eitaa logo
یاسید الشهداءعلیه السلام
340 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
18.8هزار ویدیو
17 فایل
کانال عمومی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚨🎥امیر قطر: به آمریکایی‌ها گفتیم به غزه کمک ارسال کنند 🔴رئیسی خطاب به امیر قطر: آمریکا مانع ورود کمک‌ها به غزه نشود، نیازی به کمکش نداریم. https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برسونید به دستان کسانی که چند روز دیگه می‌خوان برن رو صندلی‌هایی بشینن، که خون بهاش رو بهترینِ مردمان این آب و خاک دادن🩸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم ... بسیار زیبا و دلنشین اللَّهُمَّ عَجِّـلْ لِوَلِيِّكَ الفـَـرَجْ 🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ببینید چند روز پیش چه اتفاقی داخل کانال کمیل افتاده؟ بزرگوارانی که در نشر این مطلب ما رو یاری می‌کنند، در ثواب جهاد تبیین سیره شهدا شریک هستند. 🇮🇷
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺شهروند فلسطینی: 🔹کودکانی که در این بمباران اسرائیل جان دادند دیشب در جیب خود بیسکویت گذاشته بودند تا صبح بخورند اما اسرائیل به آنها مهلت نداد بعد شما می‌آیید و می‌گویید این جنگ است؟! این جنگ نیست، این نسل کشی یک ملت است! 🇮🇷🇵🇸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🎐 | 🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی: ▫️برادران و عزیزان بسیجیم ,خداوند شما را برای خدمت به اسلام حفظ بفرماید. ،عزیزانم بزرگ ترین امانت سپرده شده به ما جمهوری اسلامی است که امام عارف مان فرمود: حفظ آن از اوجب واجبات است بنابراین در حفظ این امانت از هر کوششی دریغ نفرمائید. | مکتب زینبیون شهید حاج قاسم سلیمانی خواهران انقلابی
💐من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق! 🍃🌸🍃دست مریزاد! به این همت و حضورتان... در... عرصه ای بزرگ ! خرمشهری دیگر! امتحانی موفقیت آمیز! سربلندی دوباره! ولایتمداری مستمر! همبستگی مجدد با شهدا و امامین شهدا! 🌱🌼🌱آفرین بر شما ! که... سردار دلها را شاد کردید! اینترنشنال را له نمودید! برعنداز را مچاله کردید و بی بی سی را منفور و وهابیت را به زباله دان انداختید! براندازان را داغدار و منافقان را رسوا کردید! 🌻آفرین بر این شما و این بصیرت بی نظیرتان... ‌
پیشگویی ۱۴ سال پیش رهبر انقلاب از قدرت شفاعت حاج قاسم در منزل شهید محمدرضا عظیم‌پور در سال ۱۳۸۴ داماد بزرگ خانواده، جواد روح‌اللهی، از رهبر انقلاب درخواست می‌کند: که ان‌شاءالله فردای قیامت همه ما را که اینجا هستیم شفاعت کنید. امام خامنه‌ای می‌گویند: ما چه کاره‌ایم که شما را شفاعت کنیم؟ پدر و مادر شهید باید من و شما را شفاعت کند.... ما سعادتمان به این است و آرزویمان به این است مشمول شفاعت خوبانی از قبیل: این شهدا و امثال این‌ها باشیم. بعد رهبر انقلاب خم می‌شوند و با نگاهی به حاج قاسم سلیمانی می‌گویند: این آقای حاج قاسم هم از آنهایی است که شفاعت می‌کند ان‌شاءالله....حاج قاسم سلیمانی سر پایین می‌اندازد و با دودست صورتش را می‌پوشاند.