eitaa logo
یاس کلیک(به خاطر تو)
70 دنبال‌کننده
3 عکس
3 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عشق می آید و نمی رود می ماند در وجودت عاشق و معشوق شاید بیایند و بروند ولی عشق ماندگار است یا با وصالش یا با هجرانش وصالی در هیچ عشقی نبوده و نیست این هجران است که می ماند ماندگارترین درد ماندگارترین دلتنگی مامدگار ترین اشتیاق شوق وصال ۱۴۰۳.۰۵.۰۷.  ۲۲:۴۹.  "بسار"
شعر ما رنگ ارغوان دارد بهر عاشق شدن زبان دارد می رود با زبان دلتنگی عشق را همچنان گمان دارد مردم شهر تا ابد خوابند عاشق برگهای مردابند همچنان این مسیر خوشبختی در سخن رازها نهان دارد ماه از پشت ابرهای سیا گشته بر پهنه جهان چیره نور خورشید کرد پنهانش صبح فردا رخش عیان دارد ۱۴۰۳.۰۵.۰۷.  ۲۳:۴۲.  "یسار "
قالی سوخته در بزم تو قیمت دارد خیمه سوخته در رزم تو عصمت دارد کاش سوزد دل ما بهر عزای تو حسین که دل سوخته از بهر تو قیمت دارد. ۱۴۰۳.۰۵.۰۸. ۲۲: ۱۴. "یسار"
شده حال دل من مثل دل پر خونی که در افتاده به صحرای دل مجنونی قطره اشک من از خون دل ویران است که سپرده به من این داغ دل محزونی شاهکار من تنها شده یک درد و غمی که فتاده ز غم هجر رخ مه گونی کیست تا بر شکند مهر سکوتم بر لب تا بگویم سخن از داغ دل مجنونی ۱۴۰۳.۰۵.۰۹. ۱۴:۱۸ "یسار"
دوش در محفل رندان صنمی باده بدوش سخنی داشت مرا که ای ز می من مدهوش من تو را خواهم و تو خواهی ام ای صاحب رای چیست حال دل و این باده و آن باده فروش محفل انس همان محفل رندان است باز در وصال وی و هم باده چنین زار مکوش خود تو را خواهد و هم خواند و پیغام آرد تا توانی ز وصال رخ او باده بنوش ۱۴۰۳.۰۵.۱۰. ۱۲:۰۰. "یسار"
شجاع باش، غرور را کنار بگذار گونه های زیبایش را ببوس بگذار نفسش در نفست گره بخورد. دوست داشتن را از چشمانش بخوان و بر زبانت جاری کن بگذار حلاوت دوستی را از برق چشمانش بگیری و در کلامت جاری سازی آنوقت است که آغوش گشوده می شود برای در برگرفتن هم و فریاد دلتنگیِ یک عمر دوری و هجران و یک حسرت در دل مانده.‌.. این گونه دردهای هجران التیام می یابد با یک نگاه با یک دست دادن با یک بوسه از عمق جان ۱۴۰۳.۰۵.۱۱. ۱۱:۳۸. "یسار"
می گشایم پر پرواز به سویت تا بنوشم می وصلی ز سبویت من از آن دم که گشودی نقاب و بدیدم مه رویت گشته هجران من آغاز ذکر هر روز لب من شده آن نام لطیفت که مرا شوق رسیدن بنماید بس که شیرین و قشنگ است تو را مهر تو را عشق تو را یاد نمودن به سحرگاه تو ای خالق سبحان که مرا جانی و جانان که بدادی مرا عشق مرا شوق مرا حال شکفتن و مرا زمزمه یاد تو همواره قشنگ است که محبوب ترینی که بدادی چه زیبایی رخسار به معشوق زمینی و ستایشگر آن خالق رخساره منم من ۱۴۰۳.۰۵.۱۱. ۱۵:۲۵. "یسار"
