هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
⭕️ سیل و سانسور
#داستان_فکت
🔻خالد با تعجب به خیابان آب گرفته جلوی خانهشان خیره شده بود.
دبی، شهری که همیشه با آسمانخراشهای بلند و ماشینهای لوکسش شناخته میشد، حالا شبیه یک شهر ساحلی شده بود. سیل آمده بود و همه جا را آب گرفته بود. خالد گوشیاش را برداشت تا از این منظره عجیب فیلم بگیرد اما به یاد قانون جدید دولت افتاد. هرکس از سیل فیلم بگیرد، جریمه سنگینی میشود.
🔺خالد با ناراحتی گوشیاش را گذاشت کنار. دوستش، حمد، که از راه رسید گفت: «شنیدی؟ میگن دولت نمیخواد کسی بفهمه که شهرمون اینقدر آسیبپذیره. میخوان به همه دنیا نشون بدن که همیشه همه چی اوکیه».
🔻حمد ادامه داد: «فکر کن زیر این همه برج و بنای بلند، چقدر لولههای آب قدیمی و فرسوده وجود داره. دولت همیشه به ظاهر شهر اهمیت میداده و به زیرساختها توجهی نکرده».
🔺خالد و حمد با هم حرف میزدند و به فقر و نابرابری که در شهر وجود داشت فکر میکردند. خیلی از کارگرهای ساختمانی که این همه ساختمان بلند را ساخته بودند، در خانههای کوچک و کثیف زندگی میکردند و حقوق کمی میگرفتند.
🔻خالد گفت: «شاید این سیل یه نشونه باشه. یه نشونه از اینکه این همه تجمل و ظاهرسازی، فایدهای نداره».
🔺حمد با تأسف سر تکان داد و گفت: «شاید. ولی متأسفانه خیلی از مردمِ دنیا این حقیقت رو نمیبینن، حتی کشورهای همسایه هم نمیدونن».
🔻روزها گذشت و آب کمکم فروکش کرد. اما خاطره سیل در دل مردم باقی ماند. آنها میدانستند که این پایان ماجرا نیست و ممکن است بار دیگر شاهد چنین اتفاقی باشند...
📚 #داستانهای_تبیینی
#دبی #برج_خلیفه #سیل
=======================
⚠️ این داستان، الهامگرفته از آمارهای پژوهشی است که میتوانید در اینجا مشاهده کنید.
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir