، پرور، کلیم، کاورد، فیسک، تلاجیم، ملاده به سرخدره می رسید؛ در این حین، خروجی سمت راست از این روستا شما را به سمت روستای اوپرت می رساند. این راه دسترسی جزو راحت ترین مسیرها برای دسترسی به اوپرت است.✅ https://ble.ir/y133s اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹🪸💛💜🩷🍀🌹 🪸 الهی و ربی من لی غیرک 🌹 💛💜
https://ble.ir/y133s اللهم عجل لولیک الفرج 🕋 🌹 🪸💛 الهی و ربی من لی غیرک 🌹🪸 💜🩷🍀🌹🪸💛💜
🚨 داستان عجیب کیسه برنجی که علامه نراقی از عالم برزخ برای افطار به منزل آورد! عالم بزرگ ملامهدی نراقی در یک ماه‌ رمضان، عيالش‌ به‌ او ميگويد: هيچ‌ در منزل‌ نيست‌، برو بيرون‌ و چيزي‌ تهيه‌ كن‌. مرحوم‌ نراقي‌ که پولی نداشته از منزل‌ بيرون‌ مي‌آيد و به‌ سمت‌ وادي‌‌السلام‌ می‌رود، در ميان‌ قبرها قدري‌ مي‌نشيند و فاتحه‌ ميخواند تا اينكه‌ آفتاب‌ غروب‌ ميكند. در اينحال‌ مي‌بيند عده‌اي‌ از اعراب‌ جنازه‌اي‌ را آوردند و قبري‌ براي‌ او کنده و جنازه‌ را در ميان‌ قبر گذاشتند، و به‌ او گفتند: ما كاري‌ داريم‌، عجله‌ داريم‌، ميرويم‌ به‌ محل خود، شما بقيه‌ تجهيزات‌ اين‌ جنازه‌ را انجام‌ دهيد و رفتند. مرحوم نراقي‌ ميگويد: من‌ داخل قبر رفتم‌ تا كفن‌ را باز نموده‌ و صورت‌ او را به‌ روي‌ خاك‌ بگذارم‌ ناگهان‌ دریچه‌ای را ديدم‌، از آن‌ دريچه‌ داخل‌ شدم‌ ديدم‌ باغ‌ بزرگي‌ است‌، دارای درخت‌هاي‌ سرسبز و ميوه‌هاي‌ متنوع‌. از دَرِ اين‌ باغ‌ يك‌ راهي‌ بسوي‌ قصر مجللي‌ بود بي‌اختيار وارد شدم‌ و بسوي‌ آن‌ قصر رفتم، قصر با شكوهي‌ بود خشت‌هاي‌ آن‌ از جواهرات‌ قيمتي‌ بود؛ از پله‌ بالا رفتم‌، در اطاقي‌ بزرگ‌ وارد شدم‌، ديدم‌ شخصي‌ در صدر اطاق‌ نشسته‌ و دور تا دور اين‌ اطاق‌ افرادي‌ نشسته‌اند. سلام‌ كردم‌ و نشستم‌، جواب‌ سلام‌ مرا دادند. بعد ديدم‌ افرادي‌ كه‌ در اطراف‌ اطاق‌ نشسته‌اند از آن‌ شخص، پيوسته‌ احوالپرسي‌ مي‌كنند و از حالات‌ اقوام‌ و بستگان‌ خودشان‌ سؤال‌ مي‌كنند و او پاسخ‌ ميدهد. و آن‌ مرد شاد و مسرور به‌ يكايك‌ سؤالات‌ جواب‌ ميگويد. کمی گذشت‌ ناگهان‌ ديدم‌ ماري‌ از در وارد شد و بسمت‌ آن‌ مرد رفت‌ و نيشي‌ زد و برگشت‌ و از اطاق‌ خارج‌ شد. آن‌ مرد از درد نيش‌ مار، صورتش‌ متغير شد. كم‌ كم‌ حالش‌ عادي‌ و بصورت‌ اوليه‌ برگشت‌. سپس‌ باز شروع‌ كردند با يكديگر سخن‌ گفتن‌ و احوالپرسي‌ نمودن‌ و از گزارشات‌ دنيا از آن‌ مرد پرسيدن‌. ساعتي‌ گذشت‌ ديدم‌ باز، آن‌ مار از در وارد شد و او را نيش‌ زد و برگشت‌ آن‌ مرد حالش‌ مضطرب‌ و رنگ‌ چهره‌اش‌ دگرگون‌ شد و سپس‌ به‌حالت‌ عادي‌ برگشت‌. از او سؤال‌ كردم‌: آقا شما كيستيد؟ اينجا كجاست‌؟ اين‌ قصر متعلق‌ به‌ كيست‌؟ اين‌ مار چيست‌؟ چرا شما را نيش‌ ميزند؟ گفت‌: من‌ همين‌ مُرده‌اي‌ هستم‌ كه‌ هم‌ اكنون‌ شما در قبر گذاشته‌اید و اين‌ باغ‌، بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌ اين‌ قصر، اين‌ درختان‌ با شكوه‌ و اين‌ جواهرات‌ و اين‌ مكان‌ كه‌ مشاهده‌ مي‌كنيد بهشت‌ برزخي‌ من‌ است‌. اين‌ افرادي‌ كه‌ در اطاق‌ گرد آمده‌اند اقوام و ارحام‌ من‌ هستند كه‌ قبل‌ از من‌ رحلت کرده‌اند و اينك‌ براي‌ ديدن‌ من‌ آمده‌اند و از بازماندگان‌ خود در دنيا احوالپرسي‌ نموده‌ و جويا ميشوند، و من‌ حالات‌ آنان‌ را براي‌ اينان‌ بازگو ميكنم‌. گفتم‌ اين‌ مار چرا تو را ميزند؟ گفت‌: قضيه‌ از اين‌ قرار است‌ كه‌ من‌ مردي‌ مؤمن‌ هستم. يك‌ روز در هواي‌ گرم‌ تابستان‌ ديدم‌ صاحب‌ دكاني‌ با يك‌ مشتري‌ خود منازعه‌ دارند؛ صاحب‌ دكان‌ مي‌گفت‌: شش‌ شاهي‌ از تو طلب‌ دارم‌ و مشتري‌ مي‌گفت‌: من‌ پنج‌ شاهي‌ بدهكارم‌. من‌ قصد اصلاح به‌ صاحب‌ دكان‌ گفتم‌: تو از نيم‌ شاهي‌ بگذر، و به‌ مشتري‌ گفتم‌: تو هم‌ از نيم‌ شاهي‌ بگذر و به‌ مقدار پنج‌ شاهي‌ و نيم‌ به صاحب‌ دكان‌ بده‌ صاحب‌ دكان‌ ساكت‌ شد و چيزي‌ نگفت‌؛ ولي‌ چون‌ حق با صاحب‌ دكان‌ بوده‌ و من‌ به‌ قدر نيم‌ شاهي‌ به‌ قضاوت‌ خود كه‌ صاحب‌ دكان‌ راضي‌ بر آن‌ نبود حق او را ضايع‌ نمودم‌، لذا به‌ كيفر اين‌ عمل‌، خداوند اين‌ مار را معين‌ نموده‌ كه‌ هر يك‌ ساعت‌ مرا نيش‌ زند، تا در روز محشر و به‌ بركت‌ شفاعت‌ محمد و آل‌ محمد عليهم‌ السلام‌ نجات‌ پيدا كنم‌ چون‌ اين‌ را شنيدم‌ برخاستم‌ و گفتم‌: عيال‌ من‌ در خانه‌ منتظر است‌، من‌ بايد بروم‌ و براي‌ آنان‌ افطاري‌ ببرم‌. آن مرد مرا بدرقه‌ كرد، از در كه‌ خواستم‌ بيرون‌ آيم‌ يك‌ كيسه‌ کوچک برنج‌ به‌ من‌ داد و گفت‌: اين‌ برنج‌ خوبي‌ است‌، ببريد براي‌ عيالاتتان‌ برنج‌ را گرفته‌ و خداحافظي‌ كردم‌ و آمدم‌ بيرون باغ‌، از دريچه‌اي‌ كه‌ داخل‌ شده‌ بودم‌ خارج‌ شدم‌، ديدم‌ داخل‌ همان‌ قبر هستم‌ و مرده‌ هم‌ به‌ روي‌ زمين‌ افتاده‌ و دريچه‌اي‌ نيست‌؛ از قبر بيرون‌ آمدم‌ و خشت‌ها را گذاشته و روی آن خاك‌ ریختم و به‌ سوي‌ منزل‌ رهسپار شدم‌ مدتها گذشت‌ و ما از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكرديم‌ و تمام‌ نمي‌شد، چنان‌ بوي‌ خوشي‌ از آن‌ متصاعد ميشد كه‌ محله‌ را خوشبو ميكرد. همه مي‌گفتند: اين‌ برنج‌ را از كجا خريده‌ايد؟ بالاخره‌ بعد از مدتها يك‌ روز كه‌ من‌ در منزل‌ نبودم‌، يك‌ نفر به‌ ميهماني‌ آمده‌ بود و چون‌ عيال‌ از آن‌ برنج‌ طبخ‌ ميكند ميهمان‌ مي‌پرسد: اين‌ برنج‌ از كجاست‌ كه‌ اینقدر خوشبو است‌؟ اهل‌ منزل‌، مأخوذ به‌ حيا شده‌ و داستان‌ را براي‌ او تعريف‌ مي‌كنند. پس‌ از اين‌، آن‌ برنج‌ تمام‌ ميشود
‏عکس از m ebrahimivarkiani313
﷽ 🌷خلاصه تمام دعاها! ⚡️روزی شخصی خدمت حضرت علی(عليه‌السلام) می رسد و می گوید یا امیر؛ بنده به علت مشغله زیاد نمی توانم همه دعاها را بخوانم، چه کنم!؟ ⚡️حضرت علی(عليه‌السلام) می فرمایند: خلاصه تمام ادعیه را به تو می گویم، هر صبح که بخوانی گویی تمام دعاها را خوانده ای. 🌷الْحَمْدُ لله عَلَى کُلِّ نِعْمَةٍ🌷 خدایا شکرت برای هر نعمتی که به من دادی. 🌷أَسْأَلُ اللهَ مِنْ کُلِّ خَیْرٍ🌷 از خداوند می خواهم هر خیر و خوبی را. 🌷أَعُوذُ باللهِ مِنْ کُلِّ شَرٍّ🌷 خدایا به تو پناه می برم از همه بدی ها. 🌷أَسْتَغْفِرُ اللهَ مِنْ کُلِّ ذَنْبٍ🌷 خدایا مرا ببخش برای تمام گناهانم. 📚منبع: بحار الانوار/ ج۹۱ «» 🌹https://ble.ir/y133s الهی و ربی من لی غیرک 🌹🪸💛💜🩷🍀🌹🪸💛💜🩷🍀🌹 ·𑁍··𑁍··𑁍··𑁍··𑁍··𑁍··𑁍·