eitaa logo
یواشکی های همسرانه
3.7هزار دنبال‌کننده
437 عکس
100 ویدیو
22 فایل
جهت ارسال سوالاتتون و رزرو نوبت مشاوره اینجا پیام بدید 👈 @Rafieemajd
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام خانم نورالدینی عزیز بخاطر کانال خوبتون ممنونم چند وقت پیش میخواستم باشما صحبت کنم ولی نشد یعنی تو شرایطی نیستم ک بتونم با شما صحبت کنم ازتون خواهش میکنم این مطلب و تو کانال بزارید شاید منم به مشکلم پی بردم در اصل درد و دله و اگه صلاح دونستین کمکم کنید من ۲۷ سال سن دارم تو ۱۸ سالگی ازدواج کردم دو ماه بعد از ازدواجم متوجه رابطه پنهانی بین خواهرم و شوهرم شدم البته خواهرم هم متاهل بودن ولی هر دو بهم خیانت کردن شوهرمم وقتی فهمید ک من متوجه رابطشون شدم عذر خواهی کرد و گفت تکرار نمیکنه و اگه ترکش کنم زندگی خواهرمو بهم میریزه و به کل خونوادم میگه منم برا اینکه پدرم متوجه نشه چون تنها و غریب بود یعنی تو دنیا بغیر ما هیچکس و نداره بخشیدمش ب امید اینکه زندگیمو دوباره بسازم یا جای خودم میگفتم نباید جا بزنی من میتونم این عشق و حفظ کنم همسرم اشتباه کرده تو دام شیطان افتاده و از این حرفا (البته ایشون با عشقی آتشین ک همه محل و پر کرده بودن ب خواستگاری من اومدن ک خودش یه داستانه ) این گذشت تا اینکه بعد مدتی متوجه شدم عصبی شده بهونه گیره .گوشیشو ازم پنهون میکنه ، و.... آروم ننشستم و سراغ گوشیش رفتم دیدم با خانومی چت میکنه دنیا رو سرم خراب شد وچون متوجه شد فهمیدم گفت حق نداشتم ب گوشیش دست بزنم و از این حرفا باز گفت ببخشید و بگذر بابات بفهمه نابود میشه من دوست دارم خلاصه منو آروم کرد تا اینکه دوباره متوجه ارتباطش با خانم های دیگه شدم یه روز اتفاقی از گوشیش به من زنگ خورد جواب دادم متوجه شدم ایشون نفوذی هستند وخیلی بهم ریختم تازه فهمیدم چه خبره چون ارتباطش با خانومای دیگه رو رفتارش باک من تاثیر گذاشته بود بهش گفتم میدونم کارت چیه وقتی فهمید خلاصه وار برام توضیح داد و گفت دیگه از کار میام بیرون خودمم میدونم از دین و ایمون زده شدم ولی دروغ گفت بار ها مچشو گرفتم گفت آخرشه البته اینم بگم همسرم از همون اوایل همیشه هوای منو داشت برام همه چیز میگرفت همیشه میگفت و میگه خیلی منو دوس داره کادو ولی وقتی می دید واقعا دارم اذیت میشم میگفت تمومه آخریشه ،در صورتی ک ