eitaa logo
مجمع عاشقان بقیع اردکان
4هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
3.6هزار ویدیو
35 فایل
مجمع عاشقان بقیع اردکان اردکان ، خیابان مطهری جلسات هفتگی: جمعه شب ها، با سخنرانی سخنرانان توانا و مداحی مداحان اهل بیت از استان وکشور، آموزش مداحی ارتباط با مدیران کانال @Maa1356 @h_ebrahimian
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 زیاد وقت نمیگیره اما شنیدن و دیدنش برای همه‌ی ما واجب است! فقط ۲۶ ثانیه... https://eitaa.com/yasegharibardakan
سلام علیکم و رحمت الله و برکاته عرض ارادت و تبریک در آستانه نیمه شعبان در پاسخ به عزیزانی که سوال فرمودند ، باید عرض کنم که بله ، این هفته در جلسه هفتگی مجمع ، جشن میلاد امام زمان ع خواهیم داشت. انشاالله لذا اگر عزیزان برای نیمه شعبان و برگزاری جشن و پذیرایی از مردم ، نذری دارند میتونن به حساب مجمع واریز کنند. اگر به اندازه ای شد که شام بدیم ، شام ( شام خوب حدود ۵۰ میلیون در میاد ، مثل قیمه و یا... ) اگرم در این حد نبود شیرینی و .... ببینم برای امام زمانمون چه میکنید؟😊 هر کی هر چی توو توانشه... فقط اسممون توو لیست مادرش باشه😢 🌺🌺🌺🌺🌺🌺 شماره حساب مجمع: شماره حساب سیبا ۰۱۰۶۵۵۶۶۹۴۰۰۱ به نام مجمع عاشقان اردکان به شماره کارت 6037998800051582 و شناسه شبا  IR73 0170 0000 0010 6556 6940 01  https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشتی که به دیوار حرم می‌بینید... رباعی زیبای مهدی زنگنه در برنامه نَقل و نُقل شبکه دو https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این سه تا کار یه خانم رو داغووووووون میکنه👆🥺 ❌️مختصر و مفید❌️ ارتباط_با_همسر https://eitaa.com/yasegharibardakan
گاهی برمیگردم و به این عکس دوباره نگاه میکنم👆😔 این عکس، شرح نمیخواد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عارفانه باران شبیه کودکی‌ام پشت شیشه‌هاست دارم هوای گریه خدایا بهانه‌ای! ┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈ https://eitaa.com/yasegharibardakan┈••✾•🌷🍃🌸🍃🌷•✾••┈
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 کارمن تمام شده بود که لیلا امدوگفت:ام عمر میگه بیا,نهاررااماده کن.... میدانستم که درخانه ی اینها نهار معمولا یک نمونه غذاست اما امروز نمیدانم ازبخت بد ما یا واقعا وضعشان خوب شده بود که ام عمر روبه لیلا سفارش چندین غذا را داد وخودش رفت کنار شوهرخبیثش وبچه هایی که اززمانی امدیم چشممان به چشمشان نیافتاده بوداما صدایشان رامیشنیدیم,فقط یک بار بکیر را دیدم که زیرچشمی مرا میپایید . بساط نهار برپاشد ,چون ما کنیز زرخریدشان بودیم,ابوعمرامر کرد که به زیرزمین برویم ,ام عمر انگار بعداز ان کتک مفصلی که به من زده بود ,عقده از دست دادن پسرش التیام یافته بود وبه من هیچ نمیگفت وحتی نگاهی هم نمیانداخت ,انگار که سالهاست با من قهر بود. شکرخدا اینجوری برای من هم بهتر بود.وقتی میخواستیم برویم پایین,از انهمه غذای رنگ ووارنگی که اماده کرده بودیم, ابو عمر دوتکه نان خشک مثل کسی که جلوی سگش میاندازد جلویمان انداخت وگفت:بردارید ,این نهارامروزتان,اما اگر کنیزان حرف گوش کن ومودبی بودید جیره ی روزانه تان را چرب تر وبیشتر میکنم😈 خیلی پست بود ومیخواست بااین کارش مارا حقیر وحقیرتر کند...میدانستم نقشه ی شومی درسرش است که میخواهد انقدربر ماسخت بگیرد تا ما ذله شویم تاوقتی خواسته اش رامطرح کرد دست رد به سینه اش نزنیم. بدون توجه به تکه نان از کنارش گذشتم ولیلا هم همین کار راکرد. ناگهان با صدای فریاد خشمگین ابوعمر خشکمان زد:عفریته های پدر....س...گ ... به من کم محلی میکنید؟حرف مرا زمین میزنید؟ به سمت من ولیلا یورش برد وناگهان... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎💦⛈💦⛈💦⛈
