هدایت شده از ره توشه
📚ره توشه
💢 شیرینیِ مهمانی خدا را بچشیم
مهمانی اجباری؟ مگه داریم؟!
✅گاهی یک رفیقی که خیلی دوست دارد آدم را #مهمان کند، انگار میخواهد انسان را مجبور کند و اختیار را از انسان سلب کند و او را به زور به #مهمانی ببرد. به او میگوید: «فردا مهمان من هستی، اما و اگر هم ندارد! فلان #ساعت هم آماده باش، خودم با ماشین میآیم دنبالت، خداحافظ!» و اگر #خیلی بیشتر هم او را دوست داشته باشد، میگوید: «اگه نیای میکشمت.»
✅در واقع خدا هم میفرماید: ای انسان! چه #بخواهی و چه نخواهی، چه بیدار باشی و چه خواب، ماه رمضان، «ضیافت» من میآید و با برکت و رحمتِ خودش تو را فرا میگیرد و #مجبور هستی در ضیافت و مهمانی من شرکت کنی. این اجبار تکوینی خدا، از شدت علاقهاش به مهمان کردن بندگانش است. اینقدر علاقه داشته بندگانش را #مهمان کند، که حضور در مهمانی را بر همه ضروری کرده است، و #مهلت تصمیمگیری هم به ایشان نداده است.
📚کتاب #شهر_خدا، اثر علیرضا پناهیان
🌹https://eitaa.com/hkademanenamaz🌹
🙏به استقبال نماز می رویم
🗣 #وقت_نماز که میشه بگو:
خدایا من بناست با نماز با #ادب بشم.☺️
خوشگل #وضو بگیرید😊.
شالاب شالاب نکنیم تا آب رو روی دستای خودمون بریزیم.😐
مثلا میخوایم یه کار #محترمانه انجام بدیما☺️..!
تو اگه بخوای جلوی #مهمان میوه رو بشوری و بهش بدی چجوری می شوری❓🤔 محترمانه می شوری دیگه ❗️😁
جلوی خدا بخوای وضو بگیری اینکه #نظافت نمیشه که دستاتو بکوبی و زود بری....😐
چیه ❓ 😐ناراحتی❓😑
میخوای خدا #توفیق نماز خوندن رو ازت بگیره❓❓❓😢
میخوای خدا بهت بگه: نمیخوام اصلا نماز بخونی😔...صدسال سیاه نماز نخون...
ناراحتی بهت یه دستور دادم..❓😔
"" ناراحتی که یه جا خواستم خدایی کنم برای تو و #بندگی تو رو ببینم...❓ ""👆👆👆⛔👆👆👆
اینقدر با #عجله⁉️😔
اینقدر بی حوصله⁉️😔
هرکی نمازش رو خوند #تعقیبات و رو نخوند و رفت،
خدا به ملایکه می فرماید: نماز بنده ی من رو بهش #پس بدید...♻️
من بهش گفتم الان هرچی بخوای من بهت میدم 😊اما اون بلند شد رفت ..😔
آخه کجا داره میره ❓🤔
کدوم امر دنیاشو میخواد درست کنه که تعقیبات رو نخونده رفت❓❓❓🤔
🕋یاوران نماز
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
✍#آثارنماز
🌹تمرین #استقلال شخصیت با نماز🌹
🍃حالا مستقل بودن را کجا تجربه کنیم؟ مثلاً آن جایی که یک دفعه ای همه #مهمان ها در خانه نشسته اند و موقع نماز می شود. بگو"من کار دارم .می خواهم نماز بخوانم."به این کاری نداشته باش که "آخر بد است.آخر اینجا ناجور است.ضایع است..." حتی نمی خواهد دیگران را هم دعوت کنی. نگو چرا من نماز بخوانم او نخواند؟ شاید خدا از او نمی خواهد.شاید او بنده ضعیف خداست. تو چکار داری؟ سرنماز دعایش هم بکن! برگرد به اولبخندهم بزن.به مهمان هایت بگو:
_شما این میوه را میل بفرمایید. این هم مجله و روزنامه . من دو دقیقه کار دارم باید بروم برگردم.
_کجا داری می روی؟
_می روم نمازم را #اول_وقت بخوانم.من"بنده"هستم. من عبد هستم. اربابم فرمان داده باید بروم. دو دقیقه اینجا باش من نمازم را بخوانم وبرگردم.
🍃دیگر به بقیه اش کاری نداشته باش، کار تو #اثرش را روی او خواهد گذاشت. می گوید عجب آدم مستقلی! چقدر قرص و محکم است! اثر لازم را روی او می گذارد.