- بله! از ایشان قول بگیرید، به شرطی که زیر قولشان نزنند! همه می‌خندند، همه به جز سردار سلیمانی که خجالت‌زده سربه‌زیر انداخته. رهبر انقلاب ادامه می‌دهند: چون امکانات ایشان، امکانات قول دادن و شفاعت کردنشان، الان خیلی خوب است. (یعنی حالت مجاهدت او در جهاد اصغر و اکبر) اگر همین را بتوانند نگه بدارند، مثل همین چهل، پنجاه سالی که نگه داشته‌اند؛ خیلی خوب است. این هم یک هنری است که ایشان دارند ... بعضی‌ها خیال می‌کنند که در دوره پیشرفته و سازندگی و توسعه و نمی‌دانم فلان و فلان، دیگر باید آن قید و بندهایی که اول کار داشت را رها کنند. نفهمیدند که هر دوره‌ای که عوض می‌شود، تکلیف‌ها و نوع مجاهدت عوض می‌شود؛ اما روحیه مجاهدتی که آن روز بوده، آن نباید عوض بشود. روحیه مجاهدت اگر عوض شد، آدم می‌شود مثل آدم‌هایی که وقتی جنگ بود، در خانه‌هایشان پای تلویزیون نشسته بودند فیلم خارجی تماشا می‌کردند. لحظاتی سکوت می‌شود و جمعیت حاضر به فکر می‌روند. جواد روح‌اللهی [داماد خانواده] می‌گوید: چند ماه بعد از آن دیدار، ماه رمضان، در مراسم افطاری هرساله حاج قاسم به بچه‌های جبهه و جنگ همان جلویِ درازایشان قول شفاعت خواستم. حاجی می‌خواست دست به سرم کند که گفتم: حاجی! والله اگر قول ندهی، داد می‌زنم و به همه مهمان‌ها می‌گویم آقا درباره تو آن روز چه گفتند؟ حاج قاسم که دید اوضاع ناجور می‌شود؛ گفت: باشد، قول می‌دهم؛ فقط صدایش را در نیاور! منبع؛ کتاب «کریمانه» روایت حضور مقام معظم رهبری در منازل شهدای استان کرمان انتشارات صهبا نشر ۱۳۹۵
مهدی دهقان (نویسنده) برای کتابی که می‌خواستم بنویسم با سردار قرار گذاشتم که بروم کرمان و ایشان برای من خاطرات رفیق شهیدش را تعریف کند. صبح بود که با اولین پرواز به فرودگاه کرمان رفتم آن جا مرد بلند قامتی آمد سمتم و گفت: (حاجی را دیدی)؟ گفتم نه، او به من گفت که حاجی گفته که کاری برایش پیش اومده و با همین پرواز رفته تهران و تا ظهر خودشان می‌آیند پیشتان. سپس مرا با ماشین به یک خانهٔ دوطبقه بردند و در آن جا اسکان دادند، ظهر شد و نماز خوندم. دوباره یکی از افراد سردار اومد و گفت که سردار از شما عذرخواهی کردند و گفتند که تا عصر سردار نمی‌آیند. من خیلی شرمنده شدم که آن فرد که یکی از افراد بلندمرتبه است این‌گونه از من که یکی از نویسنده گمنام هستم عذرخواهی می‌کند. به کارهایم ادامه دادم تا عصر، عصر که شد دوباره یک نفر آمد و دوباره عذرخواهی سردار را رساند، این بار دیگر واقعاً شرمنده شدم داشتم آب می‌شدم. شب شد سردار آمد و من را در آغوش گرفت و به گرمی از منی که نه شهرتی داشتم و نه نام آشنایی استقبال کرد. شروع به گفتن خاطراتی که با قاسم میرحسینی داشت کرد، گاهی بغض می‌کرد و گاهی یک لبخند شیرین می‌زد، در میان خاطرات خاطره‌ای گفت که تا الان نیز در ذهنم هست، گفت که من مالک‌اشتر را ندیدم که چگونه می‌جنگید اما اگر مثل میرحسینی می‌جنگید خیلی شجاع بوده! نیمه‌های شب صحبت هامون تمام شد و از هم جدا شدیم. فردا صبح که می‌خواستم به فرودگاه بروم سردار خودش برای بدرقه‌ام آمده بود خیلی عجیب بود خودتان باید بودید و حس می‌کردید که من چی می گم. خلاصه گذشت و من کتاب را بعدازاین که به پایان رسید برای سردار فرستادم. بعدها دست‌نوشته‌ای برای من فرستاد که خیلی با خواندنش جا خوردم. نوشته بود: گریستم و خواندم، حاضرم تمام کارهایی که در عملیات کربلای 5 بوده را با این کتاب عوض کنم.