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 ناگهان باران مشت ولگد بود که برسرورویمان میامد وازاین بدتر اینکه سه دختر ابوعمر وبکیر هم امدند ببینند چه شده وشاهد حرکات وحشیانه ی پدرشان بودند. بدترین صحنه ی حقارتم همین بود,منی که روزگاری با این دختران دوست وهم بازی بودیم وهمیشه درهمه چیز براین دختران برتری داشتیم ,حالا دراین وضعیت...😭 ابوعمر با دیدن فرزندانش که شاهد ماجرا بودند,انگار نیرویی مضاعف گرفته بود ومیخواست به انها ثابت کند که مرد است ومردانگی اش رابا ظلم بر دودختر ضعیف وبی پناه به رخ فرزندانش میکشید. او مارا مجبور کرد که چهاردست وپا شویم وبا دهان لقمه نان را از زمین برداریم.. واقعا چاره ای دیگر نداشتیم ... با چشمی گریان وبدنی کوفته ودهانی پراز خون وارد زیر زمین شدیم....چهارچشمی لیلا رامیپاییدم که سراغ روبنده اش نرود ,شک نداشتم که دیگر طاقتش طاق شده بود وحق هم داشت,اخر ما ظرفیت اینهمه سختی وخواری وحقارت را نداشتیم. روبنده اش را که صبح ابوعمر دراورده بود وگوشه ای انداخته بود پیدا کرد...حرکاتش ارام بود ,من هم نگاه میکردم که چه میکند,دیگر توان حرف زدن ونصیحت کردن رانداشتم,بی رمق روی حصیر افتادم. لیلا هم لنگ لنگان امد وکنارم نشست وگفت:شاهدی که خیلی تحمل کردم ,اما دیگر از حد به درشده,مرا ببخش که تنهایت میگذارم. ... .. 💦⛈💦⛈💦⛈
ای دردام عنکبوت خانم ط_ حسینی ۳۵ 🎬 لیلا دستم راگرفت وگفت:خواهش میکنم مانع کارم نشو ,فقط خواسته ای دارم که امیدوارم براورده اش کنی... لبخندی زدم وگفتم:حرف از جدایی نزن اما خواسته ات رابگو...توجان طلب کن خواهرک عزیزم.. لیلا:از همان بچگی هروقت که محرم میشد وماهم به تماشای هیاتهای سینه زنی شیعیان درمحله ی خاله صفیه, میرفتیم,یک احساس بسیار خوش ایند ویک محبت عمیق بر وجودم مستولی میشد واین چندروزه که تودر سختی ومخفیانه وبازحمت به دورازچشم بقیه به نماز می ایستادی ، یانشسته وخوابیده عبادت میکردی ,هرزمان که تو عبادت میکردی ,روح و روان من ارام میگرفت ومملو میشد ازهمان حس بچگی هایم😭😭...دوست دارم این اخرین لحظات زندگی ام ,سعادتمند شوم وفکرمیکنم سعادت درهمان راهی ست که این داعشیهای خبیث به شدت با ان دشمن هستند,اری سعادت در مذهبی ست که توبرگزیدی چون دیدم چگونه این حیوانات درنده شیعیان مظلوم را تکه وپاره میکردند و لذت میبردند. اگر میشود کاری کن تا من هم مثل تو شیعه شوم...دراین دنیا که رنج را با تمام وجودم کشیدم ,میخواهم در آن دنیا راحت باشم وهمنشین بهشتیان... دستانم رابازکردم وخواهرک مظلوم و پاکم را دراغوش گرفتم وعبارات عشق را درگوشش زمزمه کردم:اشهدوان لااله الاالله, اشهدوان محمدا رسول الله,اشهدوان علی ولی الله... من گفتم واوتکرار کرد.... مانند طارق که زمانی مسلمان شدم سرم رابوسید,من هم سرلیلا رابوسیدم وگفتم:به جمع شیعیان مظلوم خوش امدی😭 رو به لیلا گفتم:عزیزم خوش حالم ازاینکه راه درست ودین حق را با اختیارخودت انتخاب کردی..