eitaa logo
یا زهرا(سلام الله علیها)
483 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.2هزار ویدیو
37 فایل
السلام علیک یا فاطمه الزهرا (س) اللهم عجل فی فرج مولانا صاحب الزمان (عج) اللهم بارک لمولانا صاحب الزمان (عج) کپی حلال با صلوات نثار حضرت زهرا(سلام الله علیها)و سلامتی و تعجیل در فرج امام عصر (عج)
مشاهده در ایتا
دانلود
📔کتاب 📑 کمی آن سو تر ، داخل یکی از اتاق های بخش ، یک نفر در مورد من با خدا حرف می زد ! من او را هم می دیدم . داخل بخش آقایان ، یک جانباز بود که روی یک تخت خواب خوابیده و برایم دعا می کرد . او را می شناختم . قبل از اینکه وارد اتاق عمل شوم با او خداحافظی کردم و گفتم که شاید برنگردم . این جانباز خالصانه می گفت : خدایا من را ببر ، اما او را شفا بده . او زن و بچه دارد ، اما من نه . یکباره احساس کردم که باطن تمام افراد را متوجه می شوم . نیّت ها و اعمال آنها را می بینم و ..... بار دیگرجوان خوش سیمابه من گفت :برویم ؟ خیلی زود فهمیدم منظور ایشان ، مرگ من و انتقال به آن جهان است . از وضعیت به وجود آمده و راحت شدن از درد و بیماری خوشحال بودم . فهمیدم که شرایط خیلی بهتر شده ، اما گفتم : نه ! مکثی کردم و به پسر عمه ام اشاره کردم . بعد گفتم : من آرزوی شهادت دارم . من سال ها به دنبال جهاد و شهادت بودم ، حالا اینجا و با این وضعیت بروم ؟! اما انگار اصرار های من بی فایده بود . باید می رفتم . همان لحظه دو جوان دیگر ظاهر شدند و در چپ و راست من قرار گرفتند و گفتند : برویم ؟ بی اختیار همراه با آنها حرکت کردم . لحظه ای بعد ، خود را همراه با این دو نفر در یک بیابان دیدم ! این را هم بگویم که زمان ، اصلاََ مانند اینجا نبود . من در یک لحظه صد ها موضوع را می فهمیدم و صد ها نفر را می دیدم ! آن زمان کاملاََ متوجه بودم که مرگ به سراغم آمده . اما احساس خیلی خوبی داشتم . از آن درد شدید چشم راحت شده بودم . پسر عمه و عمویم در کنارم حضور داشتند وشرایط خیلی عالی بود . من شنیده بودم که دو ملک از سوی خداوند همیشه با ما هستند ، حالا داشتم این دو ملک را می دیدم . چقدر چهره ی آن ها زیبا و دوست داشتنی بود . دوست داشتم همیشه با آنها باشم . ما با هم در وسط یک بیابان کویری و خشک و بی آب و علف حرکت می کردیم . کمی جلوتر چیزی را دیدم ! ادامه دارد .... ╭━━⊰❀🏴❀⊱━━╮    @ShahidToorajii ╰━━⊰❀🖤❀⊱━━╯