eitaa logo
یاس بانو...•`🌿
78 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.9هزار ویدیو
103 فایل
یاس بانو...•`🌿 eitaa.com/yasbanooo313
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸جشن بزرگ غدير قرآن ✨ویژه بانوان✨ 🗓۱۹ و ۲۰ تیر ⏰ساعت ۱۷ تا ۱۹ 🔹 اطلاعات بيشتر در کانال ایتا: https://eitaa.com/qadir_e_qoran 🆔 @Baseeratt
💥 *کاسه یخ ننه نخودی* بچه که بودم آرزو داشتم خیلی پولدار شوم و اولین چیزی هم که دلم میخواست بخرم یک یخچال برای "*ننه‌ نخودی*" بود. ننه‌ نخودی پیرزنِ تنهای محل ما بود که هیچوقت بچه‌دار نشده بود... می‌گفتند در جوانی شاداب و سرحال بود و برای بقیه نخود می‌ریخت و فال می‌گرفت. پیر که شد، دیگر نخود برای کسی نریخت؛ اما "*نخودی*" مانده بود تهِ اسمش. زمستان و تابستان آب‌یخ می‌خورد، ولی یخچال نداشت. ننه ، شبها می‌آمد درِ خانه‌ی ما و یک قالب بزرگ یخ می‌گرفت. توی جایخیِ یخچالمان، یک کاسه داشتیم که اسمش "*کاسه‌ی ننه‌ نخودی*" بود. ننه با خانه‌ی ما ندار بود. درِ خانه اگر باز بود بدون در زدن می‌آمد تو ، و اگر سرِ شام بودیم یک بشقاب هم می‌آوردیم برای او. با بابا رفیق بود..! برایش شال‌گردن و جوراب پشمی می‌بافت و در حین صحبت با پدر توی هر جمله‌اش یک "*پسرم*" می‌گفت. یک شب تابستان که مهمان داشتیم و توی حیاط جمع بودیم ؛ ننه، پرده را کنار زد و وارد حیاط شد. بچه‌ی فامیل که از دیدن یک پیرزن کوچولوی موحنایی ترسیده بود، جیغ زد و گریه کرد. ننه بهش آبنبات داد. ولی نگرفت و بیشتر جیغ زد. بچه‌ را آرام کردیم و کاسه‌ی ننه نخودی را از جا‌یخی برایش آوردیم. بابا وقتی قالب یخ را توی زنبیل ننه انداخت، آرام بهش گفت: *"ننه.! از این به‌ بعد در بزن.!"* ننه، مکث کرد و به بابا نگاه کرد؛ به ما نگاه کرد و بعد بی‌حرف رفت... بعد از آن، دیگر پیِ یخ نیامد. کاسه‌ی ننه‌ نخودی مدتها توی جایخی یخچالمان ماند و روی یخ‌اش، یک لایه برفک نشسته بود.. یک شب، کاسه را برداشتم و با بابا رفتیم درِ خانه‌ی ننه. در را باز کرد. به بابا نگاه کرد. گفت: "دیگه آبِ یخ نمی‌خورم، پسرم..!" قهر نکرده بود؛ ولی نگاهش به بابا غریبه شده بود. او توی خانه‌ی ما کاسه داشت، بشقاب داشت و یک "پسر". یک در، یک درِ آهنی ناقاب، یک در نزدن و حرف پدر، ننه را برد به دنیای تنهایی خودش و این واقعیت تلخ را یادش آورده بود که "*پسرش*" پسرش نبوده..! ننه‌ نخودی یک روز داغ تابستان از دنیا رفت... توی تشییع‌ جنازه‌اش کاسه‌ی یخ ننه را انداختیم توی کلمن و بابا قدِ یک پسرِ مادر مرده اشک ریخت و مدام آب یخ خورد. یک حرف، یک نگاه، یک عکس العمل... چقدر آثار تلخی بهمراه دارد... *کاسه یخ؛ انگار بهانه ی عشق و مهربانی بود...* خدا میدونه کاسه یخ هر کدوم از ما کی، کجا و در یخچال دل چه کسانی..!!! هزار بار برفک گرفت و شکست و خورد شد و دیده نشد... *حواسمان به یکدیگر باشد.* در پیچ و خم این روزگار، هوای دل همدیگر را داشته باشیم و محبت و مهربانی را به بوته فراموشی نسپاریم. نگذاریم گل محبت، پشت درب نامهربانی پژمرده شود... یکدیگر را صمیمانه دوست بداریم... *چون عمر و زندگی آن چیزی که فکر می کنیم نیست..🍒* یادمان باشد که هست شبی که نیست پس از آن فردایی 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از بصیرت ورامین
🇮🇷 تجمع و راهپیمایی خانوادگی 🇮🇷 🌹 مدافعان حریم خانواده 🌹 🟢 مکان : ، میدان امام حسین علیه السلام تا مسجد جامع تاریخی ورامین 🔴 زمان : چهارشنبه ۲۱ از ساعت ۱۷ 🌸 همراه با همخوانی سرود عزیزم حسین ، بابا رضا ، دختر ایران 🌸 https://rubika.ir/baseerat_varamin https://eitaa.com/basirat_varamin
45.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مراحل آماده سازی جشن بزرگ غدیر ورامین 🔰ستاد مردمی غدیر ورامین🔰 🌱 @rahesabz1402
🔴 ولی این قاب از جشن بزرگ غدیر حرف زیاد داره🙂 🔹 برعندازا نمیخواید بگید که بزور آوردنشون که با خنده عکس بگیرن کنار پلیسامون؟ 🔹 اگه خارج بود سریع تیتر میزدن خوش بحالشون چه پلیسی دارن 😏
توییت علی کریمی چند ساعت قبل از حمله تروریستی به کلانتری 16 ! 🔹انگار علی عاغا با انتحاری های وهابی از قبل هماهنگ بوده😏