eitaa logo
یاسین عصر
1.8هزار دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
2.5هزار ویدیو
63 فایل
تنها کانال رسمی موسسه پژوهشی یاسین عصر 🌼محمدی دیگر در راه است...
مشاهده در ایتا
دانلود
دیدم فکر بدی نیست ! رفتم روی خط حدید: _حدید/عاکف؟ _بله آقاعاکف! +در موقعیتی که قرار داری دوربین به چشمت میخوره؟ _بزارید بررسی کنم. لحظاتی بعد حدید خبر داد: _ 100متری ماشین ما دوربین راهنمایی رانندگی نصب شده. عاصف بهم گفت: _ آقا عاکف ! موقعیتی که الان حدید در اون مستقر هست، طبیعتا نمی تونه به ماشین سوژه نزدیک بشه! به نظرم صبر کنیم ببینیم چه تایمی ملاقات دکترافشین عزتی وَ این خانوم به پایان میرسه، بعدش ما بریم فیلم و از بچه های نیروی انتظامی یا راهنمایی رانندگی بگیریم. +پیشنهاد خوبیه. اما یادت باشه ما فقط تصویر و نمیخوایم. بلکه باید بدونیم چیزی بینشون رد و بدل میشه یا نه! پس زنگ میزنم به بهزاد بره دنبال گرفتن فیلم این دوربین. فقط دعا کن کیفیت داشته باشه. نیم ساعت بعد، خبر رسید که زنه از ماشین عزتی پیاده شده! فورا تماس گرفتم با بهزاد تا بره دنبال درخواست فیلم مربوط به اون تایمی که عزتی با زنه داخل ماشین بوده. در همین گیر و دار بودیم که 3200 بیسیم زد: _عاکف / 3200 ؟ +بفرمایید. میشنوم صداتون و ! _من به دنبال سوژه در حرکت هستم. +ممنونم. فقط لطفا با حدید هماهنگ باش تا اگر یه وقت سوژه هاتون به هم خوردند مزاحم هم دیگه نشید. _دریافت شد. حدود یکساعت و نیم بعد، بهزاد فیلم و از راهنمایی رانندگی گرفت اومد خونه امن 4412. دلیل این که مجبور بودیم از دوربین راهنمایی و رانندگی فیلم و بگیریم این بود که عاصف عبدالزهرا اون موقعیت و بررسی کرد اما دوربین های امنیتی که مربوط به اداره ما میشده غیرفعال شده بود و بچه های اداره تازه مشغول اقدامات و پیگیری بودند. وقتی بهزاد فیلم و آورد نشستیم با عاصف مو به مو همه چیز و بررسی کردیم. حتی حرکت لب و دهان دوتا سوژه رو که از طریق لب خونی بفهمیم چی میگن.. کیفیت تصویر دوربین به حدی بالا بود که همه چیز و واضح وَ HD نشون میداد... مشغول بازبینی فیلم بودم که دقیقه 35 اون فیلم ضبط شده از دوربین راهنمایی و رانندگی بود که دیدم اون زن ناشناس یک عدد گوشی نوکیا بسیار معمولی به همراه یک عدد سیمکارت به دکتر افشین عزتی داد. بعد از دادن اون گوشی، زن ناشناس از ماشین پیاده شد. آرمین و خانوم افشار تونستن طی یک ساعت و خرده ای با یکسری اقدامات فنی و اطلاعاتی و رهگیری های سیستمی، شماره ی اون سیمکارت و پیدا کنند تا برای شنود مشغول بشن. با فیلمی هم که به دستمون رسید بلافاصله تونستیم چهره اون زن رو شناسایی کنیم. از طرفی خانوم 3200 هم در زمانی که مشغول تعقیب بود یه جایی با دوربین تونست از این زن ناشناس که حالا در ادامه معرفیش میکنم چندتا عکس و فیلم تهیه کنه تا همه چیز توی مشتمون باشه. مشخصات اون خانوم پس از شناسایی بدین شرح است: نام: نسترن/ نام خانوادگی: توسلی/ سن: 33 / وضعیت تاهل: مجرد / وضعیت امنیتی: سفید/ پرونده قضایی و سوء سابقه کیفری: ندارد. اینارو به طور مختصر نوشتم تا بدونید اون خانوم چه کسی بوده. راستش یه چیزی رو هم بهتون بگم تا بدونید بد نیست وَ شاید براتون جالب باشه. اونم اینکه نسترن توسلی یک زن بدحجاب نبود. یعنی مثل فائزه ملکی نبود که بخواد خیلی سانتال مانتال باشه. نسترن توسلی یک زن محجبه و با ظاهر موجه بود. میخواید بیشتر بشناسیدش؟ بهتون میگم.. خانوم نسترن توسلی زنی بود که در رهگیری های اطلاعاتی 3200 متوجه شدیم اهل نماز اول وقت هم هست. میخواید نسترن و بیشتر بشناسید؟ نسترن توسلی زنی بود با آرایش غلیظ، و پروتزهای مختلف، چشم های لنز گذاری شده، دندان های کامپوزیت شده و ایمپلنت شده. نامبرده دارای ارتباطات قوی با افراد مختلف بخصوص آقایان بود. به طوری که خیلی خووووب افراد رو جذب خودش میکرد. در یک کلام میگم، نسترن توسلی با یک لبخند زنانه میتونست دل از هر مردی ببره... دیگه خودتون حساب کنید «زنی محجبه ولی با این ظاهر» !!! بگذریم.. 3200 پیام داد: _آقاعاکف صدای من و دارید؟ +بله. بفرمایید ! _سوژه وارد یک مرکز خرید شده. +کجاست؟ _پاساژ گل یاس، سمت امیر کبیر. +میتونی بهش نزدیک بشی و ببینی کجا میخواد بره ؟! _بله منتظر باشید. چند دقیقه بعد بیسیم زد گفت: _طبقه سوم اومدیم. فکر کنم داره وارد یک فروشگاه میشه. + چه فروشگاهی؟ _ملزومات حجاب. یه لحظه وایسید. چندلحظه بعد بیسیم زد گفت: _قربان خودش ریموت فروشگاه رو زده داره بازش میکنه... خیلی تعجب کردم... سوالاتی به ذهنم رسید مبنی بر اینکه: «این زن چه ارتباطی با افشین عزتی داره؟ تا الآن کجا بوده و چرا سر و کلش یه هویی پیدا شده وسط این پرونده؟ چرا به دکتر افشین عزتی سیم کارت و یه گوشی ساده نوکیا داده که معمولا ما امنیتی ها برای کارمون ازش استفاده میکنیم؟ وَ اینکه چرا حالا اومده به سمت یک فروشگاه حجاب!؟» وَ چرا ، وَ چرا ، وَ چرا ، وَ چرا... وَ هزاران اما و اگر و چراهای دیگه که به ذهنم رسیده بود.