eitaa logo
یاسید الشهداءعلیه السلام
340 دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
18.7هزار ویدیو
17 فایل
کانال عمومی
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نُفَيعُ بنُ الحارِثِ عَن أبِي الحَمراءِ خادِمِ رَسولِ اللّه ِ صلي الله عليه و آله : كانَ رَسولُ اللّه ِ صلي الله عليه و آله يَجيءُ عِندَ كُلِّ صَلاةِ فَجرٍ فَيَأخُذُ بِعِضادَةِ هذَا البابِ ، ثُمَّ يَقولُ : السَّلامُ عَلَيكُم يا أهلَ البَيتِ ورَحمَةُ اللّه ِ وبَرَكاتُهُ . فَيَرُدّونَ عَلَيهِ مِنَ البَيتِ : وعَلَيكُمُ السَّلامُ ورَحمَةُ اللّه ِ وبَرَكاتُهُ ، فَيَقولُ : الصَّلاةَ رَحِمَكُمُ اللّه ُ «إنَّما يُريدُ اللّه ُ لِيُذهِبَ عَنكُمُ الرِّجسَ أهلَ البَيتِ ويُطَهِّرَكُم تطهيرًا» . فَقُلتُ: يا أبَاالحَمراءِ، مَن كانَ فِي البَيتِ ؟ قالَ : عَلِيٌّ وفاطِمَةُ والحَسَنُ والحُسَينُ عليهم السلام نفيع بن حارث به نقل از ابو الحمراء خدمتكار پيامبر خدا صلي الله عليه و آله : پيامبر خدا صلي الله عليه و آله هنگام هر نماز صبح مى آمد و بازوى در را مى گرفت و مى فرمود: سلام بر شما اى اهل البيت و رحمت و بركات خدا بر شما باد. و از درون خانه به ايشان پاسخ مى دادند: و بر شما درود و رحمت و بركات الهى. پيامبر صلي الله عليه و آله مى فرمود: رحمت خدا بر شما باد، هنگام نماز است: «اِنَّما يُريدُ اللّه ُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ البيتِ ويُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً» . گفتم: اى ابا الحمراء! چه كسى درون خانه بود؟ گفت: على، فاطمه، حسن و حسين عليهم السلام . شواهد التنزيل : 2 / 74 / 694 .
امام على عليه السلام : الجَمْعُ بَيْنَ الصَّلاتَينِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ التَّعقيبُ بَعدَ الغَداةِ و بَعْدَالعَصْرِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و صِلَةُ الرَّحِمِ تَزيدُ فِى الرِّزْقِ و كَسْحُ الفَنا يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَمُواساةُ الأَخِ فِى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ البُكورِ فى طَـلَبِ الرِّزقِ يَزيدُ فِىالرِّزْقِ وَ الإِسْتِغْفارُ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ اسْتعِمالُ الأَمانَةِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و قَولُ الحَقِّيَزيدُ فِى الرِّزْقِ و إِجابَةُ المُؤَذِّنِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و تَركُ الكَلامِ فِى الخَلاءِ يَزيدُ فِىالرِّزْقِ وَ تَركُ الحِرْصِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و شُكْرُ المُنْعِمِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ اجْتِنابِاليَمينِ الكاذِبَةِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ وَ الوُضوءُ قَبْلَ الطَّعامِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و أكلُ ما يَسْقُطُمِنَ الْخَوانِ يَزيدُ فِى الرِّزْقِ و مَن سَبَّحَ اللّهَ كُلَّ يَومٍ ثَلاثينَ مَرَّةً دَفَعَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنهُسَبعينُ نَوعا مِنَ الْبَلاءِ أيْسَرُهَا الْفَقر؛ امام على عليه السلام : دو نماز (ظهر با عصر و مغرب با عشا) را با هم خواندن، تعقيب بعد از نماز صبح وعصر، صله رحم، نظافت حريم خانه، همدردى و يارى نمودن برادر (دينى)، سحرخيزى در طلب روزى، استغفار، امانت دارى، حق گويى، اجابت دعوت مؤذن، صحبت نكردن درتوالت، ترك حرص، تشكر از ولى نعمت، پرهيز از قسم دروغ، شستن دست قبل از غذا،خوردن آنچه بيرون از سفره مى افتد، روزى را زياد مى كنند و كسى كه هر روز سى مرتبهخدا را تسبيح بگويد، خداى عزّوجلّ هفتاد نوع بلا را از او دور مى كند كه آسانترين آنفقر است. خصال، ص 505
