📚 #داستان_کوتاه
👈 من اینجا مسافرم
🌴جهانگردی به دهکده ای رفت تا زاهد معروفی را زیارت کند و دید که زاهد در اتاقی ساده زندگی می کند. اتاق پر از کتاب بود و غیر از آن فقط میز و نیمکتی دیده می شد.
🌴جهانگرد پرسید: لوازم منزلتان کجاست؟...زاهد گفت: مال تو کجاست؟ جهانگرد گفت: من اینجا مسافرم. زاهد گفت: من هم.
👌دنیا محل گذر است نه محل ماندن !!!
@yasbanooo313
#داستان_کوتاه
🌴پسر کوچکی وارد مغازهای شد، جعبهی نوشابه را به سمت تلفن هل داد. بر روی جعبه رفت تا دستش به دکمههای تلفن برسد و شروع کرد به گرفتن شماره...مغازه دار متوجه پسر بود و به مکالماتش گوش میداد.
🌴پسرک پرسید: «خانم، میتوانم خواهش کنم کوتاه کردن چمنهای حیاط خانهتان را به من بسپارید؟» زن پاسخ داد: «کسی هست که این کار را برایم انجام میدهد.»
🌴پسرک گفت: «خانم، من این کار را با نصف قیمتی که به او میدهید انجام خواهم داد.» زن در جوابش گفت که از کار این فرد کاملا راضی است. پسرک بیشتر اصرارکرد و پیشنهاد داد: «خانم،من پیاده رو و جدول جلوی خانه را هم برایتان جارو میکنم. دراین صورت امروز شما زیباترین چمن را درکل شهر خواهید داشت» مجددا زن پاسخش منفی بود.
🌴پسرک درحالی که لبخندی برلب داشت، گوشی را گذاشت. مغازهدار که به صحبتهای او گوش داده بود، گفت: «پسر از رفتارت خوشم آمد ، به خاطر اینکه روحیهی خاص و خوبی داری دوست دارم کاری به تو بدهم»
🌴پسر جواب داد: «نه ممنون، من فقط داشتم عملکردم را میسنجیدم. من همان کسی هستم که برای این خانم کار میکند.
👌چه خوب است گاهی عملکردمان را بسنجیم.
@yasbanooo313