❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_وششم 6⃣4⃣
🌿به حرفهای فاطمه گوش کردم. چند ماهی گذشت بهار رو به پایان بود هر روز منتظر پیامی💌 از طرف او بودم اما خبری نشد😢 در طول این مدت رابطه ام با محمد مثل سابق بود و هیچ کدام درباره ی #فاطمه حرفی نمی زدیم تعطیلات تابستانی آغاز شد یک روز مشغول مرتب کردن کتابخانه📚 اتاقم بودم که مادرم وارد اتاق شد و گفت:
+بیا دو دقیقه بشین باهات کار دارم
کتاب ها را روی میز گذاشتم و نشستم
🍂+رضا من با پدرت درباره زن گرفتنت صحبت کردم بهش گفتم اون خونه هشتاد متری که تو کوچه مامان بزرگ اینا دادیم اجاره رو خالی کنه. تو شرکت مهندس قرایی هم یک کار نیمه وقت دست و پا کنه تا یه درآمدی برات بشه. ولی به شرطی که به حرف من گوش بدی
_یعنی چه کار کنم؟
از لای مجله ای که دستش بود یک عکس بیرون آورد و نشان داد و گفت:
🌿+اینو ببین اسمش مهساست. تک دخترم هست خانواده با اصل و نسبی هستند. تو جشن تولد🎂 شهلا باهاشون آشنا شدم همکلاسی شهلاست تازه دیپلم شو گرفته باباشم مهندسه. به زن داییت گفتم غیرمستقیم بپرسه ببینه دخترشون اصلاً قصد ازدواج داره یا نه😉 حالا قرار بهم خبر بده بیا ببین از قیافش خوشت میاد😍
عکس را گرفتم و نگاه کردم دختری بور با چشم های عسلی چهره #فاطمه جلوی چشمانم آمد. با خودم گفتم با این که همیشه خودش را می پوشاند اما چقدر از این دختر زیبا تر است نگاه فاطمه آنقدر دلنشین بود♥️ که دیگر هیچ دختری برایم جذابیت نداشت⛔️ چیزی نگفتم و عکس را به مادرم دادم پرسید:
+چی شد نظرت چیه ؟!
_از قیافش خوشم نیومد
+وااا چرا !!!!؟؟؟؟؟
_خوشت نیومد دیگه، نمیدونم
+خب از چه جور قیافه ای خوشت میاد؟ بگو تو همون مایهها بگردم برات پیدا کنم
🍂هنوز جواب مشخصی از فاطمه نگرفته بودم بلاتکلیف بودم😞 می دانستم اگر هم بگویم هیچکس بجز فاطمه را نمی خواهم دوباره جنجال به پا می شود. به ناچار بهانه تراشیدم و گفتم
_ قدش بلند تر باشه چشم و ابرو مشکی باشه
مادرم که دید حرفی از #فاطمه در میان نیست خیالش راحت شد😌 با خوشحالی بغلم کرد و گفت:
+باشه عزیز دلم میگردم خوشگل ترین دختر قد بلند و چشم و ابرو مشکی شهر رو برات پیدا می کنم😍
🌿از اتاقم رفت و من دوباره مشغول مرتب کردن کتابخانه شدم. چشمم به گوی موزیکالی افتاد که سال قبل از ترکیه خریده بودم با دستمال گَرد و خاکش را پاک کردم و کوکش را چرخاندم میچرخید و برگهای پاییزی🍂🍁 بالا و پایین میرفتند دلم گرفته بود از انتظار کشیدن خسته شده بودم😔 چشمم را بستم قطره #اشکی از گوشه چشمم ریخت ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
1_77335105.mp3
5.84M
#مهندسی_فکر 20
💢استخدامِ فکر، در بعضی از مکان ها و زمانهای خاص، رشد و قدرت سریعتری برایتان حاصل میکند.
▫️قبل و بعد از #نمازها
▫️هنگام خلوت های سحر
▫️در حرم ها و هنگام زیارت معصومین
▫️در مساجد
از رحم های زمانی و مکانی، برای پرورش تفکرتان استفاده کنید.
@YasegharibArdakan
#شما_عودید_یا_چوب❓😊
بعضی آدما...
انگار چوبن‼️
تا عصبانی میشن آتیش🔥میگیرن
همه جا رو دودآلود میکنن
همه جا رو تیره و تار میکنن
اشک آدمو جاری می کنن
ولی بعضیها این طوری نیستن
مثل عودن‼️‼️
وقتی یک حرف میزنی که
ناراحت میشن و آتش🔥 میگیرن
بوی جوانمردی و انصاف میدن
و هرگز نامردی نمیکنن
✍اینه که هر کس رو میخوای
بشناسی👇
در وقت "عصبانیت"✔️
در وقت "خشم" بشناس✔️
راستی شما وقتی آتیش🔥 میگیرید
عودید یا چوب⁉️
@YasegharibArdakan
🕊🥀🕊
🥀🕊
🕊
#شهیدان💕
#خنده_حلال☺️
✅طنز جبهه😂
به سلامتی فرمانده🕵
دستور بود هیچ کس بالای ٨٠ کیلومتر سرعت🚖، حق ندارد رانندگی کند!