عَنِ النَّبىِّ صلي الله عليه و آله قالَ ; لَئِنْ أقعُدُ مَعَ قَوْمٍ يَذْكُرُونَ اللّه َ بَعْدَ صَلاةِ الْغَداةِ، أحَبُّ إلىَّ مِنْ أرْبَعَةٍ مُحَرَّرينَ مِنْ وُلْدِ إسْماعيلَ. ; پيامبر عظيم الشأن صلي الله عليه و آلهفرمود  چنانچه همراه گروهى كه بعد از نماز صبح ذكر خدا مى كنند بنشينم پيش من محبوبتر است از چهار نفر آزاد شدگان از فرزندان اسماعيل.; مستدرك الوسائل 5: 59 ح 10
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸اسفند هم از نیمه گذشت 🌸و صدای پای بهار کم کم داره میاد 🌸حال و هواتون همیشه بهاری 🌸زندگیتون گلبارون باشه همیشه 🌸صبحتون پراز شکوفه های بهاری ‌‌‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شب جمعه، دعای کمیل می خواند. اشک همه را در می آورد. بلند می شد. راه می افتاد توی بیابان ؛ پای برهنه. روی رملها می دوید. گریه می کرد. امام زمان را صدا می زد. بچه ها هم دنبالش زار می زدند. می افتاد. بی هوش می شد. هوش که می آمد، می خندید. جان می گرفت. دوباره بلند میشد. می دوید ضجه می زد. یابن الحسن یابن الحسن می گفت. صبح که می شد، ندبه می خواند. بیابان تمامی نداشت. اشک بچه ها هم. یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 60
هنوز نفس می کشید. از تو ی آتش که کشیدندش بیرون ؛ جزغاله شده بود. صوتش را نمی توانستی بشناسی. نمی توانست حرف بزند. خس خس می کرد. لب هایش تکان می خورد، ولی صدایش در نمی آمد. مصطفی سرش را نزدیک برد. گوشش را گذاشت روی لبش. انگار با هم درد دل می کردند. او می گفت، مصطفی گریه می کرد. نفس های آخرش بود. با چشم های نیمه بازش التماس میکرد. می گفت«من راهمین جوری دفن کنید. دلم می خواد همین جوری خدمت امام زمان برسم» یادگاران، جلد هشت کتاب شهید ردانی پور، ص 67
روزهای اول اسارت که تازه نخستین اردوگاه، یعنی موصلِ یک تشکیل شده بود، می خواستند کاری کنند که ما نماز نخوانیم؛ ولی ما نماز را به جماعت می خواندیم. آن ها پیشنماز را می بردند و شکنجه می کردند؛ یک نفر دیگر جلو می ایستاد. هر چه می گفتند: « این جا مسجد نیست، پادگان است»، فایده ای نداشت. در برنامه ی جلوگیری از نماز موفق نشدند. گفتند: « شما که اذان و اقامه می گویید، حق ندارید اشهد ان علیاً ولی الله بگویید »! خیلی تهدید کردند و فشار آوردند. هر کس که در اذان به ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام شهادت می داد، کتک می خورد. می گفتند: « کجای قرآن نوشته، اشهد ان علیاً ولی الله؟ اگر در قرآن باشد، ما هم قبول داریم»! بچه های آزاده هم می گفتند: « کجای قرآن نوشته نماز صبح دو رکعت است؟ و ... » یک روز ساعت ده و نیم صبح همه را جمع کردند که با تهدید و تشر همین ممنوعیت را اعلام کنند. فرمانده ی عراقی به مترجم ایرانی گفت: « به این ها بگو هر کس از این به بعد در اذانش اشهد ان علیاً ولی الله بگوید، به شدت عقوبت می شود. » مترجم ایرانی به زبان عربی به افسر بعثی گفت: « من جرأت نمی کنم این را ترجمه کنم و به این ها بگویم. شهادت بر ولایت علی علیه السلام جزو اعتقادات این هاست. » به مترجم گفت: « باید بگویی»! گفت: « نمی گویم. » سیلی محکمی به گوش مترجم زد و او به ناچار ترجمه کرد. سه نفر از بچه ها بلند شدند و با عراقی ها بحث کردند. آن ها آن سه نفر را جلوی درِ بزرگ اردوگاه، کنارِ مقرشان بردند که شکنجه شان کنند. به دیگران هم گفتند که به آسایشگاه هایشان بروند. در همین لحظات بود که وقت اذان شد. ناگهان از آسایشگاه بانگ اذان در اردوگاه طنین افکند. آن سه نفر هم از همان جا اذان گفتند و با صدای بلند فریاد زدند: « اشهد ان علیاً ولی الله. » آن ها را به زندان بردند؛ اما باز وقت اذان، این فریاد بلندتر شنیده می شد. بعثی ها هر چه کردند، موفق نشدند نام امام علی و شهادت بر ولایت و امامت او را از اذان اردوگاه حذف کنند. چند روز بعد خسته شدند و دست کشیدند. راوی: علی اکبر هاشمی منبع: کتاب قصه ی نماز آزادگان، صفحه:144
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
سلام علی آل یس سلام پدر مهربانم❤️ با هر نفسے سلام ڪردن عشق است آقا بہ تو احترام ڪردن عشق است اسم قشنگت بہ میان چون آید از روے ادب قیام ڪردن عشق است 🤲 سلام بر قطب عالم امڪان🙏
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
🌷"بسم رب شهدا و صدیقین"🌷 سَلٰامْ بر آنانی که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ ... یه سلام از راه دور به حضرت عشق... به نیابت از اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ®🌸🍃
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
«دنیا آدم را آهسته آهسته در کام خود فرو می برد؛ قدم اول را که برداشتی تا آخر میروی باید مواظبِ همان قدم اول باشی» ‎‎‌‌‎‎ ®🌸🍃
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷چهارشنبه های امام رضایی🌷❤️❤️❤️🌷اللهم عجل لولیک الفرج بحق امام رضا🤲😢😢
همسایه ابدی🌹🌹 ❤️ سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در بخشی از وصیت نامه خود خطاب به همسرش خواسته بود که در کنار مزاربسیجی شهید محمد حسین یوسف‌ الهی به خاک سپرده شود. ❤️بسیجی شهید محمد حسین یوسف الهی، فرمانده واحد اطّلاعات عملیّات لشگر ۴۱ ثارالله کرمان بود ودر دوران پنج ساله حضورش در جنگ ،پنج نوبت مجروح شد و سرانجام در27 بهمن سال ۱۳۶۴در عملیّات والفجر 8 در ۲۴ سالگی به درجه رفیع شهادت رسید. روحش شاد و یادش گرامی باد. ------------------------------------------
هدایت شده از حاج قاسم 313@🇮🇷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام امام زمانم ❤️ ▫️آرزوهایم را صف می‌بندم و باز، به تو می‌رسم؛ تویی که هر چه را که بخواهم، باز تو بهتر از آنی! ... بخوانیم
ذهنی نظم یافته داشت، دقیق و منضبط بود، در جلسات به موقع حضور مییافت، گاه برای شرکت در جلسهای مهم از دمشق به تهران میآمد و پس از شرکت در آن مستقیماً به فرودگاه میرفت و عازم دمشق میشد، دقیق بود و وظیفه شناس.
او مردی نستوه و خستگیناپذیر بود، از هیچ مشکلی نهراسید و هیچگاه دچار رخوت و سستی و رکود نشد، به غایت ساعی و تلاش­گر بود و به آسایش خویش نمیاندیشید. علیرغم اینکه در چند عملیات مجروح شد اما همچنان بر بازگشت به جبهه پای میفشرد و در کوتاه‌ترین زمان ممکن به خطوط مقدم عملیاتی باز می‌گشت. برای کسی که عمر پر برکت خویش را در جنگ و جهاد گذرانده باشد شاید توجیه در پیش گرفتن یک زندگی آرام و بی دغدغه کاملاً پذیرفتنی باشد. اما روح بی‌قرار او از راحتی و آسایش گریزان بود و او میخواست تا پایان عمر و تا آخرین نفس سخت‌کوشانه و مجاهدانه به پیش رود.