ولی دراین دین خودکشی عمل ناپسندی است...فعلا از فکر خودکشی به درآی که نقشه هایی دارم... اگر کمکم کنی,فردا این موقع هردو از شر ابوعمر راحت راحت شدیم..... لیلا باخوشحالی,انگار نورامیدی بربیابان ناامید جانش درخشیده باشد گفت:جدددی؟؟چه نقشه ای؟؟واقعا ازاد میشویم ؟ ومن بعداز چندین روز فلاکت وبدبختی وگریه...لبخند نمکین لیلا را دیدم. من:اره عزیزم الان برات میگم... که درهمین هنگام ناگهان..... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈ https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
33.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 جدیدترین اثر ابوذر روحی با عنوان «فرمانده مهدی» منتشر شد. فرمانده مهدی که با عنوان سلام فرمانده 3 شناخته میشود با حضور چندهزاری نفری مردم در مسجد جمکران رونمایی شد. ــــــــــــــــــــــ ✔️https://eitaa.com/yasegharibardakan شب خووووووش🌺🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪐گناهی که نمیمیره تا به سرش بیاد❗️ 🎙 استاد فاطمی نیا (ره) ‌‌‌‌‌‌‌https://eitaa.com/yasegharibardakan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 «گشتم نگرد مثل علی پیدا نمیشه» 🎤 حاج‌محمد ابرهیمیان 🔰 جشن میلاد انوار کربلا 🗓 ۲۶ بهمن‌ماه ۱۴۰۲ ✅️ لینک آپارات👇 https://aparat.com/v/Ledn9 ➖➖➖➖➖ 🏳 هیئت انصار ولایت دارالعباده یزد 🆔 @darozzekr_com
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عارفانه مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را سلام☺️ صبحتون با صفا https://eitaa.com/yasegharibardakan
🔻پاداش امیر قطر به بازیکنان تیم ملی کشورش بابت قهرمانی در جام ملتهای آسیا: 🔸یک آپارتمان در لندن 🔸جیپ لکسوس 🔸پاداش ۱۰ میلیون ریال قطری (معادل یک تیلیارد و نیم تومان پول ایران) 🔸مستمری ماهیانه مادام العمر (به نقل از خبر فوری) 👈 میگم نوش جونشون اما خدا رو شکر که حداقل اینا به یه نون و نوا (شایدم به نونوایی) رسیدند. چون اگه بچه‌های ما میبردند، اینقدررررر خوشبخت و سعادتمند نمی‌شدند.☺️ https://eitaa.com/yasegharibardakan
👊 بزرگترین سیلی به آمریکا: 👥 حضور حماسی در انتخابات 🗳 رای به تفکر قاسم سلیمانی 🔴 https://eitaa.com/yasegharibardakan
ضد شایعات 📌متن شبهه👇 امنیت بدون اقتصاد چه سودی دارد؟ وقتی همه مردم فقیر هستند، امنیت به چه دردشان می خورد؟ 📌پاسخ👇 1️⃣ امنیت یکی از زیربناهای اقتصاد است. اگر امنیت نباشد، اقتصاد هم شکوفا نمی شود. 👈 حالا حکومتی که توانسته امنیت را تأمین کند، نیمی از راه را آمده و باید آن را تقویت و حمایت کرد تا نیمه دیگر راه را هم برود، نه اینکه بگوییم این دست آورد امنیتی هیچ ثمره ای ندارد. 2️⃣ از آنجا که ما دست کم از پایان جنگ تاکنون طعم ناامنی را نچشیده ایم، اهمیت آن را درک نمی کنیم. تا بحال ترس از آوار شدن خانه بر سرمان را نداشته ایم که دیگر گرسنگی و تشنگی را فراموش کنیم... 3️⃣ اینکه بگوییم جمهوری اسلامی هیچ پیشرفتی در اقتصاد و فقرزدایی نداشته، درست و منصفانه نیست. ➕قبل از انقلاب ما با فروش 5 میلیون بشکه نفت در روز(پنج برابر امروز) و جمعیت 35 میلیونی کشور و بدون هیچ تحریمی، با نرخ تورم 25 درصدی، رشد اقتصادی منفی 3.7 درصدی و نرخ بیکاری 10 درصدی و مواجه بودیم. 