یک شب داشتم میآمدم كه یکی کنار جاده🛣، دست تکان داد
نگه داشتم
#سوار كه شد،
گاز دادم و راه افتادم
من با
#سرعت میراندم و با هم حرف میزديم!
گفت: میگن #فرمانده لشکرتون دستور داده تند نرید! راست میگن؟!
گفتم: #فرمانده گفته! زدم دنده چهار و ادامه دادم: اینم به سلامتی #فرمانده باحالمان!!!
مسیرمان تا نزدیکی واحد ما، یکی بود؛ پیاده که شد، دیدم خیلی تحویلش میگيرند!!
پرسيدم: کی هستی تو مگه؟!
گفت: همون که به افتخارش زدی دنده چهار...😶😰😨😱😂
#فرمانده_شهید_مهدی_باکری🌸
@YasegharibArdakan
⛔️سوال میکنند که فرقه سید صادق شیرازی چه فرقه ای است و چه عقایدی دارد؟ چکیده افکار این فرقه، خلاصه کردن اسلام در 4 چیز است:👇
1️⃣ ثواب داشتن #قمه زنی! (نتیجه: معرفی مذهب #شیعه بعنوان مذهب #خشونت و خونریزی در شبکه های جهانی و ذهن غیرمسلمانان)
2️⃣ #عزاداری پی در پی و #افراطی و دائمی ایام محسنیه و کاظمیه و.. (نتیجه: معرفی #شیعه بعنوان مذهب #عزا و ایجاد دلزدگی در جامعه)
3️⃣ توهین و #لعن مقدسات #اهل_سنت (برای شعله ور نگهداشتن جنگ شیعه و سنی و فتنه های مذهبی)
4️⃣ مخالفت با جمهوری اسلامی و گروههای مقاومت #ضداسرائیلی (لیدر این فرقه که یک "آیت الله قلابی به اسم شیرازی است"! حتی یک جمله علیه جنایات #اسرائیل ندارد. و جالب است بدانید در #عربستانی که همه شیعیان خود را میکشد، فعالیت این فرقه آزاد است!)
👈 از اینرو، این فرقه #شیعه_انگلیسی یا #شیعه_اسرائیلی خوانده میشود.
@YasegharibArdakan
طب اسلامی کانال مجمع
سخنان دکتر خیراندیش درهمایش نعنا درکاشان👌
دو چیز رو خوب یاد بگیرید و خودتون رو نجات بدید
1- سردی
و
2- گرمی
نبض خودتون رو بگیرید
اگر ارتفاع داشت و به راحتی قابل لمس بود
یعنی گرم مزاج هستید
اما اگر اینطور نبود !!!
اونقدر گرمی بخورید تا نبضتان گرم شود
خانم ها وقتی سرد مزاج میشن به شدت بدبین و بدگو و تندخو و افسرده میشن
راه درمانش هم خوردن گرمی است
دانش آموزانی که توی مدرسه تیزهوشان بودن
بعداز مدتی معدلشان میاد پایین...
فک میکنید علتش چی بود؟؟
استاد تحقیق میکنه و متوجه میشه که توی بوفه مدرسه ساندویچ کالباس
( که به شدت سرد هست ) فروخته میشه
با تغییر غذای بوفه
معدل دانش آموزان بعد از 3 ماه به حالت اولش برمیگرده
واسه همینه که ابوعلی سینا میگه؛ "کند فهمی ناشی از سردی مغز است"
و میگه اگه میخواهید بر جامعه ای حاکم بشید
به اونا ترشی (به شدت سرد) بدید ولی خودتون عسل
(به شدت گرم) بخورید
و این مصداق همونه که میگن ترشی نخوری یه چیزی میشی !!!!!!
اگر فرزند زیبا، شجاع، باهوش و قوی میخواهید
باید غذاهای گرم مزاج را بر سر سفره افزایش بدهید
ترسویی، افسردگی، ضعف، بی حالی و بی ارادگی ناشی از سردی بدن است
شب ها غذای سرد نخورید
چون صبح همراه با کسالت بیدار میشوید
در وعده شام از ماست، ماهی، مرغ، برنج و انواع غذاهای سرد استفاده نکنید چون احتمال سکته را به شدت افزایش میدهد
شام باید گرمی باشد
که هم با مقدار کم سیر شوید و خواب خوب و سنگینی داشته باشید و هم صبح سرحال و سحر خیز باشید
شام گرم حجمش کمتر و قوتش بیشتر است
غذاهای گرم زود هضم تر هم هستن
یکی از موادی که میتواند معده را جمع کند و بدن را گرم کند نعناست
نعنا استریل کننده و ضد سم در معده و گوارش است و طبیعتش گرم است
خانم ها
به روش های مختلف از نعنا استفاده کنید
در انواع غذاها به طور مناسب بریزید
چای نعنا بهترین چای برای اعضای خانواده است
و کوکوی نعنا یکی از بهترین غذاها برای وعده شام است
دختری 21 ساله از شدت سستی پاها و ضعف میگه دارم ام اس میگیرم....
