eitaa logo
من دلم آسمون میخواد ...
1.2هزار دنبال‌کننده
13.2هزار عکس
13.9هزار ویدیو
227 فایل
ما ملت امام حسینیم ...❤ #کپی مطالب از شیر مادرتون حلال تر 😊#حَلالاًطَیّباً ارتباط با ادمین @Daronadar - پناه بر آغوش ابی‌عبدالله از شَر گناه...💔 -
مشاهده در ایتا
دانلود
! 🔹روزی در نماز جماعت موبایل یه نفر زنگ خورد. زنگ موبایل آن مرد ای بود. بعد از نماز همه او را سرزنش کردند و او دیگر آنجا به نماز نرفت. 🌿 همان مرد به کافه ای رفت و ناگهان قلیان از دستش افتاد و شکست. مرد کافه چی با خوشرویی گفت اشکال نداره، فدای سرت... او از آن روز مشتری دائمی آن کافه شد. ماست: 🔅جای خدا مجازات میکنیم، 🔆جای خدا میبخشیم، 🔅جای خدا... 🌿 اون خدایی که من میشناسم اگه بنده اش اشتباهی بکنه، اینجوری باهاش برخورد نمیکنه. شما جای خدا نیستی اینو هیچوقت یادت نره. 🔹چقدر خوبه که اگه کسی اشتباهی میکنه با خوشرویی باهاش برخورد کنیم نه این که با تحقیرش کنیم و باعث ترک اعمال خوب بشیم... 🇮🇷 🌷 🔵 🔵 🌷 🍃❤️ 🔗کانال ایتا https://eitaa.com/yasmotahar 🔗کانال سروش https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🔗کانال تلگرام https://t.me/yasmotahar
(واقعی) ✨امام جماعت یکی از مساجد لندن تعریف میکرد به یکی از مساجد داخل شهر لندن منتقل شدم که کمی از محل زندگی‌ام دور بود.هر روز با اتوبوس از مسجدم به خانه برمی گشتم. هفته ای می شد که این مسیر را با اتوبوس طی می کردم که یک روز حادثه ی نه چندان مهمی برایم رخ داد… –سوار اتوبوس شدم و پول کرایه را به راننده دادم و او هم بقیه اش را بهم پس داد. وقتی روی صندلی ام نشستم متوجه شدم راننده 20 پنی بیشتر بهم پس داد. با خودم گفتم باید این مبلغ را به راننده پس بدهم. اما از یک طرف این مقدار مبلغ را چندان مهم نمی دانستم و با خودم می گفتم این چندان مبلغی نیست که لازم باشد پسش بدهم! همین طور داشتم با خودم یکی به دو میکردم تا اینکه تصمیم گرفتم بقیه آن پول را پس بدهم چون بالاخره حق،حق است… هنگام پیاده شدن مبلغ اضافی را به راننده دادم و گفتم: ببخشید شما این 20 پنی را اشتباهی اضافی دادید. راننده تبسمی کرد و گفت: ببخشید شما همان امام جماعت جدیدی نیستید که تازه به این منطقه آمدید؟ من مدتی است که دارم درباره اسلام فکر می‌کنم.این مبلغ را هم عمدا به شما اضافی دادم تا ببینم رفتار یک مسلمان در چنین موقعیتی چگونه خواهد بود؟! آن امام جماعت مسجد می گوید: وقتی از اتوبوس پیاده شدم حس کردم پاهایم توانایی نگه داشتن من را ندارند. به نزدیکترین تیر چراغ آن خیابان تکیه دادم… اشکهایم بی اراده سرازیر بودند نگاهی به آسمان انداختم و گفتم: خدایا! نزدیک بود دینم را به 20 پنی بفروشم‼️ 💯 چنان زندگی کن... کسانی که تو را میشناسند، اما خدا را نمیشناسند،به واسطه آشنایی با تو با خدا آشنا شوند ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ ایتا @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅
📘 🌾 روزی رسان فقط خداست 🔶هارون الرشید به بهلول گفت : مى خواهم كه روزى تو را مقرر كنم تا فكرت آسوده باشد. 🔷 بهول گفت : مانعى ندارد ولى داد. 1⃣ نمى دانى به چه چیزى محتاجم تا مهیا كنى 2⃣ نمى دانى چه وقت مى خواهم 3⃣ نمى دانى چه قدر مى خواهم ✓ولى خداوند اینها را مى داند با این تفاوت كه اگر خطائى از من سر بزند تو حقوقم را قطع خواهى كرد‼️ ✓ولى خداوند هرگز روزى بندگانش را قطع نخواهد كرد...😍 ┄┅═✧❁🍃🌸🍃❁✧═┅┄ ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅
