#خاطرات_شهید
خطبه عقد را که خواندند، برای اولینبار میخواست همسرش را از تهران به اصفهان ببرد. به جای بردن او به جاهای دیدنی،یکراست رفتند به گلزار شهدا، سر مزار دوستان شهیدش.
و وقتی با اعتراض خواهرش روبهرو شد که «این کار تو بر روحیهاش اثر منفی دارد.» گفت: «اشتباه تو همین جاست، من از بردنش به گلزار شهدا هدفی داشتم.
او یک رزمنده است و باید بداند راهی که من انتخاب کردهام به کجا میرسد. راه من راه شهادت است. گلزار شهدا را به او نشان دادم که به او بگویم خود را برای چنین لحظهای آماده کند. اگر مرا انتخاب کرده است، باید در این راه مرا یاری کند.
#شهید_محمدجعفر_نصراصفهانی
🇮🇷🔵 #مذهبی_ها_عاشقترند 🔵🇮🇷
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ ایتا
@yasmotahar
♡ سروش
@mazhab_va_eshg
♡ تلگرام
@yasmotahar
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
❤اینجا صحبت #عشق درمیان است
#خاطرات_شهید
وقتی بهم گفت «ازت راضی نیستم»
انگار دنیا روی سـرم خراب شده بود
پـــرسیدم: «واسه چی؟»
گــفت:چــرا مــواظب #بیـــــتالمال
نیستی میدونی اینا رو کی فرستاده
میدونی اینا بیت المال مسلموناس؟!
همهش امانته!
گفتم: حاجی میگی چی شده یا نه؟
دستش را باز کرد #چهار تا حبّه قند
خاکی تـوی دستش بود دم در چادر
تدارڪات پیدا ڪرده بود!
#شهید_مهدی_باکری🌷
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ @yasmotahar
┄┅┅❁💚❁┅┅
#خاطرات_شهید📕
🌊یکی از روزهای جمعه سال۱۳۸۹ یا ۱۳۹۰ بود. شهید مرادخانی بچههای گردان رو به منطقه دریاسر تنکابن برده بود.
🔰آن روز جشنوارهای در آنجا بود و کلاً دختران و پسرانی بودند که هیچ کدومشون حجاب نداشتند.
⁉️من داشتم با شهید مرادخانی بحث میکردم که چرا ما باید تو این مکان بیحجاب و پر از گناه حضور داشته باشیم؟
👌شهید مرادخانی گفت:«همین که ما تو این فضا و با این لباس مقدس حضور داریم و نماز جماعت برپا میداریم، کُلّی ارزش داره...»
📸پ.ن: سال ۱۳۸۹ یا ۱۳۹۰ در منطقه دریاسر تنکابن
🎙راوی: همرزم شهید
#شهید_سردار_محرمعلی_مرادخانی
ارتباط ما در ایتا
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ @yasmotahar
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
https://splus.ir/eestory
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
#خاطرات_شهید
💠زهی خیال باطل
●| یک ماه بعد از نامزدی اش آمد پیش من؛ گفت «میخواهم به سوریه بروم»، قبلا هم چند بار به من گفته بود، بهش گفتم عباس سوریه رفتن تو با منه، من نمیخوام جوانی پیش من باشه که جنگ و خون و آتش را ندیده باشه؛ مطمئن باش بالاخره تو را میفرستم؛ اما چرا آنقدر اصرار میکنی که الان بروی؟
●عباس گفت «حاجی؛ من دارم زمینگیر میشم میترسم وابستگی من را زمینگیر کنه!». اصرار عباس آنقدر زیاد شد که گفتم عباس برو، وقتی گفتم برو، گل از گلش شکفت
●چون تازه داماد بود رفقای عباس در سوریه همقسم شده بودند که از او مراقبت کنند و او را سالم به ایران برگردانند. بعد از شهادتش، من به بچهها گفتم: زهی خیال باطل...!!! خداوند برای او نقشه کشیده بود؛ عباس درس عاشقی را چشیده بود و باید میرفت.
📎پ ن : شهیــدی ڪہ ماننـد مادرش زهــــــرا بین #در و #دیــوار
سوخت و پــــرڪشیـد .
#شهید_عباس_دانشگر🌷
#سالروز_شهادت
📎 به یاد شهیدان
#همسفر_من
ارتباط ما در ایتا
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ https://eitaa.com/joinchat/1211170818Ca2dc130ff3
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
کانال کلیپ و استوری زیبا ❤️در سروش
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
https://splus.ir/eestory
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