eitaa logo
یواشکی های همسرانه
3.7هزار دنبال‌کننده
437 عکس
100 ویدیو
22 فایل
جهت ارسال سوالاتتون و رزرو نوبت مشاوره اینجا پیام بدید 👈 @Rafieemajd
مشاهده در ایتا
دانلود
💐 😊سلام، در‌ مورد خودم میگم ، زندگی نامه خودم رو با تغییرات و حذفیات براتون میفرستم تا آخر سر نتیجه گیری کنم که بهترین عادت مالی یک آقا چی میتونه باشه. من فرزند یک بودم، از کودکی اطرافم پر بود از افراد تحصیل کرده و موفق، انتظارات هم از من به شدت بالا بود. از بچگی زمان زیادی رو در مغازه ها و کارگاه ها گذروندم تا به قول معروف دنیا دیده بشم. در سنین نوجوانی بر خلاف خواست خودمون من با دختر شریک مالی پدرم که اون ها هم پولدار بودن نامزد کردم. در دانشگاه و رشته خوبی در مقطع قبول شدم، ۲۲ سالم بود، رتبه بسیار خوبی در کنکور مقطع ارشد آورده بودم ولی خسته بودم از انتظارات و انتخاب هایی که دیگران برام میکردن، در انتخاب رشته دانشگاهی رو در یکی از شهرستان های دور انتخاب کردم که فرار کنم، تو خیال خودم داشتم به نامزدم هم لطف میکردم، فکر میکردم که با رفتن من اون هم با فردی که دوست داره ازدواج میکنه و خوشبخت میشه. راهی شهرستان شدم در سکوت کامل، با پولی که در حسابم بود و فروختن خونه کوچکی که به بهانه استقلال از پدرم گرفته بودم و ماشینی که هدیه نتیجه خوب کنکورم بود یک کسب و کار شروع کردم. کسب و کاری که اسمش سطح پایینه ولی به درامدی رسیدم که بالا بود. مدتی بعد با دختر سرکارگرم ازدواج کردم و براش در شهرستانی که سطح مالی عموم مردم پایین بود یک زندگی مرفه ساختم. اون زمان بیش از نیمی از رو به همسر سابقم میدادم، رقمی که الان بعد از گذشت چند سال با وجود تورم بالا هنوز یک عدد چشمگیره. مدتی گذشت و دیگه این‌ پول زیاد هم جوابگوی انتظارات اون خانم نبود. بحث ها و دعواهای زیادی پیش اومد. برای خودم حساب میکردم که اگر بیکار بودم و صبح تا شب خرج میکردم باز هم نمیتونستم اون رقم رو هزینه کنم. دعواها بالا گرفت، اون خانم هم اونقدر انتظاراتش سر به فلک کشید که میخواست صاحب خونه و سهامدار شرکتی بشه که به خاطر زمینه فعالیتش منو همیشه میکرد. یک روز به خودم اومدم. خسته بودم از اینکه صبح تا شب تلاش کنم تا یک نفر کل زحماتم رو به باد بده. خونه رو فروختم و با گرفتن وکیل پایه یک در جایی که اصلا چنین وکیلی فعالیت نمیکرد، همسر سابقم رو دادم و در یک مدت کوتاه دادم. سرمایه زیادی رو از دست دادم، مدتی زمین گیر شدم، ولی باز کارگاه ها متعلق به خودم بود، تمرکزم رو گذاشتم روی شرکت و زندگیم رو غرقش کردم. مدت خیلی کمی گذشته بود که پدرم اومد سراغم. کل کارهارو به تنها افرادی که میشناختم یعنی پدر خانم و برادر خانم سابقم سپردم و برگشتم به شهرمون. بعد از گذشت چند سال برگشتم به خونه‌ اول، با نامزدی که کرده بودم ازدواج کردم ولی این بار دیگه رمق مخالفت هم نداشتم. باز به خاطر چشم و هم چشمی درس خوندم، در دانشگاه بسیار خوبی قبول شدم. با کمک پروژه های کسری یک ساله خدمت سربازی رو تموم کردم و بعد کسب و کار جدیدی رو با کمک پدرم شروع کردم و قبل اینکه به خودم بیام دار شدیم. شاید الان باید ناراحت باشم چون کل این ها به من شده، ولی واقعا برای اولین بار در زندگیم احساس خوشبختی میکنم. به همسرم ناخواسته آسیب بزرگی در گذشته زدم، ولی بیش از هر کس دیگه ای منو دوست داره و برای زندگیمون میجنگه، فرزند یک خانواده هست ولی میدونه چطور‌ پس انداز و برای آیندمون برنامه ریزی کنه. جالبه بدونید که هنوز برادر خانوم سابقم بعد گذشت این مدت طولانی هر ماه پولی که مربوط به سهامم در شرکت هست برام واریز میکنه. گذشته به من ثابت کرد که یک ، اهل مناطق فقیر نشین که در یک خانواده مذهبی و اهل حلال و حروم بزرگ شده میتونه با زیاده خواهی هاش کل زندگیت رو به آتش بکشه ولی یک کرده و بزرگ شده در یک خانواده مرفه میتونه زندگی رو طوری مدیریت کنه که احساس کنی در بهشت زندگی میکنی. کل این هارو گفتم تا متوجه بشین که مهمترین و بهترین یک آقا انتخاب همسر خوبه 😂 همسر خوب میتونه به یک مرد انگیزه تلاش چند برابر بده بدون اینکه حتی احساس خستگی کنه و میتونه زندگی رو طوری مدیریت کنه که آینده روشنی در انتظار والدین و فرزندان باشه. برای همتون زندگی شیرینی آرزو میکنم 🌺 #ب 🌸 ادمین: خیلی جالب بود پر از فراز و نشیب بود تلاشت تحسین برانگیز هستو عالی ک راه رو پیدا کردی و ایمان اوردی به حقیقتی ک تلاش کرد شما رو متوجهش کنن . 👏👏👏 ایده هاتونو به این آیدی بفرستید👇👇 @m_n_62 ─┅═ঊঈ💖ঊঈ═┅─ 💖 یواشکی های 💄 زنانه 💅 @yawashaky 💄💍👠💅👱‍♀