یکی از کارمندان شهرداری ارومیه میگفت: تازه ازدواج کرده بودم و با مدرک دیپلم دنبال کار میگشتم. از پله های شهرداری میرفتم بالا که یکی از کارکنان شهرداری را دیدم و ازش پرسیدم آیا اینجا برای من کار هست؟😕 تازه ازدواج کردم و دیپلم دارم. یه کاغذ از جیبش درآورد و یه امضاء کرد و داد دستم گفت بده فلانی، اتاق فلان. رفتم و کاغذ را دادم دستش و امضاء را که دید گفت چی میخوای؟ گفتم: کار. گفت: فردا بیا سرکار!😳 باورم نمیشد! فردا رفتم مشغول شدم. بعد از چند روز فهمیدم اون آقایی که امضاء داد شهردار بود. چند ماه کارآموز بودم بعد یکی از کارمندان که بازنشسته شده بود من جای اون مشغول شدم. شش ماه بعد جناب شهردار استعفاء کرد و رفت جبهه. بعد از اینکه در جبهه شهید شد یکی از همکاران گفت: توی اون مدتی که کارآموز بودی و منتظر بودیم که یک نفر بازنشسته بشه تا شما را جایگزین کنیم، حقوقت از حقوق جناب شهردار کسر و پرداخت میشد. یعنی از حقوق شهید باکری، این درخواست خود شهید بود. 💯 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄
فردی پیش بهلول آمد و گفت: راهی بگو که گناه کمتر کنم. ✍بهلول گفت: بدان وقتی گناه می‌ڪنی، یا نمی‌بینی که خدا تو را می‌بیند، پس کافری. یا می‌بینی که تو را می‌بیند و گناه می‌کنی، پس او را نشناخته‌ای و او را نزد خود حقیر و کوچک می‌شماری. 🌸 پس بدان شهادت به الله‌اڪبر، زمانی واقعی است ڪه گناه نمی‌ڪنی. چون ڪسی ڪه خدا را بزرگ ببیند نزد بزرگ مؤدب می‌نشیند و دست از پا خطا نمی‌ڪند. ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
کلاغی آواز کبک را شنید و بر دلش نشست. او تصمیم گرفت که آواز کبک را بیاموزد و از این طریق با کبک ها دوستی گزیند و همنشین آنها شود. کلاغ بسی کوشید اما به جایی نرسید. سرانجام نا امید شد و خواست به رفتار خویش باز گردد، اما نتوانست. زیرا آواز خود را نیز فراموش کرده بود و دیگر زبان کلاغ ها را نمی دانست. بنابرین از اینجا مانده و از آنجا رانده شد. به جای اینکه از زندگی دیگران تقلید کنی، بهترین خودت باش...🌻🍃 ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
روباهي از شتري پرسيد: عمق اين رودخانه چقدر است؟ شتر جواب داد: تا زانو ولي وقتي روباه توي رودخانه پريد ، آب از سرش هم گذشت! روباه همانطور که در آب دست و پا مي زد و غرق مي شد به شتر گفت: تو که گفتي تا زانووووو! و شتر جواب داد: بله ، تا زانوي من ، نه زانوي تو! هنگامي که از کسي مشورت مي گيريم بايد شرايط طرف مقابل و خودمان را هم در نظر بگيريم. «لزوماً هر تجربه اي که ديگران دارند براي ما مناسب نيست» ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
جوانی، به خواستگاری دختری رفت و در اثنای دیدار شرعی، دختر از جوان سوال کرد: چقدر از قرآن کريم را حفظ کردی؟ جوان جواب داد: چندان زیاد حفظ نکردم؛ و لكن شوق و علاقه دارم که‌ يک بنده‌ی نیک و صالح باشم‌. بعدأ جوان از دختر پرسید: تو چقدر قرآن کريم را حفظ کردی؟ دختر گفت: ﺟﺰﺀ ﻋﻢ را حفظ کردم. از اینکه دختر فهمید، جوان واقعا صادق است؛ به ازدواج با آن موافقت کرد و بعد از عقد ازدواج، از جوان خواست که طبق وعده به حفظ قرآن کریم شروع کند. جوان گفت: اشکالی ندارد؛ به کمک هم، حفظ می کنیم. بناءً از سوره‌ی مريم حفظ را شروع کردند و به همین ترتیب، سوره های قرآن کريم را یکی پس از دیگری حفظ کردند؛ تا اینکه بعد از گذشت مدتی، تمام قرآن کریم را حفظ نموده، از امتحان استاد، موفق بدر آمدند و شهادت نامه‌ و سلسله‌ی اجازه در حفظ را، هردو حاصل کردند. اما جالب این است که در یکی از روزها زمانی که جوان به زیارت پدر خانم‌ اش رفت و به آن مژده داده گفت: الحمدلله دختر تان قرآن کریم را حفظ کرد. پدر از شنیدن سخنان شوهر دخترش متعجب شده، به اتاق خود داخل شد و شهادت نامه و تقدیر نامه های زیادی از دخترش در حفظ قرآن کريم را با خود آورده پيش روي دامادش گذاشت. داماد از دیدن آنها حیران و شگفت زده شد و دانست که خانم اش قبل از ازدواج اش حافظ قرآن کريم بوده؛ و لکن بخاطر تشويق شوهرش، به وی نگفته است تا با هم یکجا حفظ کنند. الله متعال به هر مرد مومن همسر خدا دوست و صالحه نصیب فرماید آرامش زندگی در تقوا است .👌 . ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 ماجرای جالب نان و نمکی که آهنگری را به پادشاهی رساند! ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
📚 مردی به دهی سفر کرد زنی که مجذوب سخنان او شده بود از مرد خواست تا مهمان وی باشد. شخص پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد. کدخدای دهکده هراسان خود را به آن شخص رسانید و گفت : این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید ! مرد به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده ! کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان بودا گذاشت. آنگاه مرد گفت : حالا کف بزن ! کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند ؟ مرد لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
یکی تعریف می‌کرد وقتی از نماز جماعت صبح بر می‌گشتم جماعتی را دیدم که بزور قصد سوار کردن گاو نری را در ماشین داشتند. گاو مقاومت می‌کرد و حاضر نبود سوار ماشین بشود، من رفتم دستی به پیشانی گاو کشیدم؛ گاو مطیع شد و سوار شد. من شدم و پیش خودم گفتم؛ «این از برکت نماز صبح است.» وقتی رسیدم خانه دیدم مادرم گریه و زاری می‌کند، علت را که جویا شدم گفت «گاومان را دزدیدند!» گاو مرا شناخته بود ولی من او را نشناختم. ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
4_5810197926571414000.mp3
4.73M
🔸 عجیبی از نماز استغفار 🍀 با این نماز گره های زندگیتو باز کن ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
♥️🍃🦋 🌹🍃با طناب کسی توی چاه رفتن شبی هنگام خواب، صاحب خانه متوجه دزدی شد که وارد خانه شده است. صاحب خانه با زیرکی و به دروغ، به همسرش گفت مقداری پول در چاه داخل حیاط پنهان کرده ام تا از دست دزدان در امان باشد، دزد که صدای صاحب خانه را شنید فریب حرف صاحب خانه را خورد و خوشحال به داخل چاه رفت. سپس صاحب خانه به زنش گفت خانم چون هوا خیلی گرم است امشب رختخواب را در حیاط روی در چاه پهن کن. دزد که در پی یافتن پول به داخل چاه رفته بود هنگامی که از یافتن پول نا امید شد خواست که از چاه بیرون بیاید، دید که صاحب خانه روی در چاه خوابیده و به همسرش وعده خرید طلا می دهد و می گوید برای تو چنین و چنان می کنم. دزد از داخل چاه بلند فریاد زد: آهای زن صاحب خانه، من با طناب شوهرت به چاه رفتم تو مواظب باش با طناب او در چاه نروی. ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صندوقچه و پیرمرد، زندگی خیلی از ماهاست... ارتباط ما در ایتا ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ https://splus.ir/eestory ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ 💯