دختر شهید محرابی از احساس خود نسبت به این دیدار می‌گوید: من هیچ احساس دوری از سردار نداشتم و از صمیم قلب مشتاق دیدار ایشان بودم؛ وقتی از ارادت قلبی خودم نسبت به سردار سلیمانی برای دوستانم می‌گفتم، من را با گفتن اینکه "چه‌طور کسی را الگوی خودت قرار داده‌ای که حتی یک‌بار هم او به شما سر نزده؟ " مسخره می‌کردند، اما اکنون با کمال افتخار می‌توانم شیرینی این دیدار و رابطه پدر و دختری را به آن‌ها یادآوری کنم. " عمو قاسم" به من گفت که من از این به بعد دو دختر به اسم زینب دارم و من را هم دختر خودش دانست و به حفظ رابطه خصوصی و خالصانه با شهدا به من توصیه کردند. موقع رفتن، سردار سلیمانی درخواست من را برای حضور در اتاقم قبول کردند. سردار از محافظان و عکاس خواست که بیرون بمانند و من و " عمو قاسم" لحظاتی تنهایی صحبت کردیم و ایشان ضمن تحسین من از اینکه عکس شهید جهاد و عماد مغنیه را در اتاقم داشتم، از شخصیت این دو شهید نیز برایم تعریف کردند. خانواده دایی من که در این دیدار حضور داشتند از سردار درخواست کردند که به اختیار خودشان، نام دختردایی سادات من را که آرشیدا بود، تغییر بدهند و " عمو قاسم" نام زینب را برای او انتخاب کردند.
مادر بزرگوار سردار حاج قاسم سلیمانی که از دنیا رفتند، پس از چند روز با جمعی از خبرنگاران تصمیم گرفتیم برای عرض تسلیت به روستای قنات ملک برویم. با هماهنگی قبلی، روزی که سردار هم در روستا حضور داشتند، عازم شدیم. وقتی رسیدیم ایشان را دیدیم که کنار قبر مادرشان نشسته و فاتحه می‌خوانند. بعد از سلام و احوالپرسی به ما گفت من به منزل می‌روم شما هم فاتحه بخوانید و بیایید. بعد از قرائت فاتحه به منزل پدری ایشان رفتیم. برایمان از جایگاه و حرمت مادر صحبت کرد و گفت: این مطلبی را که می‌گویم جایی منتشر نکنید. گفت: همیشه دلم می‌خواست کف پای مادرم را ببوسم ولی نمی‌دانم چرا این توفیق نصیبم نمی‌شد. آخرین بار قبل از مرگ مادرم که این جا آمدم، بالاخره سعادت پیدا کردم و کف پای مادرم را بوسیدم. با خودم فکر می‌کردم حتماً رفتنی‌ام که خدا توفیق داد و این حاجتم برآورده شد. سردار درحالی‌که اشک جاری شده بر گونه‌هایش را پاک می‌کرد، گفت: نمی‌دانستم دیگر این پاهای خسته را نخواهم دید تا فرصت بوسیدن داشته باشم
ما معمولاً برای سرکشی به مناطق تحت درگیری با هلی‌کوپتر در رفت‌وآمد بودیم. یکی از روزهایی که منطقه «حنف» در مرز عراق و سوریه از دست داعش آزاد شده بود به خواست حاج قاسم بنا شد به آنجا برویم تا سری به وضعیت منطقه و نیروها بزنیم و از اوضاع مطلع شویم. آمریکایی‌ها هم اعلام کرده بودند «تا مدار 55 درجه این منطقه کسی حق ندارد نزدیک بشه.» هنگام پرواز حاجی شروع کرد در دفترش مطالبی را یادداشت کردن. هم‌زمان جنگنده‌های آمریکایی هم با دیدن هلی‌کوپتر ما تلاش می‌کردند ما را از مسیرمان منحرف کنند. البته آنها نمی‌دانستند هلیکوپتر حامل چه شخصیتی است. من که مضطرب شده بودم چند بار به حاجی گفتم جنگنده‌ها دارند نزدیک ما می‌شوند. اما ایشان با آرامش به نوشتن ادامه داد و حتی سرش را هم بلند نکرد که نگاهشان کند. چند دقیقه بعد به منطقه که رسیدیم سردار سلیمانی در نقطه صفر مرزی نماز شکر خواند و برگشتیم.
حاج قاسم و پدر سردار سلیمانی سی و شش سال پیش وارد سپاه شد جوان پر استعدادی که از خود لیاقت نشان داد تا آن که او را در آستانه عملیات فتح‌المبین در سال 1360 و با مشورت شهید باقری به فرماندهی تیپ تازه‌تأسیس ثارالله انتخاب کردم. در یکی از عملیات‌ها وقتی پدر بزرگوارشان برای دیدار فرزند به جبهه آمده بود از این‌که می‌دید جمع زیادی گرد پسرش حلقه‌زده و از او فرمان می‌برند تعجب کرده بود. بعدتر متوجه شد که فرزندش فرمانده یک تیپ رزمی و هزاران نفر به فرمان او هستند. محسن رضایی سپه‌سالار
حاج قاسم و پزشک منافق قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش‌خورده بود از زیر قفسه سینه‌اش تا روی مثانه‌اش را بازکرده بودند و وضع بدی داشت. ۴۶-۴۵ روز کسی نمی‌دانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است. پزشک حاج قاسم از منافقین بود و می‌خواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به‌خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستی‌اش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند. قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا می‌گفتند برو دکتر می‌ترسید، تا می‌گفتند برو بیمارستان در می‌رفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت می‌کنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد. سپه‌سالار
خاطره‌ای از سردار عزیز سلیمانی به روایت خود: آرزوی دنیایی شهدا بخش‌هایی از سخنرانی جاودانه حاج قاسم سلیمانی در «مهدیه قرارگاه شهید کازرونی» بعد از عملیات کربلای ۵ در اسفندماه سال ۱۳۶۵ است. یک شب قبل از عملیات، شبی داشتیم در لشکر به نام «شب وداع» و «شب بیعت». نیمه‌های شب بود. تا ساعت ۴ صبح طول کشید. محمد مشایخی برق را روشن کرد و گفت: «می‌خواهم در روشنایی حرف بزنم.» شاید نوارش باشد، اگر نباشد بر قلب‌ها هست. گفت: «بیعت می‌کنم، پیمان می‌بندم، نوشته‌ام و اعلام می‌کنم. در همسایگی‌ام شش یتیم در سمت راست و در سمت چپ شش یتیم دیگر وجود دارد. به آن‌ها نوشته‌ام که یا پیروز می‌شویم و برمی‌گردم و یا این‌که شهید می‌شوم.» رو کرد به فرماندهان لشکر و اعلام کرد که اگر من به عقب برگشتم، با تیر بزنیدم. گفت: «می‌خواهم در روشنایی اعلام کنم که همه شما شاهد باشید که بر پیمانم هستم.» شهید زندی! حاج مهدی عزیز! من با این زبان قاصرم، پاسداران نمونه لشکر بعد از عملیات والفجر ۸ را معرفی کردم. همین‌قدر که اسمش را اعلام کردم، به خدا زانویش لرزید. مثل بچه‌های مادرمرده گریه می‌کرد. زیر بازوانش را گرفتم و بلندش کردم. به همه مردم بگویید، به مادران شهدا، به پدران شهدا، به اسیران و به مفقودین و به حزب‌الله بگویید مه خدمتکاران، فرزندانتان، حسین‌وار جنگیدند که پیش‌کسوت نبرد بودند. به آن‌ها بگویید نگران نباشید که جمعی در خدمتشان بود، مسافر بودند و به قافله پیوستند. به آن‌ها بگویید و پیام ببرید از جبهه که آن‌ها در دعایشان