فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نشر_حداکثری
💪ایران قوی مظلوم را بهتربشناسیم..
🔹️درجواب کسانی که میگن برای چی رای بدیم..؟؟؟👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶 ما هم شما را دعا میکنیم... ❤️
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#پروانه ای دردام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۴۷ 🎬
در دشتی سرسبز وپرازگلهای رنگارنگ,محوتماشای اطرافم بودم که پدرومادرم ولیلا به سمتم امدند...لیلا باچادری سفید ,قرص صورتش میدرخشید وبه زیبایی فرشته های آسمان شده بود,اهسته اهسته به من نزدیک شدند,لیلا دو کتاب به طرفم داد که نوری زیاد از انها به اسمان میرفت,کتابها راگرفتم یکی قران بود وروی دیگری نوشته بود(نهج البلاغه),هردو رابه سینه ام چسپاندم دست دراز کردم تا دست لیلا را دردستم بگیرم......ناگهان با صدای اذان ازخواب پریدم.
خدای من ,روی سجاده به خواب رفته بودم...یادخوابم افتادم ,با یاداوری چهره ی خندان پدرومادرم وصورت زیبای لیلایم اشکم جاری شد بی شک رویای صادقه بود وحتما اشاره ای نامحسوس برای راهنمایی من,قران راداشتم نام ان یکی کتاب چه بود؟؟؟تا حالا نامش به گوشم نخورده بود,خدایا چه بود؟؟؟
هرچه فکر کردم ,به خاطرم نیامد ,ناگاه به خود امدم...اه وقتم تنگ بود...باید نماز میخواندم وتصمیم میگرفتم که چکار کنم؟
وضو گرفتم وباعشق نمازم راخواندم....به سجده رفتم وباردیگر از خدا خواستم راهی جلوی پایم نهد.
اری درست است ,خدا با زبان قران با بشر سخن گفته,پس از زبان قران پاسخ خدایم رامیشنوم..قران راگشودم اولین ایه ای که به چشمم خورد این بود(ومکروا مکرالله,والله خیرالماکرین . .)
دقیقا منظورش راگرفتم....اری به خدا که تنها راهش همین است...با اعتماد به نفسی زیاد بلندشدم وبسم الله گفتم باید برای یافتن عماد به قلب داعش میرفتم..
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
#پروانه ای ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۴۸ 🎬
به سمت کمد رفتم یکی از کوله پشتی هایی که از غارت داعش درامان مانده بود برداشتم,چنددست لباس ولوازم ضروری که درخانه بود داخلش گذاشتم,به سمت قفسه اسباب بازیهای,عماد رفتم دوتا ازماشینهای کوچلو راکه جای کمی میگرفت برداشتم,قران را داخل جیب کوله گذاشتم وسجاده وچادر راتاکردم تاببرم وجای,قبلی درزیرزمین بگذارم که نگاهم به البوم عکس خانوادگیمان ودفترچه وخودکار یادداشت کنارش افتاد ,باید قایمش میکردم,البوم را دستم گرفتم,برگه ای از دفتر پاره کردم پرپیش نوشتم
ط...عزیزدلم من س هستم پدرومادرولیلا دربهشت درجوار هم ارمیده اند ومن به دنبال ع که درچنگ ابلیس است ,نمیدانم به کجا روم اما میروم...قربانت...,نامه راگذاشتم روی البوم وگرفتم دراغوشم و
امدم بیرون,درهال را بستم وبایک سیم نازک محکم لولاها رابه هم قفل کردم,داخل زیرزمین سجاده وچادرنماز والبوم ونامه را داخل کشو مخفی تخت چوبی گذاشتم,میدانستم اگر طارق به خانه برگردد حتما به این کشوسری میزند.
ازخرماهای خشک روی تخت داخل کوله ریختم,چادر وروبنده ام را پوشیدم,هنوز افتاب درست سرنزده بود رفتم سرقبرلیلا,خم شدم قبررابوسیدم وگفتم:لیلا جان لااقل میدانم تواینجایی اما نمیدانم اجسادپدرومادرمان راکجا برده اند ودرکجا ارمیده اند,برایم دعا کن که بتوانم عماد راپیدا کنم خداحافظ خواهرکم...😭
با نام خدا پا داخل کوچه گذاشتم دررا پشت سرم باسیم نازکی به هم اوردم ودوباره زیر لب بسم الله گفتم با مدد گرفتن از مولاعلی ع حرکت کردم به سمت سرنوشتی نامعلوم..
#ادامه_دارد ..