تأثیرات منطقهای و جهانی سردار سلیمانی تنها به لحاظ قدرت فرماندهی و اقدامات نظامی وی نبوده است، هر جا که ضرورت مییافت، او در تراز یک دیپلمات کارکشته و برجسته ظاهر میگشت. جذبه و جذابیتش از یک سو و تسلطش به آداب و فنون مذاکره در عرصه دیپلماسی از سوی دیگر به او قدرت تأثیرگذاری فوقالعادهای در این میدان داده بود این ویژگی مکمل فرماندهی نظامی او بود. آنگاه که لازم میآمد از قدرت سخت بهره میجست و در وقت مقتضی خویش از قدرت نرم. در این خصوص نیز نکتههای بسیاری وجود دارد که شایسته است تحلیلگران روابط بین‌الملل و تاریخنویسان معاصر در جای خود بدان بپردازند.
فرماندهی بر سپاه قدس فرصتی را برای حاج قاسم فراهم نمود تا تجربیات جدیدی کسب کند. او در این دوران نه تنها با زوایای مختلف جریان مقاومت در منطقه آشنا گردید بلکه به لحاظ هوشمندی و توان فرماندهی و مدیریتی که از آن برخوردار بود به سرعت توانست در این عرصه کارساز و تأثیرگذار گردد. جنگ ۳۳ روزه در لبنان و آشنایی با جریان مقاومت در فلسطین، تراز فرماندهی او را بالا برد و آنگاه وقتی جریان ضد انسانی داعش که بنا به اعتراف سردمداران جنایتکار امریکا ساخته و پرداخته دست آنها بود چهره پلید خود را در عراق و سوریه نشان داد، اوج درخشش سردار ما نیز در مقابله میدانی با این جریان سراسر پلیدی و پلشتی و سرانجام برچیده شدن آن نشان داده شد. وقتی به سال­های قبل باز میگردیم به آن زمان که رعب و وحشت بر مردم بیگناه منطقه حاکم شده بود و داعش به پشتیبانی مالی، تسلیحاتی و رسانهای استکبار و صهیونیسم و همکاران منطقهای آنان بیمحابا، از هیچ جنایتی فروگذار نمینمود و به جان و مال و ناموس مردمان بی دفاع سرزمین عراق و شام بی­رحمانه میتاخت و به سرعت پیشروی مینمود و در فکر استقرار همیشگی و سیطره دائمی در این سرزمینها بود به خوبی میبینیم که در آن زمان همه مدعیان، صحنه را خالی نمودند و تا مدتها این تنها ایران اسلامی بود که با دوراندیشی و درایت و هوشمندی رهبر معظم انقلاب، افسران رشید خویش را روانه میدان جنگ مینمود تا امنیت و آرامش را به مردم بی دفاع منطقه بازگرداند. پدیدهای مبارک به نام مدافعان حرم که هسته مرکزی آن دلاورمردان ایرانی بودند شکل گرفت و سرانجام در کمال بهت و ناباوری تحلیل­گران نظامی و سیاسی جهان، سردار سرفراز ما که عزم خویش را برای پاک کردن منطقه از لوث وجود خبیث داعش جزم کرده بود، خبر از نابودی حکومت داعش و پایان یافتن سیطره آن بر منطقه داد. امروز نه تنها امنیت منطقه، بلکه امنیت جهان مرهون مجاهدتها و تلاشهای خستگیناپذیر آن استراتژیست بزرگ جهانی یعنی سردار سپهبد سلیمانی است او در هر نقطهای که جنگید برای استقرار امنیت و آرامش و بازگرداندن زندگی جاری و طبیعی مردم به آنان، جنگید. در این باب و در خصوص اقدامات خارقالعاده او در آینده باید پژوهشها نمود، کتابها نوشت، کنگرههای بینالمللی برگزار نمود. آثار علمی، تحلیلی، آموزشی گوناگون و نیز محصولات فرهنگی و هنری فاخر پدید آورد.