شاید یک یا دو خواسته دنیایی داشتند. به خدا قسم! همه آن‌ها با گریه آن را می‌خواستند که خدایا، ما بهشت را بر این دنیا ترجیح می‌دهیم که ما خون‌بهای این باشیم که برویم و این ملت از پیروزی و فتحی که به دست می‌آید، خندان باشند. می‌گفتند ما برویم و ما نباشیم که امام، خدای ناکرده نگران و ناراحت باشد. آرزوی دنیوی‌شان این بود که ملت ایران شاد و خندان باشد. امام شاد باشد و شاید آرزوی دنیوی دیگری هم داشتند و آن، بوسیدن قبر مظلوم، غبارگرفته و محاصره شده اباعبدالله الحسین (ع) بود. حتماً این هم آرزوی‌شان بود و قطعاً به آرزوی‌شان رسیده‌اند. این خون‌ها، خون‌بهای گران‌قدری است. فتحی که حاصل شد و زمینه‌ای که بازکرده، این فتح برابری می‌کند با تمام سال‌ها نبردمان و با تمام سال‌های جنگمان. درست است که ما عزیزان گران‌قدری را از دست داده‌ایم، ولی فتح بسیار بزرگی براثر رشادت این‌ها و خون این‌ها حاصل شد. نه من، نه امام، خدا از شما بندگانش تشکر می‌کند که مردانه ایستادید که مردانه جنگیدید. این فتح، فتح بزرگی است. فتحی است که قطعاً و ان‌شاءالله خاتمه جنگ است و خاتمه عمر کفر است و همه کفر پیشگان را برخواهد داشت.
سیروس مقدم ضمن مرور خاطراتی از جلسات خود با سردار حاج قاسم سلیمانی در زمان ساخت «پایتخت ۵» تأکید کرد شهادت سردار سلیمانی موجب وحدت بیشتر ایرانیان خواهد شد. سیروس مقدم کارگردان سریال «پایتخت» که در فصل پنجم این سریال به قصه‌هایی از سوریه و همچنین مبارزه با داعش پرداخته بود شب گذشته ۱۳ دی‌ماه در گفتگویی تلفنی با محمدحسین رنجبران در ویژه‌برنامه شبکه یک سیما با تسلیت شهادت سردار حاج قاسم سلیمانی اظهار کرد: من به مناسبت این فاجعه‌ای که اتفاق افتاد به خانواده سردار عزیز و همه کسانی که در این اتفاق هولناک آسیب دیدند تسلیت می‌گویم. وی به خاطراتی از جلسات خود با سردار حاج قاسم سلیمانی برای ساخت فصل پنجم «پایتخت» اشاره و بیان کرد: وقتی ما خواستیم «پایتخت ۵» را شروع کنیم قرار ملاقاتی از طرف مؤسسه اوج ترتیب داده شد و من توانستم سردار سلیمانی را زیارت کنم. او در نهایت سادگی، عطوفت و تأثیرگذاری صحبت‌هایی مثبت و سازنده درباره «پایتخت» بیان کرد؛ صحبت‌هایی برای مراحل مختلف فیلمنامه و ساخت سریال که این صحبت‌ها جزو لحظات فراموش‌نشدنی زندگی من بود. مقدم درباره شنیدن خبر شهادت سردار سلیمانی و حسی که در آن لحظه پیدا کرده است، اظهار کرد: ما شب این اتفاق تا دیروقت در حال کار بودیم و دیرتر از خواب بیدار شدیم و اولین خبری که روز جمعه از اخبار شنیدم همین بود و واقعیت این است که شوکه شدم. در سریال امام علی (ع) زمانی که خبر شهادت مالک‌اشتر را می‌دهند در دیالوگی پاسخ می‌دهند که «با مرگ مالک باورم می‌شود که مرگ هم وجود دارد» خبر شهادت سردار سلیمانی هم برای من همین‌قدر باورنکردنی، نابهنگام و متأثرکننده بود. تأثیر خیلی عجیب‌وغریبی در ما گذاشت و هنوز نمی‌توان این خبر را باور کرد.