جناب دکتر خیراندیش میفرمایند
دلیل سستی بدن و پاهاتون فقط فقط سردی بدنتونه
مشکل این دخترخانم با تغییر رژیم غذایی شکرخدا حل میشه
پس سردی و گرمی بدنتان را تنظیم کنید
اگه کاری کنیم که خانم ها بعد از زایمان از کاچی استفاده کنند
افسردگی پس از زایمان به کل از بین میره
خانم ها به طور معمول مزاجشون سرد هست
بر اثر زایمان ضعیف هم که میشن
توی بیمارستان هم که بهشون ماکارانی و مرغ و ماهی میدن
معلومه که افسردگی میگیرن ...
پس مواظب طبع بدنتون باشید...
شب جمعتون نعنایی مجمعیها...😋😅😅😅
@YasegharibArdakan
سانس اختصاصی مجمع عاشقان بقیع اردکان
سینما هویزه اردکان
پخش فیلم : ماجرای نیم روز ۲- رد خون
زمان : جمعه شب ۹۸/۰۸/۱۰
ساعت ۱۸:۴۰
ویژه مستمعین عزیز مجمع (رایگان)
اینم به جای جلسه هفتگی....
خانواده های عزیز ، میگن فرزندان زیر ۸ سال به خاطر یکی دو تا صحنه ، این فیلم رو نبینن...
خانوادگی منتظرتون هستیم....
روابط عمومی مجمع عاشقان بقیع اردکان
@YasegharibArdakan
❣﷽❣
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_وهفتم 7⃣4⃣
🍂مهندس قرایی یکی از دوستان قدیمی پدرم بود یک دفتر بزرگ فنی مهندسی داشت و بیشتر پروژههای مهم عمرانی شهر را انجام میدادیم البته تنها نبود شریک هم داشت برای کسب تجربه و درآمدی مختصر به وساطت پدرم در دفترش مشغول شدم آن روزها بلاتکلیفی بدجور آزارم می داد سعی کردم در این مدت خودم را به چیزی مشغول کنم تا انتظار کشیدن کمتر اذیت میکند در نتیجه حسابی خودم را مشغول کار کردم
🌿تمام انرژی ام را متمرکز می کردم و در مدت کمی پروژه ها را تحویل می دادم. مهندس قرایی تحت تاثیر سرعت عمل و دقت کارهایم قرار گرفته بود و از خلاقیتی که در پروژهها به خرج می دادم خوشش آمد هر بار که حضوری یا تلفنی با پدرم حرف می زد از من تعریف و تمجید میکرد
🍂حضور من به عنوان یک دانشجوی تازه کار که هنوز درسش هم تمام نشده در شرکت معتبر آنها فقط به واسطه آشنایی پدرم با مهندس قرایی بود به همین دلیل پدرم برای تشکر و قدردانی یک شب و خانوادهاش را به منزلمان دعوت کرد پسر مهندس برای "نیما" خارج از ایران درس میخواند و برای تعطیلات آمده بود
🌿بعد از شام همسر مهندس همراه مادرم در آشپزخانه مشغول شدند و ما هم سرگرم بحث کار و درس شدیم مهندس قرایی به نیما گفت:
_این آقا رضا واقعاً کارش حرف نداره بچه هایی که برای کارآموزی و پروژه های عملی میان شرکت ما خیلی طول می دهند تا یک کار رو به ثمر برسانند کاری که اونا در عرض یک هفته انجام میدن این آقا رضای ما سه چهار روزه تحویل میده واقعاً کیف می کنم از دقت و سرعت ای که داره
🍂پدرم نگاه غرورآمیز ای به من کرد و گفت:
+این پسر ما خیلی استعداد داره ولی حیف که قدر خودشو نمیدونه یا چند سالی از من بزرگتر بود یک پسر عینکی و مودب که در حوزه تخصص اطلاعات و مطالعات جامعه داشت بعد از گرفتن دیپلم در آزمون ورودی یکی از دانشگاه های خوب انگلستان شرکت کرده بود و چند سالی می شد که برای ادامه تحصیل آنجا زندگی می کرد نیما رو به من کرد و گفت: ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
1_75885406.mp3
8.4M
#مهندسی_فکر 17
💢کسانی که به قوانینِ قضا و قدر در عالم آگاه نیستند؛
هرگز موفق به انتخاب هایی که قَدَرهای خوب بدنبال دارند، نمی باشند!
