eitaa logo
من دلم آسمون میخواد ...
1.2هزار دنبال‌کننده
13.1هزار عکس
13.7هزار ویدیو
227 فایل
ما ملت امام حسینیم ...❤ #کپی مطالب از شیر مادرتون حلال تر 😊#حَلالاًطَیّباً ارتباط با ادمین @Daronadar - پناه بر آغوش ابی‌عبدالله از شَر گناه...💔 -
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 سمّ ذهنی 💠 فردى نمی‌توانست با خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک می‌کنند پس سمّ می‌دهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى. 💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش‌ کسی به تو شک نکند در مدتی که به او می‌دهی تا می‌توانی به همسرت کن! این فرد، را گرفت و به توصیه‌های داروساز عمل کرد. 💠 هفته‌ها گذشت و او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد او بمیرد بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز زد و گفت آنچه به تو دادم نبود! 💠 سمّ در خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است. 💠 قوی‌ترین معجونیست که به صورت تضمینی، ، کینه و خشم را نابود می‌کند! 💠 ماه مبارک بهترین فرصت برای سمّ‌زدایی ذهن است تا با آرامش‌ و روحی، زندگی کنیم . 🇮🇷 🌷 🌷 کــــانــــال ایـــــتـــــا https://eitaa.com/yasmotahar ڪــانــــال ســــروشـــ https://sapp.ir/mazhab_va_eshg کــانــال تـــلــــگــــرام https://t.me/yasmotahar
💟 . کسی که دست همسر خود را بوسید . بخاطر اینکه خدمت به مادر کرده بود.👌👌👌 👇😍 همسر او تعریف میکند: 💟یادم می‌آید به سختی مریض و در بیمارستان بستری بود. به مصطفی تا آخرین روز در کنار مادرم و در بیمارستان ماندم. 💟او هر روز برای عیادت به بیمارستان می‌آمد. مادرم به مصطفی می‌گفت: همسرت را به خانه ببر. ولی او قبول نمی‌کرد و می‌گفت: باید پیش شما بماند و از شما کند. 💟بعد از مرخص شدن مادرم از بیمارستان، وقتی مصطفی به دنبالم آمد و سوار ماشین شدم تا به خانه خودمان برویم، مصطفی دست‌های مرا گرفت و و گریه کرد و گفت: از تو بسیار هستم که از مادرت مراقبت کردی. 💟با تعجب به او گفتم: 😳کسی که از او مراقبت کردم مادر من بود نه مادر شما… چرا تشکر می‌کنی⁉️او در جواب گفت: این دست‌ها که به خدمت می‌کنند برای من است. دستی که برای مادر خیر نداشته باشد، برای هیچ کس خیر ندارد👌👌👌 و احسان به پدر و مادر دستور خداوند است. 🌷 حالا بعضی ها که اینقدر گیر و مشکلات در زندگیشان بوجود میآید رضایت پدر و مادرشان میباشد. 🔵 🔵 🍃❤️ 🔗کانال ایتا https://eitaa.com/yasmotahar 🔗کانال سروش https://sapp.ir/mazhab_va_eshg 🔗کانال تلگرام https://t.me/yasmotahar
💠 شهدا حاجت میدن👇👇 🔹سوم دبیرستان بودم و به واسطه علاقه ای که به شهید سید مجتبی داشتم، در خصوص زندگی ایشان مطالعه📖 می کردم. این مطالعات به شکل کلی من را با ، آرمان ها و اعتقاداتشان بیش از پیش آشنا می کرد👌. 🔸شهید علمدار گفته بود به همه مردم بگویید اگر دارید، در خانه شهدا🌷 را زیاد بزنید. وقتی این مطلب را شنیدم🎧 به شهید سید مجتبی علمدار گفتم: حالا که این را می گویید، می خواهم دعا کنم خدا یک مردی را قسمت من کند که از سربازان (عج) و از اولیا باشد. 🔹حاجتی که با عنایت ادا شد و با دیدن خواب ایشان، باهمسرم که بعدها در زمره شهدا🕊 قرار گرفت، آشنا شدم. 🔸یک شب خواب را دیدم که از داخل کوچه ای به سمت من می آمد و یک جوانی همراهشان بود👥. شهید لبخندی زد😊 و به من گفت (ع) حاجت شما را داده است و این جوان هفته دیگر به تان می آید. نذرتان را ادا کنید✅. 🔹وقتی از خواب بیدار شدم زیاد به خوابم اعتماد نکردم🚫. با خودم گفتم من بزرگ تر دارم و غیرممکن است📛 که پدرم اجازه بدهد من هفته دیگر کنم. غافل از اینکه شدنی خواهد بود👌. 🔸فردا شب سید مجتبی به خواب آمده و در خواب به مادرم گفته بود : جوانی هفته دیگر به خواستگاری می آید. مادرم در خواب گفته بود نمی شود، من دختر بزرگ تر دارم پدرشان اجازه نمی دهند❌. شهید علمدار گفته بود که این کارها را آسان می کنیم☺️. 🔹خواستگاری درست هفته بعد انجام شد. طبق حدسی که زده بودم مقاومت کرد اما وقتی همسرم در جلسه خواستگاری شروع به صحبت کرد🗣، پدرم دیگر حرفی نزد🚫 و کرد و شب خواستگاری قباله من را گرفت✔️. 🔸پدر بدون هیچ رضایت داد✅ و درنهایت در دو روز این وصلت جور شد و به یکدیگر درآمدیم.  همان شب خواستگاری قرار شد با صحبت کنم. وقتی چشمم به ایشان افتاد تعجب کردم و حتی ترسیدم😨! طوری که یادم رفت سلام بدهم. 🔸یاد خوابم افتادم. او همان بود که شهید علمدار در خواب😴 به من نشان داده بود. وقتی با آن حال نشستم، ایشان پرسید اتفاقی افتاده است⁉️ گفتم شما را در خواب همراه دیده ام. 🔹خواب را که تعریف کردم شروع کرد به گریه کردن😭. گفتم چرا گریه می کنید؟ در کمال تعجب او هم از خودش به شهید علمدار برای پیدا کردن و متدین برایم گفت☺️. راوی:همسر شهید 🇮🇷🔵 🔵🇮🇷 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ ایتا @yasmotahar ♡ سروش @mazhab_va_eshg ♡ تلگرام @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ❤اینجا صحبت درمیان است
🔴 💠 فردى نمی‌توانست با خود کنار بیاید و هر روز با همسرش جرّوبحث داشت. نزد داروسازی قدیمی رفت و از او خواست بدهد تا بتواند با آن همسر خود را بکشد. داروساز گفت اگر سمّی قوی به تو بدهم که همسرت فوراً کشته شود همه به تو شک می‌کنند پس سمّ می‌دهم که هر روز در خوراک او بریزی و کم کم او را از پای درآورى. 💠 و توصیه کرد برای اینکه بعد از مرگش‌ کسی به تو شک نکند در مدتی که به او می‌دهی تا می‌توانی به همسرت کن! این فرد، را گرفت و به توصیه‌های داروساز عمل کرد. 💠 هفته‌ها گذشت و او کار خود را کرد و اخلاق همسر را تغییر داد تا آنجا که او نزد داروساز رفت و گفت من او را به قدر دوست دارم و دیگر دلم نمی‌خواهد او بمیرد بده تا سمّ را از بدن او خارج کند! داروساز زد و گفت آنچه به تو دادم نبود! 💠 سمّ در خود تو بود و حالا با مهر و محبّت، آن سمّ از ذهنت بیرون رفته است. 💠 قوی‌ترین معجونیست که به صورت تضمینی، ، کینه و خشم را نابود می‌کند! 💯 ┄┅┅❁💚❁┅┅┄ ♡ @yasmotahar ┄┅┅❁💚❁┅┅┄