فضائل حضرت علی اکبر علیه السلام
بزرگ نمایی کوچک نمایی
از ابتدای جوانی آثار عظمت و جلالت و انوار فضایل از سیمای مبارکش می درخشید. بخشش نبوی از وجود ش فروان می ریخت در مجد و شرافت و بزرگواری رسول کریم صلی الله علیه و آله و سلم را بیاد می اورد به تمام خصال خیر پیچیده شده بود فضائلش از ستارگان افزون، و محامدش برتر از کوههای بلند، زبان از وصفش ناتوان و دشمن چاره ای جز خضوع در برابر فضایل فراوان و بی مانندش ندارد.
علی اکبر علیه السلام اشبه الناس به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم
مورخان در میان خانواده پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از کسی که در تمام صفات شبیه او باشد به جز علی اکبر علیه لسلام نام نبرده اند.
سرودی از جابر انصاری نقل نموده: حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها در راه رفتن شبیه پدر بزرگوارش بود یکبار به راست و یکبار به چپ می گرایید.
در روایت صدوق آمده: امام حسن مجتبی علیه السلام در هیبت و سیادت شبیه به جد خود بود و امام حسین علیه السلام در بخشش و شجاعت.
این نمونه ها نشان می دهد کسی از خاندان رسالت از هر جهت شبیه به رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نبوده است.
سخن امام حسین علیه السلام درباره فرزندش علی اکبر علیه السلام به هنگام عزیمت به میدان نبرد:
«اللهم اشهد انّه برز الیهم اشبه الناس خلقا و خُلقا و منطقا برسولک و کنا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه»
«خدایا گواه باش شبیه ترین مردم به رسولت در خلقت و اخلاق و سخن گفتن به سوی اینان رفت و هرگاه ما مشتاق پیامبرت می شدیم به او نگاه می کردیم.»
گویای این حقیقت است که علی اکبر علیه السلام آینه ی جمال نبوی و نمونه کمالات آن جناب و در سخن گفتن نمونه کامل حضرتش بود. تا آنجا که پدر عزیزش امام حسین علیه السلام هرگاه شوق دیدار آن چهره ی حیات بخش را پیدا می کرد به این نور دیده نظر می انداخت.
البته روشن است که او دارنده ی اخلاق پسندیده بود تمام خصوصیت های پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله وسلم را دارا بود. مثل ورع، اخلاص، شجاعت، کرم، بردباری، خوشرویی، نرمش و انعطاف، خشونت و قاطعیت در راه خدا، و دوری از پستی ها و رذائل خواه از نظر شرع یا فطرت انسان و ... در یک کلمه آنچه نزد خدای تعالی عظیم است.[انک لعلی خلق عظیم]
با توجه به احادیث رسیده هر چند بعضی از از خاندان رسالت با مقام عظمای رسالت شباهت داشتند اما علی اکبر علیه السلام مَثَل اعلای آن ذات کامل قدوسی معصوم از هر عیب و خطا و آراسته با جمال قدس الهی بود. او هر چند به امام معصوم نیازمند است اما بعید نیست که همچون ائمه طاهرین علیهما السلام دارای مقام عصمت باشد و این از فضل خدای تعالی دور نیست که انسانی بیافریند کامل، منزه از هر عیب و خطا.
در زیارت مخصوصه آن بزرگوار در اول رجب از قول امام معصوم علیه السلام آمده:
«کما منّ علیک من قبل و جعلک من اهل بیت الذین اذهب الله عنهم ارجس و طهرهم تطهیرا»
«همانگونه که از پیش بر تو منت نهاد و ترا از خاندانی قرار داد که رجس و پلیدی را از انان برده و پاک و مطهرشان ساخته است.
معنی «اذهب الله عنهم الرجس» همان مقام عصمت است که در علی اکبر علیه السلام تحقق یافته است هر چند وجوب عصمت در آنجناب همچون مقام عصمت امام که حجت بر مخلوقات است نیست.