چرا ما برای نمازخواندن به همدیگر نگاه می کنیم ؟!
باید مستقل باشیم و
روی پای خودمان بایستیم.
#آثار_نماز
#استفلال
🔰یاوران نماز
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
5⃣1⃣ #پانزده روز قبل➡️ از #تولد وپانزده روز بعد⬅️ از تولدش، خدا #مهمان مي كند همه را
تا #رمضان زیر نور #نام بلندش، ماه شود، #کریم شود، تا عالم بیت الحسن شود...
❤️روحي فداك ياحسن ابن علی(ع) ايها المجتبي...▶
🍎رسيدن سيب گلاب چشم های فاطمه و علی -عليهم السلام- مباركباد.
🌹یاوران نماز
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab
◾️◾️بخونید👇
♦️چگونه میشود با یک قطره اشک #روضه، همه گناهان بخشیده شود؟!
ماجرای تشرّف علامه بحرالعلوم به محضر #امام_زمان (عج):
♦️سيد #بحرالعلوم(ره) به قصد تشرف به سامرا تنها براه افتاد. در بين راه راجع به اين مساله، كه گريه بر #امام_حسین (ع) گناهان را مى آمرزد، فكر مى كرد.
♦️همان وقت متوجه شد كه شخص عربى به او رسيد و سلام كرد. بعد پرسيد: جناب سيد درباره چه چيز به فكر فرورفته اى؟ اگر مساله علمى است بفرماييد شايد حل کنم!
♦️سيد بحرالعلوم فرمود: در اين باره فكر مى كنم كه چطور مى شود خداى تعالی اين همه #ثواب به زائرين و گريه كنندگان بر حضرت #سیدالشهدا (ع) مى دهد.
♦️مثلا در هر قدمى كه در راه #زیارت برمیدارد، ثواب یک حج و یک عمره در نامه عملش نوشته مى شود و براى یک قطره #اشک تمام گناهان صغيره و كبيره اش آمرزيده مى شود؟
♦️آن سوار عرب فرمود: تعجب نكن! من مثالى مى آورم تا مشكل حل شود. سلطانى به همراه درباريان خود به شكار مى رفت. در آنجا از همراهيانش دور افتاد و به سختى فوق العاده اى افتاد و بسيار گرسنه شد.
♦️خيمه اى را ديد و وارد آن خيمه شد، در آن پیرزنی را با پسرش ديد، آنان در گوشه خيمه، بز شيرده داشتند و از راه مصرف شير اين بز، زندگى خود را مى گرداندند.
♦️وقتى سلطان وارد شد، او را نشناختند، ولى به خاطر پذيرايى از #مهمان، آن بز را سربريده و كباب كردند، زيرا چيز ديگرى براى پذيرايى نداشتند، سلطان شب را همان جا خوابيد و روز بعد، از ايشان جدا شد و به هرطورى كه بود خود را به درباريان رسانيد و جريان را برایشان نقل كرد.
♦️و از آنها سؤال كرد: اگر بخواهم پاداش ميهمان نوازى پيرزن و فرزندش راداده باشم، چه عملى بايد انجام بدهم؟
يكى از حضار گفت: به او صد گوسفند بدهيد.
ديگرى كه از وزراء بود، گفت: صد گوسفند و صد اشرفى بدهيد.
يكى ديگر گفت: فلان مزرعه را به ايشان بدهيد.
♦️سلطان گفت: هر چه بدهم كم است، زيرا اگر سلطنت و تاج و تختم را هم بدهم آن وقت مقابله به مثل كرده ام، چون آنها هر چه را كه داشتند به من دادند، من هم بايد هرچه را كه دارم به ايشان بدهم تا سر به سر شود.
♦️بعد سوار عرب به سيد فرمود: حالا جناب بحرالعلوم، امام حسین(ع) هرچه از مال و منال و اهل و عيال و پسر و برادر و دختر و خواهر و سر و پيكر داشت همه را در راه خدا داد.
♦️پس اگر خداوند به زائرين و #گریه كنندگان آن همه اجر و ثواب بدهد، نبايد تعجب نمود، چون خدا كه خدائيش را نمى تواند به سيدالشهداء(ع) بدهد، پس هر كارى كه مى تواند انجام مى دهد. چون شخص عرب اين مطالب را فرمود از نظر سید غیب شد.
📚منبع: العبقرى الحسان، ج۱، ص۱۱۹
🆔 لینک کانال 👇
http://eitaa.com/joinchat/332070913C6cfce71bab