eitaa logo
یاوران ولایت دختران تهران
1.9هزار دنبال‌کننده
20هزار عکس
3.8هزار ویدیو
99 فایل
اَݪـلّهُمَّ إستَعمِݪـݩۍ‌ ݪـِمـا خَݪَـقتَݩۍ‌ بـہ خــدایــا⚘ مـن ࢪا‌ خـࢪج‌ ڪاࢪۍ‌ڪݩ ڪـہ‌‌بـہ خاطࢪش آ؋ـࢪیـٓدۍ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ارتباط با ادمین @yavarane_velayat313
مشاهده در ایتا
دانلود
✨ -میگمـٰا: چرافڪرمی‌ڪنۍشہیددیگہ‌نگات‌نمی‌کنہ؟! چرافڪرمی‌ڪنۍامام‌رضاتورونمۍطلبہ؟! چرافڪرمی‌ڪنۍخدانگآشوازت‌گرفتہ؟! چرا اولاشہیدبہ‌خواست‌تونیومده‌توۍقلبت‌, ڪه‌به‌خواست‌توبخوادبره‌بیرون؛ دوما‌امام‌رضامآرومۍطلبہ(: خودمون‌نمی‌ریم.. گناهامون‌نمی‌ذارن💔! سومـاً... خودت‌ببین‌اصلامنطقیه‌این‌حرف... خدااگه‌یڪ‌هزارم‌ثانیہ‌نگاشوازت‌بگیره، دیگہ‌شش‌هاۍقفسہ‌ۍ‌سینت‌براۍهمیشہ‌ازکارمی‌افتن! پس‌همیشه‌هواتوداره(:♥️
°•❥︎☾❗️︎☽︎❥︎•° [برگه‌ی امتحان] سرکلاس استاد از دانشجویان پرسید: +این روزها شهدای زیادی رو پیدا میکنن و میارن ایران. +به نظرتون کار خوبیه؟! +کیا موافقن؟ ۱نفر +کیامخالف؟ همه به جز ۱نفر _دانشجویان مخالف بودن! _بعضی ها میگفتن: کارناپسندیه ونباید بیارن. _بعضی ها میگفتن: ولمون نمیکنن و گیر دادن به چهار تا استخوووون،ملت دیوونن! _بعضی ها میگفتن: آدم یاد بدبختیاش میفته! +تا اینکه استاد درس رو شروع کرد ولی خبری از برگه های امتحان جلسه ی قبل نبود..! _همه سراغ برگه ها رو می گرفتند. +ولی استاد جواب نمیداد..! _یکی از دانشجویان با عصبانیت گفت:استاد برگه هامون رو چیکار کردی؟ _ شما مسئول برگه های ما بودی؟ +استاد روی تخته ی کلاس نوشت:من مسئول برگه های شما هستم.! +استاد گفت: من برگه هاتون رو گم کردم و نمیدونم کجا گذاشتم؟! _همه ی دانشجویان شاکی شدن. استاد گفت:چرا برگه هاتون رو میخواین؟! _گفتند: چون واسشون زحمت کشیدیم. _درس خوندیم. _هزینه دادیم. _زمان صرف کردیم. +هر چی که دانشجویان میگفتند استاد روی تخته مینوشت. +استاد گفت:برگه های شما رو توی کلاس بغلی گم کردم هرکی میتونه بره پیداشون کنه! _یکی از دانشجویان رفت و بعداز چند دقیقه با برگه ها برگشت.. +استاد برگه ها رو گرفت و تیکه تیکه کرد. _صدای دانشجویان بلند شد. +استاد گفت:الان دیگه برگه هاتون رو نمیخواین!چون تیکه تیکه شدن! _دانشجویان گفتن:استاد برگه ها رو میچسبونیم. +برگه ها رو به دانشجویان داد و گفت:شما از یک برگه کاغذ نتونستید بگذرید و چقدر تلاش کردید تا پیداشون کردید،پس چطور توقع دارید مادری که بچه اش رو با دستای خودش بزرگ کرد و فرستاد جنگ؛ الان منتظره همین چهارتا استخونش نباشه؟! +بچه اش رو میخواد، حتی اگه خاکستر شده باشه..): •چند دقیقه همه جا سکوت حاکم شد! و همه ازحرفی که زده بودن پشیمون شدن!): •|تنها کسی که موافق بود ... فرزند شهیدی بود که سالها منتظر باباش بود..!
وقتےپلیس‌بہ‌شمـٰامیگـہ گواھینـٰامہ! شمـٰااگـہ‌پاسپوࢪٺ،شنـٰاسنـٰامہ‌وڪاࢪت‌ملے ࢪوهَم نشوݩ‌بِدےبـٰازم‌میگہ‌گواھینامـہ اون‌دُنیـٰاهَم‌وقتـےگـُفتن‌نمـٰاز... توھࢪچےدَم‌ازمعࢪفٺ‌وانسانیٺ‌و ...بزنے ، بہٺ‌مـۍگݩ‌همہ‌ےایناخوبہ‌ امـٰاشُما‌اَصـل‌ڪاࢪےࢪونشوݩ‌بدھ•‌
استادقراںٔتۍ‌ میگفتن : یه روز ڪه از مسںٔله آگاه میشه میره به اصحابش‌ میگه : ما این‌ همہ‌بنده رو فریب‌ میدیم‌ . اما راه توبه رو براش‌ قرار داده، پس‌ماچه ڪنیم؟! یڪۍ‌از یاراش‌ بھش‌ میگه بھش‌ اِلقا ڪنیم‌ ڪه براۍ‌ توبه هنوز زوده؛ جوونه؛ وحالا حالاها وقت‌ داره توبه ڪنه .. اینجوري توبه رو برآش عقب‌ میندازیم‌ تآ مرگش‌ فرابرسھ .. - دیر نشه رفیق!'
وقتــی‌بـه‌دنیا اومــدی‌تو‌گریـه‌کردی بقیـه‌می‌خندیـدن..حالا‌یجــوری‌زنـدگی کن‌کـه‌مـوقع‌مرگت‌همـه‌گریـه‌کنن تو‌بخنــدی...درست‌مثل‌شهـــدا... +حاج‌حسین‌یکتا✨ 🌱 ━━━━⪻✿⪼━━━━