eitaa logo
•.❀یـاوران‌حضرت‌زینب❀.•
60 دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
6.2هزار ویدیو
377 فایل
⚘﷽⚘ اسلام‌هیچ‌ضربه‌اۍبالاترازبـےخیالےامتش نخورده ؛ تنها‌راه‌سعادت‌پیروۍاز‌ائمه‌است در‌سایه‌ۍولایت‌فقیه سلام وعرض ادب خدمت شما بزرگواران درصورت داشتن سوال عقیدتی وسیاسی به این آیدی مراجعه کنیدshams348@
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
🔰 شهيد سید محسن صفوي با اين‌كه خيلي كم در خانه بود، اما دورادور هواي من و بچه‌ها را داشت. تلفن كه مي‌زد، از همه‌چيز سؤال مي‌كرد تا خيالش از بابت ما راحت شود. من هم با وجود همه سختي‌ها هميشه سعي مي‌كردم جوابي بدهم كه او ناراحت نشود. يك روز خواهر آقامحسن آمد منزل ما. آن روز من و بچه‌ها مريض بوديم. صبح روز بعد كه آقامحسن تلفن كرد، گفتم حال همگي خوب است. همان روز به منزل خواهرش هم زنگ مي‌زند و می‌فهمد كه من مريض هستم. صبح روز بعد، زنگ در حياط را زدند. آقامحسن پشت در بود. قبل از ظهر همان روز مرا به دكتر برد و عصر به جبهه برگشت. آقامحسن 13 ساعت در راه بود و 13 ساعت ديگر هم بايد برمي‌گشت. فقط آمده بود من و بچه‌ها را ببرد دكتر و حالمان را بپرسد. 🌷شادی روح بلند شهدا صلوات🌷
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
🌷گفت،‌من‌یقین‌دارم‌فردا‌شهیدمیشم برای‌اینڪه‌جنازم‌روی‌زمین‌نمونہ با‌ماژیک‌ڪف‌پام‌اسممو‌نوشتم ترڪش‌خمپاره‌سرش‌را‌برداشت... از‌کف‌پاش‌شناسایی‌شد
🔰 🌷 نماز شب و قرآن خواندنش هرگز ترک نمی شد و در هر شرایطی نماز شب را می خواند. وی همواره یگان تحت امرش را توصیه به پیروی از امام و ولایت فقیه می‌کرد و می‌گفت سرباز صدیق و درستکار، فداکار برای پیشبرد انقلاب اسلامی مخصوصاً برای سرکوبی ضد انقلاب و منافقین باشید، و همچنین توصیه می کرد، ادامه دهنده راه امام باشید و حافظ خون شهیدان که خون خود را به پای انقلاب ریخته اند باشید.
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
🔰 # درمدرسه شهدا ۱.🌷شهید مدافع‌حرم احمد اسماعیلی🌷 🌟در مدت ۲۵سال زندگی مشترکمان، هيچگاه احمدآقا مسائل‌كاری را به خانه نياورد. می‌گفت مرد بايد مسائل كارش را پشت در بگذارد و وقتی داخل خانه هست، فقط حواسش به اهل خانه باشد. همين مسئله خودش راز خوشبختی است. يكبار نشد حقّ مأموريتش را به خانه بياورد. می‌گفت «حقّ مأموريت مال ما نيست. من فقط يک حقوق دارم.» او حق مأموريتش را هميشه به نيازمندان می‌بخشيد. حواسش به همسايه‌ها بود.بچّه‌ها عادت كرده بودند اگر لباس‌شان سالم و اندازه بود، همان را شب‌عيد هم می‌پوشيدند. به آنها می‌گفت «هر وقت لازم بود خريد كنيد.» اما عيد غدير خم حتماً به بچه‌ها عيدی می‌داد. از اينكه جوان‌ها كمتر به مسجد می‌روند، دلخور بود. با صدای بلند به اعضای هيئت اُمنای مساجد می‌گفت «مسئوليت را به جوان‌ها بدهيد و بگذاريد آنها مديريت كنند!» خيلی به جوان‌ها اعتماد داشت. 💬راوی: همسر شهید