🏆اهل تفکر،
هرگز بدون شناختِ اندازه ها و فرمول های قضا و قدر ، دست به انتخاب نمیزنند.
و به همین دلیل میزان شکست شان کمتر است...
@YasegharibArdakan
#رمان
#مثل_هیچکس ♥️
#قسمت_چهل_وهشتم
🍂_من میدونم پدر مشکل پسندم از کسی تعریف بیهوده نمی کنه اگر واقعاً به رشته ات علاقه مندی و آینده کاریت برات مهمه شاید بتونم کمکت کنم برای ادامه تحصیل بیای اونجا
پدرم که هیجان زده شده بود فوراً گفت:
+واقعاً این امکان وجود داره؟ اگه بشه فرصت خیلی خوبیه .
🌿_امکانش وجود داره فقط دو تا سه مسئله مهم هست یکی اینکه حتماً باید مدرک تافل داشته باشه و دیگر اینکه باید توی آزمون ورودی دانشگاه شرکت کند و در صورتی که قبول بشه میتونه آنجا ادامه تحصیل بده
+اونوقت درسی که این جا داشت میخوند چی میشه؟ باید از اول شروع کنه؟
🍂_البته بستگی به دانشگاه مقصد داره اما چون دانشگاه تهران جزو دانشگاههای معتبر ایران به شمار میآید ممکن اونجا واحدها را تطبیق بدن به هر حال اگر تمایل دارین می تونم وقتی برگشتم انگلیس از یکی از اساتیدم درباره پذیرشش صحبت کنم
پدرم بدون اینکه نظر من را بپرسد گفت:
+بله حتماً چی بهتر از این نباید این فرصت طلایی را از دست داد.
🌿به تمام این مکالمات به چشم یک شوخی نگاه می کردند و حرفی برای گفتن نداشتم حتی اگر همه چیز هم جور می شد چطور می توانستم در امتحان ورودی قبول شوند بعد از رفتن مهمان ها پدر موضوع را با مادر درمیان گذاشته و حسابی خوشحالی کردند. پدرم پیشنهاد داد طی دو ماه باقیمانده از تابستان در کلاسهای فشرده تافل که آزمون در شهریورماه برگزار میشد شرکت کنم برای من فرقی نداشت خودم را مشغول چه چیزی می کنم
🍂پروژههای عمران درس کتاب یا زبان انگلیسی پیشنهادش را پذیرفتم هر روز هفته هفته ای از صبح تا عصر کلاس می رفتم و بعد از کلاس هم با تمرینات حسابی خسته می شدم به دلیل مشغله های کلاس کمتر فرصت می کردم به همراه محمد به #بهشتزهرا بروم اما ناراحت نبودند چون برای من که سعی میکردم تا زمان خبر دادن #فاطمه خودم را از فکر و خارج کنم دیدار محمد یادآور فاطمه♥️ و بلاتکلیفی هایم بود
🌿بعد از گذراندن یک دوره فشرده در آزمون تافل قبول شدند و بعد از مدتها توانستم دل پدر و مادرم را شاد کنند تمایلی به ادامه این ماجرا نداشتم اما پدرم بدون اینکه مردم را در جریان قرار دهد با نیما حرف زده بود و از او خواسته بود بورسیه شدنم را پیگیری کند ...
#ادامه_دارد...
@YasegharibArdakan
یه چیزایی هست نه میشه نوشت نه میشه به زبون آورد و نه میشه فراموش کرد،
همونا میشن چروکهای صورت، موهای سفید، بد اخلاقی های گاه و بیگاه...
@YasegharibArdakan
لبخند کانال محمع
ﻣﯿﮕﻦ ﺧﺪﺍ ﻫﺮﮐﺴﯽ ﺭﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺩﻭﺱ ﺩﺍﺭﻩ ...
ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ ﺳﺮ ﺭﺍﻫﺶ ﻣﯿﺬﺍﺭﻩ!!!
ﺍﯾﻨﺠﻮﺭ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺣﺴﺎﺏ ﮐﺮﺩﻡ ﺧﺪﺍ
.
.
.
.
.
.
.
ﺩﯾﻮﻭﻧﻪ ﻣﻨﻪ !😕
😂😂😂خدااااااااااا
💠 مراسم عزاداری دهه آخر صفر
با سخنرانی
▪️حجت الاسلام کلاته
با مداحی
▪️حاج محمد ابراهیمیان
در مجمع عاشقان بقیع اردکان برگزار شد.
🔺گزارش تصویری👇👇👇👇👇