منبع: مقتل مُقرّم، آیت الله سید عبدالرزاق مقرم
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸
مداحی آنلاین - مژده بدید آی عاشقا - حمید علیمی.mp3
4.47M
🌸 #میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)
💐مژده بدین آی عاشقا
💐شبه پیمبر اومده
🎤 #حمید_علیمی
👏 #سرود
👌فوق زیبا
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸
خبر رسیده که آقایمان پدر شده است
پسر رسیده؛ پدر صاحبِ سپر شده است
جوانِ خوش قد و بالای خانۂ لیلا
برای سید و سالارمان ثمر شده است
خصایصش شده تلفیقی از نبی(ص) و علی(ع)
چهارقل به لبِ هر که با خبر شده است
#میلاد_حضرت_علی_اکبر(ع)🌿🌸
#روز_جوان_مبارکباد🌿🌸
🔴🔵 علی اکبر (ع) در بیان امام زمان(عج)
🌕 امام زمان ارواحنافداه در زیارت ناحیه مقدسه، اینگونه حضرت علی اکبر علیه سلام رو برای ما معرفی می کند...
🔺 «السلام علیک یا أول قتيل من نسل ځير سليل من سلاله ابراهیم خلیل؛
حضرت در ادامه این درسنامه می فرماید:
🔺 أشهد انك أولى بالله وبرسوله
«و جعلنا الله من ملاقیک ومرافقيک
...وأبرء إلى الله من قاتلیک و اسئل الله مرافقتك في دار الخلود و أبرء إلى الله من أعدائک اولی الجحود و السلام علیک و رحمة الله و بركاته
🔸 امام زمان ارواحنافداه علی اکبر علیهالسلام را به امتیازاتی مخصوص، وصف نموده است:
🔹 ۱. سلام و صلوات بر علی اکبر علیهالسلام را بعد از سلام و صلوات برجد مظلوم خود، حضرت حسین بن على علیهالسلام قرار داده است و پس از آن شروع به زیارت سایر شهدا نموده است و ایشان را اولین شهید آل هاشم در صحرای کربلا معرفی کرده است.
🔹 ۲. علی اکبر علیهالسلام را از هر کس به خدا و رسولش نزدیکتر معرفی نموده است.
🔹 ٣. از خداوند درخواست می نماید که همواره توفیق زیارت حضرت علی اکبر علیهالسلام را داشته باشد.
🔹 ۴. از خداوند مسألت می نماید که در روز واپسین، همنشین علی اکبر علیهالسلام باشد.
🔹 ۵. شدت لعن و نفرین آن حضرت بر قاتلان علی اکبر علیهالسلام حاکی از شدت غضب آن حضرت نسبت به آن جفا پیشگان است.
📚 بحارالانوار، ج۹۸، ص۲۶۹
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸
ناراحتی گفتند : این شهید را برگردانید، پدرش راضی به شهادت او نیست و در مقام بهشتی او تاثیر دارد او را برگردانید تا با رضایت پدرش برگردد. تا این حرف را زدند، ملائک آسمان ششم گفتند چشم ... ♥️
یکباره روح به جسم من برگشت تمام بدنم درد میکرد. من را در میان شهدا قرار داده بودند.🍁 اما یک نفر متوجه زندهبودن من شد و مرا به بیمارستان منتقل کردند و از آنجا راهی اصفهان شدیم. حالا هم فقط یک کار دارم، من بهشت و جایگاه بهشتی خودم را دیدم. حتی یک لحظه هم نمی توانم دنیا را تحمل کنم فقط آمدهام رضایت پدرم را جلب کنم و برگردم. او میگفت و من مات و متحیر گوش میکردم.🍃
روز بعد پدرش حاج عبدالخالق به ملاقات او آمد، پیرمردی بسیار نورانی و معنوی، میخواستم ببینم ماجرا چه می شود وقتی پدر و پسر خلوت کردند ، شنیدم که محمدحسن گفت: پدر شما راضی به شهادت من نیستی؟ پدر خیلی قاطع گفت: خیر.☘
محمد حسن گفت: مگه من چه فرقی با برادرهایم دارم. آنها الان در بهشت هستند و من اینجا.
