eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
35 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
فیروزه خانم ادامه داد: «به نام الله پاسدار حرمت خون شهیدان! و با سلام و صلوات به ارواح پدر و مادرم و آقاباقر خدابیامرز و روح همه گذشتگان جمع حاضر.» که یهو چشمش خورد به مهرداد و مثلا خواست شرمنده نشود و اندک شیرین زبانی بکند، گفت: «و روح پدر و مادر آقا مهرداد! خدارحمتشون کنه آقا مهرداد!» مهرداد هم از همه جا بی خبر، گفت: «ممنون! روح همه اموات شاد! فقط جسارتا من دو ساعت بیشتر مرخصی ندارم!» کاش مهرداد این حرف را نمیزد. چون با گفتن آن جمله، فقط لطیفی و توکل در معرض انقراض نبودند. بلکه ضامن پدر فرحناز و مهردادِ شیطون هم کم کم داشت در میرفت و نزدیک بود کل بیمارستان از خنده برود هوا! فیروزه خانم یک نگاه به جمع عشاق کرد. دید همه سرشان را پایین انداخته اند و دارند به جمع مرحومان میپیوندند. رو به پدر فرحناز کرد و گفت: «نه حاج آقا! من هیچ شرطی ندارم. فقط دو تا چیز هست که نگرانم و دلم میخواد حل بشه!» پدر فرحناز جدی تر نشست و گفت: «بله. خواهش میکنم. بفرمایید!» فیروزه گفت: «یکی این که جام تو حرم شاهچراغ خالی نمونه!» لطیفی گفت: «ایشالله خودت خوب بشی و بتونی بازم خدمت کنی اما چشم. صحبت میکنم که دخترات جاتو پر کنن!» فیروزه خانم خوشحال شد و گفت: «خدا عمرت بده خانم لطیفی! دومیش هم اینه که اگه یه روز بچه دار شدین، دخترای من آواره نشن!» پدر فرحناز گفت: «خیالتون راحت حاج خانم! دخترم داره ترتیبی میده که تمام اموالش بین دو تا دختر شما تقسیم بشه. اتفاقا خودم دنبال کاراش هستم. خاطر جمع باش!» فیروزه خانم نگاهی به توکل و لطیفی کرد و خیلی خوشحال شد و گفت: «خدا عزت بده به دخترت! خدا عمرشو دراز کنه. الهی حضرت زهرا پشتیبانش باشه!» پدر فرحناز پرسید: «درباره این عقد شرطی ندارین؟ مهریه چیز خاصی مدنظرتون نیست؟» فیروزه خانم دوباره نگاهی به لطیفی و توکل کرد و گفت: «نه حاج آقا! هیچی نمیخوام. به جز دعای عاقبت بخیری!» پدر فرحناز به مهرداد نگاه کرد و گفت: «شما چی؟ حرف خاصی نیست؟» مهرداد رو به لطیفی گفت: «از وقتی فرحنازخانمم به خانه امید پا گذاشت کلا زندگی ما متحول شده. بنظرم خیلی جای خاص و پاک و نظرکرده ای هست. من به حاج آقا(پدر فرحناز) وکالت میدم که پیگیری کنن و اگر زحمتشون نیست، از طرف من خانه امید را بکوبند و دوباره بسازند. یک مجموعه چند طبقه با امکانات رفاهی برای بچه ها! این باشه مهریه فیروزه خانم. البته اگه خودشون راضی باشن!» فیروزه خانم خیلی خوشحال شد و گفت: «خدا عمرتون بده! خیلی عالیه.» خانم لطیفی و خانم توکل هم خیلی خوشحال شدند. خانم لطیفی گفت: «اصلا فکرش نمیکردم. بهارجان به ما گفته بود که اینجا را دوبار خراب میکنن و دو بار میسازن. بعد از این که بار اول، یهو لودر اومد و خراب کرد و آواره شدیم و دوباره ساختیم، منتظر بودم که وعده بهار دوباره محقق بشه. که خدا را شکر دیدم امروز با نیت خالص و پاکی که آقامهرداد دارند، قراره تبدیل بشه به یه جای بهتر! خدا خیرتون بده!» مهرداد گفت: «اینا همش بخاطر مهری هست که بین بهارجان و باران جان و فرحناز به وجود اومده. من کاره ای نیستم.» پدر فرحناز که از این پیشنهاد سخاوتمندانه مهرداد خوشش آمده بود، لبخندی زد و این بیت را خواند: «محبت به ما کار خدا بود ... از اینجا من خدا را میشناسم.» 🔺چندساعت بعد... فرحناز در ماشین بود و به همراه بهار و باران در حال رفتن به خانه خودش بودند که گوشی همراهش زنگ خورد. -جانم بابا! -سلام عزیزم! -سلام مهرداد! چطوری؟ -خوبم. دارم با آقاجون برمیگردم زندان. گفتم اول صداتو بشنوم. -ما هم داریم میریم خونمون. به همراه بهارجون و باران جون. -خوش به حالتون. (با لحن شیطنت آمیز گفت) راستی فیروزه جون هم سلامت رسوند! به سبک همون داعشی که تو فیلمِ به وقت شام گفت که بهت بگم «شیطوری ... فرحناز؟!» ادامه👇 @Mohamadrezahadadpour