🔸https://b2n.ir/x18844 🔸https://b2n.ir/x49020 ➕ اما امروز، با دو برابر شدن جمعیت و کاهش 5 برابری فروش نفت و تحت شدیدترین تحریمهای اقتصادی و در شرایطی که کشورهای اروپایی و آمریکا با بحران اقتصادی مواجه هستند، رشد اقتصادی مثبت 3/7 درصدی و نرخ بیکاری 8/9 درصدی داریم. 🔸http://fna.ir/1rt8zr 🔸http://fna.ir/1r93h1 ➕ پس از انقلاب اسلامی، آمار فقر در ایران همواره سیر نزولی داشته است/ یعنی فقر در کشور بوده اما همیشه کمتر شده: 🔸https://data.worldbank.org/indicator/SI.POV.DDAY?locations=IR ➕ شاخص جینی(توزیع ثروت) نیز روند نزولی داشته است/یعنی فاصله طبقاتی بوده اما کمتر شده: 🔸https://data.worldbank.org/indicator/SI.POV.GINI?locations=IR ➕ امید به زندگی نیز افزایش داشته: 🔸https://data.worldbank.org/indicator/SP.DYN.LE00.IN?locations=IR ✅ بنابراین، تأثیر امنیت در اقتصاد نیز روز به روز در حال نمایان شدن است. https://eitaa.com/yasegharibardakan
اعلام جلسه میبد👇
🔹جلسه هفتگی نذر فرج امام زمان (عج‌الله تعالی فرجه‌الشریف) ☑️هدیه به روح پدر مربی عزیز هیئت، مرحوم حسین کارگر🖤 🔈سخنران: حجت الاسلام شیخ وحید حاجی احمدی 🎤بامداحی: حاج محمد ابراهیمیان کربلایی مجتبی کارگر 📅 دوشنبه ٣٠ بهمن ۱۴۰٢ 🤲🏻 همراه بانماز مغرب و عشاء 📖و زیارت امین الله ✅با حضور خادمیاران رضوی 🕌آستانة مقدسة حضرت خدیجه خاتون (سلام الله علیها) 🇮🇷هیئت جوانان رزمندگان اسلام شهرستان میبد 🆔@H_razmandegan_meybod
ای دردام عنکبوت خانم ط_حسینی 🎬 ابوعمر:ببینم چی توگوش هم پچ پچ میکنین؟! پاشین ,پاشین بیایین بالا,ام عمرداره میره ,بایدبالا رامرتب کنید وظرفها را بشورید .... چشمکی به لیلا زدم اهسته وگفتم:شب برای نقشه ام,بهترین وقته....😊 لیلا هم راضی بلندشد ورفتیم بالا....ام عمر داشت میرفت رو به شوهرش:کوچکی را میخوای برای کنیزی نگهداری میتونی ,اما من چشم دیدن بزرگی را ندارم تا مابرمیگردیم از شرش خلاص شو. این عفریته ی بی چشم ورو واقعا فکرمیکرد که ملکه ی دربار شده وماهم خادمان درگاهش ومرگ وزندگی ما دردستان اوست....با تنفر نگاهم را به او دوختم وارزو کردم که اوهم طعم اسیری رابچشد. بکیر از داخل ماشین مدام بوق میزد,بالاخره همه شان رفتند. اووف ,اتاقها بهم ریخته بود واشپزخانه هم مملواز ظرفهای نشسته...: ابوعمر:لیلا..قلیان من را اتیش کن وبیاور, خودتم بیا اون اتاق,سلما توهم به وضع اشپزخانه رسیدگی کن,حق نداری تحت هیچ شرایطی از اشپزخانه بیرون بیای. لیلا رنگش مثل زردچوبه ,زرد شده بود به طرف زیرزمین رفت تا زغال برای قلیان ابوعمربیاورد. دلم مثل سیروسرکه میجوشید,این پیرمرد پست وحیوان صفت برای لیلا چه نقشه ای در سر داشت. مشغول جم کردن اشپزخانه بودم که لیلا قلیان را اماده کرد وبه طرف اتاقی که ابوعمر بود رفت واشاره کرد که میترسد,میخواست من هم همراهیش کنم. دلم رابه دریا زدم وبه خواسته لیلا تن دادم,البته قبلش چاقویی تیز را زیرلباسم پنهان نمودم ,هنوز به اتاق نرسیده بودیم که ابوعمراز درگاه اتاق سرک کشید وگفت:هی کنیزک چشم سفید..سلما توکجا؟؟ برگرد,لیلا...لیلای زیبا فقط بیاید. بادستان چروکیده وشیطانی اش دست لیلا راگرفت وبه طرف خود کشید وبا هم داخل اتاق شدند... در اتاق را بست تا باخیال راحت به هدف شیطانی اش برسد... چند دقیقه ای نگذشته بود که.... .. ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ 💦⛈💦⛈💦⛈