پدر گفت: اون ها شاید اسیر باشند و برگردند اما مهم این است که آنها مجرد بودند و تو زن و بچه داری من در این سن نمی توانم فرزندان کوچک تو را سرپرستی کنم. از اینجا به بعد رو متوجه نشدم که محمدحسن برای پدرش چه گفت، اما ساعتی بعد وقتی پدرش بیرون رفت و من وارد اتاق شدم محمد حسن خیلی خوشحال بود. گفتم چه شده گفت: پدرم راضی شد. انشاالله می روم آنجایی که باید بروم. من برخی شبها توی بیمارستان کنارش می نشستم برای من از بهشت می گفت، از همان جایی که برای چند لحظه مشاهده کرده بود، می گفت: با هیچ چیزی در این دنیا نمی توانم آنجا را مقایسه کنم. زخمهایش روز به روز بهتر میشد، دو سه ماه بعد ، از بیمارستان مرخص شد شنیدم بلافاصله راهی جبهه شده.🌸
چند روزی از اعزام نگذشته بود که برای سر زدن به خانواده راهی شهرضا شدم، رفقایم گفتن امروز مراسم تشییع شهید داریم. پرسیدم کی شهید شده؟
گفتند: محمد حسن کاظمینی. جا خوردم و گفتم این که یک هفته نیست راهی جبهه شده! به محل تشییع شهدا رفتم. درب تابوت را باز کردم. محمد حسن، نورانی تر از همیشه گویی آرام خوابیده بود. یکی از رفقا به من گفت: بلند شو که پدرش داره میاد. دوست من گفت: خدا به داد ما برسه ممکنه حاجی سر همه ما داد بزنه. دو تا پسرش مفقود شده و سومی هم شهید شد. من گوشه ای ایستادم. پدر بالای سر تابوت پسر آمد و با پسرش کمی صحبت کرد ، بعد گفت: پسرم بهشت گوارای وجودت. دو سال بعد جنگ تمام شد و اُسرای ایرانی آمدند اما اثری از برادران محمدحسن نبود. با شروع تفحص پیکر دو برادر محمد حسن هم پیدا شد و برگشت، و در کنار برادرشان و در جوار مزار حاج ابراهیم همت در گلزار شهدای شهرضا آرام گرفتند...🌿💛
🔺شهدا را با ذکر صلواتی یاد کنیم
🌺کانال سربازان مهدی(عج)🌺
@yavaran_e_mahdy
🍃🍃🍃🍃
💞 شهیدی که بخاطر رضایت پدر از بهشت برگشت💞
آخرین روزهای اسفند ۱۳۶۴ بود. در بیمارستان مشغول فعالیت بودم. من تکنسین اتاق عمل و متخصص بیهوشی بودم. با توجه به عملیات رزمندگان اسلام تعداد زیادی مجروح به بیمارستان منتقل شده بود. لحظه ای استراحت نداشتیم اتاق عمل مرتب آماده می شد و تیم جراحی وارد می شدند.🍂
داشتم از داخل راهروی بیمارستان به سمت اتاق عمل می رفتم، که دیدم حتی کنار راهروها مجروح خوابیده!! همین طور که جلو میرفتم یک نفر مرا به اسم کوچک صدا زد، برگشتم اما کسی را ندیدم. 🍀می خواستم بروم که دوباره صدایم کرد، دیدم مجروحی کنار راهروی بیمارستان روی تخت حمل بیمار از روی شکم خوابیده و تمام کمر او غرق خون است. رفتم بالای سر مجروح و گفتم شما من را صدا زدی؟ چشمانش را به سختی باز کرد و گفت: بله، منم کاظمینی .چشمانم از تعجب گِرد شد، گفتم محمدحسن اینجا چه کار میکنی؟
محمدحسن کاظمینی سال های سال با من همکلاسی و رفیق بود. از زمانی که در شهرضای اصفهان زندگی می کردیم. حالا بعد از سال ها در بیمارستانی در اصفهان او را میدیدم. او دو برادر داشت که قبل از خودش و در سالهای اول جنگ در جبهه مفقود شده بودند. البته خیلی از دوستان میگفتند که برادران حسن اسیر شده اند. 🌼
بلافاصله پرونده پزشکی اش را نگاه کردم. با یکی از جراحان مطرح بیمارستان که از دوستانم بود صحبت کردم و گفتم این همکلاسی من طبق پروندهاش چندین ترکش به ناحیه کمرش اصابت کرده و فاصله بین دو شانه چپ و راست را متلاشی کرده طوری که پوست و گوشت کمرش از بین رفته، دو برادر او هم قبلاً مفقود الاثر شدند. او زن و بچه هم دارد اگر می شود کاری برایش انجام دهید.🌱