تا این را گفت، اینقدر فرحناز در پشت خط و پدر فرحناز در کنار مهرداد خندیدند که حد و حساب نداشت. مهرداد گفت: «ببین! یه چیزی میگم باورت نمیشه! اگه فیروزه تا صد ساله دیگه مُرد، من اسممو عوض میکنم. اصلا روحیه گرفته در حد جام جهانی! وقتی میخواستم بیام و سوار ماشین بشم و با آقاجون بریم، لحظه آخر بهم قول داد که حالش بهتر بشه و یه بار بیاد ملاقاتم! باورت میشه؟» فرحناز داشت غش میکرد از خنده. ترسید وسط رانندگی کار دست خودش بدهد. کنار خیابان توقف کرد تا راحت‌تر خنده کند. مهرداد گفت: «فقط مونده بود بهم بگه مهردادم منتظرت میمونم که برگردی!» پدرفرحناز که تا آن ساعت شوخی دستی با دامادش نداشت، با شنیدن ان جمله از بس خندید، محکم با کف دستش به شانه مهرداد زد. وقتی خنده ها تمام شد، فرحناز دید که بهار دستش را به طرفش گرفته و میخواهد گوشی را بگیرد. فرحناز به مهرداد گفت: «مهرداد مژدگانی بده!» مهرداد هم کم نیاورد و گفت: «همین حالا ده دوازده میلیارد تومن بخاطر مهریه فیروزه خانم افتادم تو خرج! چطور؟ چی شده؟» فرحناز گفت: «بهارجون میخواد باهات حرف بزنه!» مهرداد به محض شنیدن این جمله، خنده از صورتش رفت. ناباورانه گفت: «جان من؟ راس میگی؟» فرحناز گفت: «آره عزیزم. گوشی!» شاید پنج ثانیه بیشتر طول نکشید که بهار خانم گوشی را بگیرد. اما همان چند لحظه کوتاه، دل مهرداد را جوری لرزاند که تا بهار گفت «الو» بغض مهرداد ترکید. چند ثانیه نتوانست حرف بزند. کمی خودش را کنترل کرد و گفت: «سلام بهار خانم! خوبی؟» بهار گفت: «سلام. ممنون. شما خوبین؟» مهرداد: «خدا را شکر. راستی دو هفته است که دارم نماز میخونما!» بهار: «آفرین.» مهرداد: «خمسمم دادم.» بهار: «آفرین. به خاطر همین شما را میشناسم.» مهرداد: «خب خدا را شکر. دعا کن برام.» بهار: «چشم. به آبجیمم میگم براتون دعا کنه.» مهرداد: «دستت درد نکنه. سلام منو به باران جون هم برسون.» بهار: «چشم.» بهار جمله ای گفت که روحیه مهرداد شد چند میلیون برابر! با همان لطافت دخترانه و کودکانه گفت: «خدا کمکتون کنه.» مهرداد دیگر نتوانست حرف بزند. از گوشه چشمش اشک جاری بود. بهار گفت: «منتظرتونم. زود برگردید. باشه؟» مهرداد وسط حال خرابش توانست آرام بگوید: «حتما!» بهار گفت: «برم. کاری ندارین؟» مهرداد گفت: «قربانت. مراقب خودت و آبجیت و فرحنازم باش!» بهار: «خدافظ!» 🔹«والعاقبه للمتقین»🔹 @Mohamadrezahadadpour https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آدم‌های مشهور شهر من... برای چشم‌هامون ارزش قائل باشیم! ‌ صدای این کار با هوش مصنوعی تولید شده 🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/yasegharibardakan
از خون جوانان حرم ...🥀
تروریستی که امروز به حرم شاهچراغ حمله کرد،۲۴۰ تیر جنگی همراه داشت که توانست فقط ۱۱ تیر را شلیک کند! دم حافظان امنیت گرم ❤️ 🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ ترور برای شما فایده ندارد 🔰 آماده هستیم برای عزت این ملت جان بدهیم... 🔰 سخنان (ره) و سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی درباره ترور https://eitaa.com/yasegharibardakan
20.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 ❓آیا می‌دانید پر تکرارترین شبهه‌ای که دشمن مطرح می‌کند چیست؟ 🎙 حجت الاسلام و المسلمين 🔻🔻🔻🔻 https://eitaa.com/yasegharibardakan
✍ امام حسین علیه السلام : هيچ گرفتارى به زيارت من نيايد مگر آن كه او را شادمان بازگردانم و به خانواده اش برسانم 📗 ثواب الأعمال، ص ۹۸
مجموعه اقلام موجود در فروشگاه صوت الزهرا س جهت پیاده روی اربعین👇👇
⭕️کلاه مشکی کتان لبه دار ⚜قابلیت تنظیم ⚜دوخت و پارچه کتان درجه یک ⚜مشکی جهت اربعین
✅کوله پشتی ۳۱۳ پلاک دار. درجه یک .مشکی و سرمه ای
✅کوله پشتی لبیک طلایی
✅کوله پشتی رقابتی . عرق گیر دار
⚜⭕️کوله های اربعین
⭕️کیف پاسپورتی چرمی .مقاومت عالی
کوله مدرسه مذهبی
⭕️کوله مدرسه ای 🔆جنس استر درجه یک 🔆 گان کشی شده 🔆زیپ و سر زیپ درجه یک برند کیا 🔆پارچه جودون ساتکس(جودون متفرقه ارزون تر می باشد) 🔆قیمت رقابتی ،بسیار مناسب 😳 👇👇👇👇👇👇
⭕️انواع الیاف مردانه مشکی ⚜شش سایزی ⭕️تولیدی درجه یک از پوشاک اسلامی ایران 👇👇👇👇