💦⛈💦⛈💦⛈
پروانه ای در دام عنکبوت
#نویسنده خانم ط_حسینی
#قسمت۴۹ 🎬
با توکل برخدا راه افتادم مدام صلوات میفرستادم وسوره های کوچک قران را که توانسته بودم حفظ کنم میخواندم,اخه همه میدانستند که حکومت غارتگر داعش حکم کرده اگر داعشیها زنی را بدون مردی ازمحارمش درخیابان وانظارعمومی تنها ببینند,بدون هیچ سوال وپرسشی راحت همانجا تیرباران میشود.برای همین باید نهایت احتیاط رابکنم.
سعی میکردم از گوشه وکنار کوچه حرکت کنم که اگر شخصی را دیدم بتوانم خودم راپنهان کنم.
کوچه ما خلوت بود ,اصلا انگار محله ی ایزدیها خالی ازسکنه بود.کم کم به خیابان اصلی رسیدم که ناگهان صدای انفجاری مهیبی در ودیوار رالرزاند.
تا زمانی که داخل خانه ابوعمربودیم ,ازبس که رنج ومحنت میبردیم هیچ توجهی به صداهای تیر وتفنگ وبمب و...نداشتیم واین چندروز اسیری در سوله ها هم باعث شده بود این صداها برایمان عادی شود.
میدانستم که عمده ی,شهردست داعشیها است اما من باید به قلب داعش بروم تا شاید بتوانم خبری ازبرادرم کسب کنم ,بااین وجوداگر به سمت شمال حرکت میکردم ,تجمع داعشیها بیشتر بود...بااحتیاط حرکت کردم.چند متر جلوتر مسجدی بود چون میدانستم الان احتمالا ان اطراف داعشیهایی که برای نماز صبح امده بودند,وجود دارند,مجبورشدم داخل کوچه شوم وراه دور بزنم به طوریکه از چندکوچه بالای مسجد سردراوردم,احتمال میدادم اگر ازخیابان اصلی بروم زودتر به هدفم میرسم...شکرخدا تاحالا مشکلی برایم پیش نیامده بود....
رفتم ورفتم که یکدفعه احساس کردم صدای گریه ی بچه ای راشنیدم ,کمی مکث کردم وگوشهایم راتیز کردم....اخی درست میدیدم,چندمترجلوتر پسرک کوچک هم قدوبالای عماد روی سکویی نشسته بود ومادرش راصدا میزد...
تعجب کردم این بچه این موقع صبح اینجا چه میکند؟؟
نکند پدرومادرش راکشته اند؟نکند از اسارت فرارکرده...بااین فکر خودم رابدو به پسرک رساندم....
#ادامه_دارد ...
💦⛈💦⛈💦⛈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نصیحت یزدی
دنیا دنیا می ارزه⚘️
https://eitaa.com/yasegharibardakan
وکیل آنلاین....
✅ آیا شوهر میتواند پرینت تلفن همسرش را بگیرد؟
🔹صاحب و مالک سیم کارت می تواند لیست گزارشهای مربوط به تماس ها، پیام ها، زمان و شماره مخاطب را دریافت کند اما متن پیامها در اختیارش قرار داده نمیشود.
🔹طبق قانون گرفتن گزارش خط تلفن اشخاص دیگر فقط به دستور قاضی مقدور می باشد. در غیر این صورت گرفتن پرینت مکالمات همسر و امثال آن غیرقانونی و جرم محسوب میشود.
https://eitaa.com/yasegharibardakan
دانستنی ها.....
بدتر از کشیدن روزی ۱۵ نخ سیگار هم داریم؟ بله تنهایی!
به گفته مرکز کنترل بیماریهای ایالات متحده، قبل از همهگیری کرونا، از هر چهار فرد بالای ۶۵ سال، یک نفر انزوای اجتماعی را تجربه میکرد و در معرض خطر بیشتری از تنهایی قرار میگرفت. این احساس تنهایی با همهگیری COVID-۱۹ تشدید شد.
به گفته موسسه ملی پیری، خطرات انزوای طولانی مدت برای سلامتی معادل کشیدن ۱۵ نخ سیگار در روز است.
انزوای اجتماعی و تنهایی نیز ممکن است برای سلامت مغز مضر و با عملکرد شناختی ضعیفتر و خطر ابتلا به زوال عقل (تا ۵۰٪) از جمله و به ویژه بیماری آلزایمر مرتبط باشد
〰〰〰〰〰〰〰〰〰〰https://eitaa.com/yasegharibardakan
28.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌علت حرفهای رکیک فرزندان به والدین جو فضای خانواده است...
دکتر_سعید_عزیزی
حرف_رکیک
https://eitaa.com/yasegharibardakan
#گزارش_تصویری
#آلبوم ۲
عکس: احسان و مصطفی ابراهیمیان
ویرایش: ابوالفضل رحیمی
🌸 جشن میلاد باسعادت صاحب الزمان عج در مجمع عاشقان بقیع اردکان به روایت تصویر...👇👇👇