تیم جراحی خیلی سریع آماده شد و محمدحسن راهی اتاق عمل شد دکتر همین که میخواست مشغول به کار شود. مرا صدا زد و گفت: باورم نمیشه، این مجروح چطور زنده مانده بهقدری کمر او آسیب دیده که از پشت می توان حتی محفظه ای که ریه ها در آن قرار می گیرد مشاهده کرد!! دکتر به من گفت: این غیر ممکن است، معمولاً در چنین شرایطی بیمار یکی دو ساعت بیشتر دوام نمی آورد. بعد گفت: من کار خودم را انجام می دهم. اما هیچ امیدی ندارم ، مراقبتهای بعد از عمل بسیار مهم است. مراقب این دوستت باش. عمل تمام شد. یادم هست حدود ۴۰ عدد گاز استریل را با بتادین آغشته کردند و روی محل زخم گذاشتم و پانسمان کردم. دایرهای به قطر حدود ۲۵ سانت، روی کمر او متلاشی بود. روز بعد دوباره به محمدحسن سر زدم حالش کمی بهتر بود، خلاصه روز به روز حالش بهتر شد. یادمه روز آخر اسفند حسابی براش وقت گذاشتم، گفتم فردا روز اول عید است. مردم و بستگان شما به بیمارستان و ملاقات مجروحین میآیند. بگذار حسابی تر و تمیز بشیم همینطور که مشغول بودم و او هم روی شکم خوابیده بود به من گفت می خواهم به خاطر تشکر از زحماتی که برای من کشیدی یک ماجرای عجیب رو برات تعریف کنم. گفتم بگو میشنوم، فکر کردم می خواهد از حال و هوای رزمندگان و جبهه تعریف کنه. ماجرایی را برایم گفت که بعد از سالها هنوز هم وقتی به آن فکر میکنم حال و هوایم عوض میشه.
ادامه ماجرا ... 🧡
محمد حسن بی مقدمه گفت: اثر انفجار را روی کمر من دیدی؟ من با این انفجار شهید شدم، روح به طور کامل از بدنم خارج شد و من بیرون از بدنم ایستادم و به خودم نگاه می کردم یک دفعه دیدم که دو ملک در کنار من ایستادند. به من گفتند: از هیچ چیزی نگران و ناراحت نباش تو در راه خداوند شهید شده و اکنون راهی بهشت الهی خواهی شد. همراه با آن دو ملک به سمت آسمان ها پرواز کردیم در حالی که بدن من همینطور پشت خاکریز افتاده بود. در راه همین طور به من امید می دادند و می گفتند نگران هیچ چیزی نباش. خداوند مقام بسیار والایی را در بهشت برزخی برای شما و بقیه شهدا آماده کرده.
در راه برخی رفقایم را که شهید شده بودند میدیدم آنها هم به آسمان می رفتند. کمی بعد به جایی رسیدیم که دو ملک دیگر منتظر من بودند. دو ملک قبلی گفتند اینجا آسمان اول تمام می شود شما با این ملائک راهی آسمان دوم میشوی از احترامی که به ملائک آسمان دوم گذاشته شد فهمیدم، ملائک آسمان دوم از لحاظ رتبه و مقام از ملائکه آسمان اول برترند. آن دو ملک هم حسابی مرا تحویل گرفتند و به من امید دادند که لحظاتی دیگر وارد بهشت برزخی خواهی شد و هر زمان که بخواهی می توانی به دیدار اهل بیت علیه السلام بروی. بعد من را تحویل ملائکه آسمان سوم دادند. همین طور ادامه داشت تا این که مرا تحویل ملائک آسمان هفتم دادند، کاملا مشخص بود که ملائکه آسمان هفتم از ملائک آسمان ششم برترند. بلافاصله نگاهم به بهشت افتاد. نمی دانید چقدر زیبا بود از هر نعمتی بهترین هایش در آنجا بود. یکباره دیدم که هر دو برادرم در بهشت منتظر من هستند فهمیدم که هر دوی آنها شهید شدهاند. چون قبلاً به ما گفته بودند که آنها اسیر هستند. خواستم وارد بهشت بشوم که ملائک آسمان هفتم با کمی
✨﷽✨
⚡️موسی و چوپان⚡️
✍گویند که حضرت موسی در راهی چوپانی را دید که با خدا سخن میگفت. چوپان میگفت: ای خدای بزرگ تو کجا هستی, تا نوکرِ تو شوم, کفشهایت را تمیز کنم, سرت را شانه کنم, لباسهایت را بشویم پشههایت را بکشم. شیر برایت بیاورم. دستت را ببوسم, پایت را نوازش کنم. رختخوابت را تمیز و آماده کنم. بگو کجایی؟ ای خُدا. همه بُزهای من فدای تو باد.های و هوی من در کوهها به یاد توست. چوپان فریاد میزد و خدا را جستجو میکرد.