دلی دارم خریدار محبت کزو گرم است بازار محبت تو باز آی و شبم را روز گردان مرا بر درد و غم پیروز گردان اسیر تار موی آن نگارم که بهر دیدنش دم می شمارم همان مویی که بر خونش خزاب است و عالم از غمش بس دل کباب است. بمیرانم بر این هجران خدایا گرفتارم گرفتار بلایا تو را گر آه و سوز دل بدادند غم داغ حسین بر دل نهادند دلا بر هجر غمها کن شکیبی امان از درد و هجران و غریبی اسیر زندگانی را چه کام است که بی عشق حسین کارش تمام است مرا یادی کنید از روی نیلی که دشمن می زدش از کینه سیلی چو آتش بر در زهرا گشودند به خیمه صد برابر را گشودند بیا ای غمگسار و یار زینب که جانها از غمش رسیده بر لب خدایا عاقبت محمود گردان ز غمخوار بلا خشنود گردان ۱۴۰۳.۰۵.۱۲. ۱۴:۲۹. "یسار"
محو تماشای چشمانت شده ام صحرا را فراموش کن باز گرد اینجا کسی در ژرفای چشمان سیاهت بیابان گرد شده است گم کرده راهی که جز تو راهنمایش نیست پس یا ابصر الناضرین ما را ببین و خطاهای مان را نبین زان گونه که پوشاننده تویی ما را جرات دیدن پیدا می شود دیدن جز تو را لاکن چشمان گنه کار ما را طاقت دیدن جمالت نیست همان گونه که موسی ناتوان شد از دیدار رویت ما را طلیعه ای از نور کافی است از همان نوری که عالم را با تابش ذره ای از آن چنان روشن ساخته ای که حیات را تا ابدیت کافی است . نوری از جمال یار ۱۴۰۳.۰۵.۰۱۴. ۰۳:۳۷. "یسار"
جنگ واژه ای است مبهم زمانی که کلام یارای بیان حرف دلت نیست واژه ای که ویرانی را در ذهنت تداعی می کند سوختن را بر چشمت به تصویر می کشد آری با این واژه بیگانه سالهاست که آشنایم از همان روز که نگاه از من گرفتی و آتش درونم زبانه کشید تا اوج آسمانها غرَشی سهمگین آغاز شد و دل تنهای بی پناه من همچنان به امید دستگیری تو بود نه دفن آرزوهایم! حال این واژه باز هم مرا یاد عاشقانه هایم می اندازد نبردی سخت میان عقل و دل که هر دو بازنده این هماوردی بی حاصل بودند و خود نمی دانستند ۱۴۰۳.۰۵.۱۳.  ۰۹:۴۴.  "یسار"
در این صبحگاه قُمری خاکستری آرام و نرم در حال قدم زدن کنار آن دیگری است مانند قدم زدم دو عاشق در برگریزان پاییز یا زیر چتر در نم نم باران بها ی عجب خاکستری بی‌نظیری در خلق این موجود بی باک و دوست داشتنی نهفته است چشم زیبا بین و جستجو گر خود را بگشای و آرامشی را که با تماشای آن دو در وجودت رخنه می کند به نظاره بنشین این گونه شاید آرامشی که معشوق به عاشق می دهد را ترجمانی دوست داشتنی بیابی هر چند من و تو فاخته نیستیم و پر پرواز نداریم ۱۴۰۳.۰۵.۱۶. ۰۸:۱۹. "یسار"
ماه رویی هر شب آرام دلم را برده است با شمیم عطر نابش صد غزل آورده است می کند تیمار قلبم ، او طبیب حاذقی ست خوب می داند چه می گویم عسل پرورده است شهد شیرین لبش خود داروی درد من است بس که شیرین لب شده جانم به لب آورده است خوش به حال آنکه هر شب روی ماهش دیده است سهم من از روی ماهش ، چون شهابی خرده است قسمت نان و نمک را من چه گویم ذره ای روی نان‌ رزق ما قدری نمک افشرده است قصه ی شهنامه را گویند آخر خوش بود مرگ رستم را چه کس خوش داستانی کرده است؟ بگذریم امشب گرفتار دل بیچاره ام هر دلی با همدلی امشب تبانی کرده است ۱۴۰۳.۰۵.۱۶. ۲۲:۱۳. "یسار"