او علاوه بر انجام واجبات عبادی به مستحبات نیز توجه ویژهای داشت. از هر فرصتی برای تلاوت آیات قرآن و دعا و مناجات بهره میجست. مقید به تهجد و نماز شب بود. گریهها و راز و نیازهای او در دل شب به روشنی تصویری از یک عارف واصل به دست میدهد عرفان و حماسه هرچند دو رفتار متفاوت میباشند اما وقتی عرفان، وصول به حقیقت از طریق شریعت و حماسه از جنس جهاد فی سبیل الله باشد جان­مایه آن‌ها یکی می‌شود. به یاد بیاوریم دوران دفاع مقدس را که رزمندگان عزیز ما در اوج داشتن روحیه جنگندگی و سلحشوری و رزم و ستیز با دشمنان، سنگرهای خویش را به نیایش­گاههایی بس نورانی و معنوی تبدیل نموده بودند که در آن عاشقانه به ذکر و دعا و مناجات و راز و نیاز با حضرت حق جل و علی میپرداختند گویی آنان عرفایی بودند که در طریق سیر و سلوک معنوی، منزل به منزل ره پیموده­اند. قاسم از جنس همان بچه ها بود.
او به غایت ولایتمدار بود و به رهبر و مقتدای خویش عشق میورزید. نگاه او به عنوان یک افسر رشید لشکر اسلام به ولیامر مسلمین و فرماندهی معظم کل قوا تنها از حیث رعایت سلسله مراتب نظامی نبود بلکه نگاهی بس فراتر داشت و از جنبه اعتقادی بدی ن­امر مینگریست سخن او، نوشته او، نگاه او، تصمیمات، فعالیتها و اعمال او همه و همه تعقیب کننده خط ولایت بود. بیجهت نیست که عبارت مالک اشتر ولایت در وصف او به کار برده میشود.
او از عمق جان شیفته اهل بیت عصمت و طهارت (ع) بود. اعتقاد و ارادت و عشق به خاندان رسالت در اعماق وجودش رسوخ نموده بود. پیوسته متوسل به آن اختران تابناک آسمان امامت و ولایت بود. هرگاه به زیارت مضجع شریف یکی از معصومین (ع) تشرف مییاف. ت سکر و نشئه حلاوت حضور در جوار مرقد مطهرشان، روح آسمانی او را جلا میبخشید و به پرواز در میآورد و بهجت و سروری تام و تمام جان شیفته او را فرا میگرفت. مجلس عزای حسینی (ع) را برپا می­کرد و خدمت در روضه سیدالشهدا (ع)را برای خود افتخاری بس بزرگ میدانست.
سردار سلیمانی از نبوغ نظامی خاصی برخوردار بود. او مسلط به دانش رزم بود. و برای کسب این دانش و مهارت دقیق و حساس، به گونهای کاربردی و نه صرفاً نظری، بایستی در میدان نبرد، حضوری مستمر داشت و آرام آرام با زوایای مختلف و پیچیدگیهای فراوان آن آشنا شد. او دست­کم، سه میدان عمده رزم را آزموده بود: میدان دفاع مقدس، میدان مبارزه با اشرار مسلح و سرانجام میدان مبارزه در عرصه فرامرزی و منطقهای در عراق و سوریه (در مقابل جریان سفّاک داعش با همه پشتیبانیهایی که از سوی قدرتهای استکباری و اذنابشان از آن صورت میگرفت) و نیز در هر نقطه دیگری از منطقه که حضور او ضرورت مییافت.
قاسم عزیز ما شیفته شهادت بود او در داغ فراق یاران همرزمش می‌سوخت و در نجواهای شبانهاش پیوسته از حضرت حق طلب شهادت مینمود. او از مغز استخوان و بن‌دندان و با ذره ذره وجودش خواهان شهادت بود، او با شهدا سخن میگفت و از آنان ملتمسانه میخواست که او را به سوی خویش برکشند و به بزم معنوی خود فراخوانند. بزرگترین آرزوی او که هیچگاه در آن سستی و کاستی پدید نیامد، همانا شهادت بود و سرانجام به این آرزو که به دست شقیترین انسان روزگار به شهادت برسد، رسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. √ با دردِ که برآورده نمیشن، و غمِ چیزها یا کسانی که از دستشون میدیم، چجوری میشه و شادی‌مون رو حفظ کنیم؟ 🇮🇷