نکته جالب‌توجه دیگری که در دوران حیات بابرکت سردار سلیمانی خاصّه در زمان فرماندهی سپاه قدس بایستی در نظر داشت، اشاره‌ها و تأکیدات این سردار دلیر ایرانی بر "حمایت از اهل‌سنت" است. آنجا که طی سخنانی در یک یادواره شهدا در شهر کرمان گفته بود: جان ما همواره سپر بلای اهل‌سنت بوده است. تأکیدی که شواهد و اسناد آن را می‌توان در وجب‌به‌وجب کارنامه سردار شهید سلیمانی دید و لمس کرد. چه در دفاع از مردمان سنی جنوب شرق ایران و چه در دفاع از اهل‌سنت افغانستان و سوریه و عراق و...یعنی او علاوه بر ایستادگی در مقابل جرّارترین و پر شدت ترین دشمنان تاریخ ایران و اسلام؛ نماد تقریب مذاهب نیز بود و با سپر قراردادن جان خویش در مقابل خواهران و برادران اهل‌سنت، "پرچم وحدت" را تا همیشه تاریخ به اهتزاز درآورد و این گزاره‌ها به‌روشنی نشان می‌دهد که چرا خبرگزاری انگلیسی رویترز در صبح روز اعلام شهادت سردار سلیمانی مجبور به اعتراف شد که "- شهید - سلیمانی طی دو دهه گذشته از چندین عملیات ترور علیه وی توسط سازمان‌های غربی، اسرائیلی و عربی جان سالم به در برده بود. "خداوند متعال بر درجات این شهید عزیز و این بزرگ‌ترین سردار تاریخ ایران بیفزاید و جوانان کهن بوم‌وبر ایران اسلامی را در مسیر او ثابت‌قدم بدارد.
شهادت این سردار سرافراز ایرانی را به همه مردم ایران تسلیت و تبریک می‌گویم. وقتی در برخی از دیدارها وی را می‌دیدم، سردار سلیمانی جمله قشنگی داشت و می‌گفت یک فرمانده باید برود و بعد بگوید بیا. وی افزود: این مثال سردار سلیمانی همیشه مدنظر من قرار داشته و به‌نوعی سرلوحه کار و زندگی من است. در امر مدیریت، هر چه از سردار شهید سلیمانی بگوییم کم است اما به‌خوبی می‌دانم که ایشان حداقل سه ماه سال بدون اینکه ماه مبارک رمضان باشد را روزه‌دار بود و به‌واقع ایران یکی از بزرگ‌ترین سرداران خود را از دست داد.
14.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢سرباز آمریکایی، آرون بوشنل قبل از خودسوزی از چه اطلاعات محرمانه ای در مورد ارتش آمریکا پرده برداشته بود؟🔥🔥🔥 https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
✅ رسانه ایتالیایی: 📍پهپادهای ایرانی چه بسا به زودی در خلیج مکزیک هم برای آمریکا دردسر ساز شوند/این پهپادها تغییر دهنده بازی بوده و اوضاع دریای سرخ را زیر و رو کرده اند... https://eitaa.com/joinchat/220856983C16fa657493
26.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۱۲ اسفند 🎙حاج ابوذر روحی عراق ، موصل 🇮🇷
یہ عصر قشنگ وزیبا یہ لب خندون ازتہ دل یہ دل شـــاد وپر از نشاط یہ دورهمے صمیمے و یہ عالمہ یهویی‌قشنگ براتون آرزو دارم عصر زیباتون بخیر 🇮🇷