موسی پیش او رفت و با خشم گفت:
ای مرد , این چگونه سخن گفتن است؟ اصلا میدانی که با چه کسی اینگونه سخن میگویی؟ موسی گفت: ای بیچاره, تو دین خود را از دست دادی, بیدین شده ای. بیادب شده ای. ای چه حرفهای بیهوده و غلط است که میگویی؟ خاموش باش, از خداوند طلب مغفرت کن , شاید خُدا تو را ببخشد. حرفهای زشت تو جهان را آلوده کرد, تو دین و ایمان را پاره پاره کردی. اگر خاموش نشوی, آتش خشم خدا همه جهان را خواهد سوزاند,
چوپان از ترس, گریه کرد. گفت ای موسی تو دهان مرا دوختی, من پشیمانم, جان من سوخت. و بعد چوپان, لباسش را پاره کرد. فریاد کشید و به بیابان فرار کرد.
خداوند به موسی فرمود:
ای پیامبر ما, چرا بنده ما را از ما دور کردی؟ ما ترا برای وصل کردن فرستادیم نه برای بریدن و جدا کردن. ما به هر کسی یک اخلاق و روش جداگانه دادهایم. به هر کسی زبان و واژههایی دادهایم. هر کس با زبانِ خود و به اندازه فهمِ خود با ما سخن میگوید. هندیان زبان خاص خود دارند و ایرانیان زبان خاص خود و اعراب زبانی دیگر. و گدا و چوپان هر کدام زبان و روش و مرامی مخصوصِ به خود دارند. ما به اختلاف زبانها و روشها و صورتها کاری نداریم کارِ ما با دل و درون است. ای موسی ، ما با عشقان کار داریم. مذهب عاشقان ، از زبان و مذهب صورت پرستان جداست. مذهب عاشقان ، عشق است و در عشق ، لفظ و صورت میسوزد و معنا میماند. صورت و زبان علت اختلاف است. ولی ما لفظ و صورت نمیخواهیم ما سوز دل و پاکی دل میخواهیم. موسی چون این سخنها را شنید به بیابان رفت و دنبال چوپان دوید. ردپای او را دنبال کرد. از آنجایی که رد پای او با دیگران فرق داشت. او را یافت و بدو گفت :
مژده مژده که خداوند فرمود:
هیچ ترتیبی و آدابی مجو
هر چه میخواهد دل تنگت, بگو
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸
👌 نماز شب دوازدهم ماه شعبان....
💎عَنِ النَّبِيِّ صلّی الله علیه وآله قَالَ:
مَنْ صَلَّى فِي اللَّيْلَةِ الثَّانِيَةَ عَشْرَةَ اثْنَتَيْ عَشْرَةَ، بِالْحَمْدِ وَ التَّكَاثُرِ عَشْراً،
غُفِرَتْ لَهُ ذُنُوبُ أَرْبَعِينَ سَنَةً، وَ رُفِعَ لَهُ أرْبَعينَ ألْفَ دَرَجَةٍ،
وَ اسْتَغْفَرَ لَهُ أرْبَعُونَ مَلَكاً، وَ لَهُ ثَوابُ لَيْلَةِ القَدْرِ.
📚(البلدالأمين، صفحه 172)
💎رسول خدا صلّی الله علیه وآله فرمود:
👌هرکس در شب دوازدهم ماه شعبان 12 رکعت نماز بخواند؛
👈در هر رکعت یک بار سوره حمد و ده بار سوره تکاثر...💎
👌 گناهان چهل سال او آمرزیده می شود،✅
👌 و مقام او چهل هزار درجه بالا می رود،✅
👌 و چهل فرشته برای او استغفار می کنند،✅
👌 و پاداش شب قدر برای او منظور می شود.✅
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸
امام صادق(ع) می فرماید:
هر کس آن را چهل صبح قرائت کند از یاران حضرت حجت(عج) در وقت قیام و ظهورشان گشته و اگر قبل از ظهور از دنیا برود، خداوند جهت یاری دادن به امام عصر(عج) او را از قبر در حالی که زنده شده و در صدد یاری امام است، خارج می کند. از این عقیده در شیعه به عنوان «رجعت» یاد شده است.(«رجعت و خصوصیات آن»، سؤال 247؛ «رجعت پیامبران، امامان»، سؤال 5896)
🌸 سربازان مهدی ( عج ) 🌸
🌸 @yavaran_e_mahdy 🌸