🔰 # درمدرسه شهدا 📔 ۳.🌷شهید علی محمدی پور🌷 📚 عنوان کتاب:برای قاتلم 🔻کتاب “برای قاتلم” نگاهی به زندگی شهید علی محمدی پور دارد. آیامی توانید حدس بزنید شهید علی محمدی پور چرا به دنبال قاتل خود می گشت ؟ چرا او را « برادر»  خطاب می کرد و در قیامت با او چه کار داشت ؟
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
🔰 شهدا ۵.🌷شهید اکبر روندی🌷 📍یک قیافه با نشاط و خنده رو داشت... 🌟فرمانده گروهان فجر بود، یکی از شرایط عضویت در گروهانش بانشاطی و خنده رویی بود. به نقل از دوستان، گروهان فجر جای آدم های اخمو وبداخلاق نیست. اکبر را اگرمی دیدید با یک نیروی تازه وارد و گمنام نمی توانستی تشخیص بدهید. خودش را به عنوان فرمانده نمیگرفت، با نیروهایش می گفت و می خندید، غذا می خورد، کنار آنهاچادر استراحت میکرد.پر تلاش بود و جهادگر. شهید اکبر روندی از بچه های قصرشیرین همگام با بسیجیان اسلام آباد گردان حمزه سیدالشهداء تیپ نبی اکرم کرمانشاه را تشکیل داد و در عملیات های متعددی شرکت کردند.سرانجام او در عملیات نصر۷ در مرداد۱۳۶۶ در ارتفاعات بلفت به فیض شهادت نائل شد.
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
🔰 # درمدرسه شهدا ۶.🌷شهید علی عباس حسین پور🌷 📚 عنوان کتاب:دلم تنگه براتون 🔻کتاب حاضر، زندگی نامه و خاطراتی را از طلبه و دانشجو شهید علی عباس حسین پور فراهم آورده است. ✍ نویسنده:گروه شهید ابراهیم هادی
🔰 # درمدرسه شهدا ۷.🌷شهید احمد متوسلیان🌷: بسیجی ها! شما می گویید اگر ما در روز عاشورا بودیم، به امام حسین (علیه السلام) و سپاه او کمک می کردیم. بدانید امروز روز عاشورا است.
هدایت شده از ثامن الائمه(ع)
💎قیمت "ولی"💎 به "میثم" گفتند: به "علی" دشنام بده؛ نداد. به "طیب" گفتند: به "امام" دشنام بده؛ نداد. به "آرمان" گفتند: به "آقا" دشنام بده؛ نداد. 💎هر سه، به جرم "ارادت"به"ولی"شهید شدند. 💔 را یاد کنیم با ذکر 🌷 .
🌷همسر شهید عباس بابایی درباره ساده‌زیستی و دوری از شهرت شهید عباس بابایی می‌گوید«لباس پوشیدنش اصلاً به خلبان‌ها نمی‌رفت. به شوخی می‌گفتم: تو اصلاً با من نیا. به من نمی‌آیی! می‌گفت: تو جلوتر برو من هم مثل نوکرها دنبالت می‌آیم! شرمنده می‌شدم. فکر می‌کردم اگر عباس می‌تواند نسبت به دنیا این قدر بی‌تفاوت باشد من هم می‌توانم. می‌گفتم: تو اگر کر و کور و کچل هم باشی باشی، باز مرد موردعلاقه من هستی!» 🌷 📗منبع: «آسمان؛ بابایی به روایت همسر شهید»، ص ۳۶.
🔹 یکی از هم‌سنگرهایش بعد از شهادتش می‌گفت: من بستن کمربند ایمنی را در سوریه از محمود‌رضا یاد گرفتم تا می‌نشست پشت فرمان کمربندش را می‌بست. یک‌بار به او گفتم اینجا دیگر چرا می‌بندی؟ اینجا که پلیس نیست؟! گفت: میدانی چقدر زحمت کشیده‌ام با تصادف نمیرم؟ 📗برداشتی از کتاب "تو شهید نمی‌شوی" حیات جاودانه شهید محمودرضا بیضائی به روایت برادر