زمانه عجیبی ست ...!!!!
امروز عده ای در ورودی دانشگاهی
برای بیحجابی فریاد زدند و شورش کردند
که سال ها پیش از همان مڪان مادرانی
با چادرهای مشکیشان ، فرزندانشان را
برای حفظ #حجاب و چادر و #ناموس
این مملکت عازم #جبههها کرده بودند ....
نمیگذاریم خون پسرانشان را پایمال کنند ...
🇮🇷
🌷 #مذهبی_ها_عاشقترند 🌷
کــــانــــال ایـــــتـــــا
https://eitaa.com/yasmotahar
ڪــانــــال ســــروشـــ
https://sapp.ir/mazhab_va_eshg
کــانــال تـــلــــگــــرام
https://t.me/yasmotahar
🍃❤️
امام صادق علیه السلام می فرمایند: .
نسبت به #ناموس دیگران پاکدامن باشید ، تا ناموس شما نیز #محفوظ بماند•
.
.
بحارالانوار،ج ۷۱ ،ص۲۷۰•
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
🇮🇷 ℒℴνℯ🍃🌹• • •
🔵 #مذهبی_ها_عاشقترند 🔵
🍃❤️
🔗کانال ایتا
https://eitaa.com/yasmotahar
🔗کانال سروش
https://sapp.ir/mazhab_va_eshg
♡اینجا صحبت #عشق درمیان است
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
✍️یه موتور گازی داشت که هرروز صبح و عصر سوارش میشد و قارقارقارقار باش میومد مدرسه و برمیگشت.
🔸یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میروند ، رسید به چراغ قرمز.
ترمز زد و ایستاد.
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد:
الله اکبر و الله اکــــبر...
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب.
اشهد ان لا اله الا الله...
➕هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید و متلک مینداخت و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد که این مجید
چش شُدِه؟!
قاطی کرده چرا؟!
🔸خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن و آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟ چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت و گفت: مگه متوجه نشدید؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن جلو چشم امام زمان داره گناه میشه؛ به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه، دیدم این بهترین کاره!
همین!
🌐برگی از خاطرات شهید مجید زین الدین
#metoo
#غیرت
#دفاع_مقدس
#ناموس
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ @yasmotahar
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
شهید شاهرخ ضرغام در یکم دیماه 1327 در تهران متولد شد و از همان دوران کودکی با آن جثه درشت و قوی نشان داد که خلقوخوی پهلوان را دارد.
در جوانی به سراغ کشتی رفت و تا اردوی تیم ملی کشتی پیش رفت و به قهرمانی جوانان جهان در وزن یکصد کیلو رسید؛ اما نبود راهنما، رفقای نااهل و...همه دستبهدست هم دادند که از او انسانی ساخته شود که هیچکس جلودارش نبود. هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و... از کسی حساب نمیبرد، مادر پیرش هم نمیتوانست کاری کند الا دعا. میگفت: هیچوقت او را نفرین نکردم و فقط از خدا میخواستم که او را از سربازان امام زمان (عج) قرار دهد، درحالیکه دیگران به من میخندیدند.
در محرم سال 57 ناگهان تحولی روحی و معنوی در او ایجاد شد. نشستن پای صحبتهای حاجآقای تهرانی، اعتقادات او را دگرگون کرد. کمکم دیگر داشت به انقلاب و امام علاقهمند میشد.
پسازاینکه از سفر زیارت امام رضا (ع) باآنهمه اشکهای فراوانی که در جهت طلب مغفرت از گناهان خود ریخته بود، بازگشت، دیگر تبدیل به آدم دیگری شده بود.
وقتی در تلویزیون صحبتهای امام پخش میشد، با احترام مینشست، اشک میریخت. همیشه میگفت هرچه امام (ره) بگوید، همان است. حرف امام (ره) برای او فصل الخطاب بود. برای همین روی سینهاش خالکوبی کرده بود که فدایت شوم خمینی.
یکی از مواردی که شاهرخ از آن بیزار بود، سوءاستفاده از زنان برای پیشبرد اهداف اقتصادی بود. یک روز وقتی وارد کابارهای شد که در آنجا رفتوآمد میکرد، متوجه حضور زنی جوان شد که برخلاف اینکه حجاب نداشت، اما از حیا برخوردار بود. از او سؤال کرد که برای چه به اینجا آمدهای که زن در پاسخ گفت: شوهرم فوت کرده و برای تأمین مخارج زندگی خود و پسرم چارهای جز کار کردن در این کاباره ندارم.
شاهرخ ناراحت میشود و تصمیم میگیرد جهت جلوگیری از سوءاستفاده از این زن، سرپرستی او را به عهده گرفته و خانهای را برای او و پسرش اجاره کرده و خرج آنها را میدهد تا آن زن دیگر در چنین مکانهایی کار نکند.
#غیرت #دفاع_مقدس #ناموس
#نشـرپـیامصـدقهجـاریهاست💯
┄┅┅❁💚❁┅┅┄
♡ @yasmotahar
┄┅┅❁💚❁┅┅┄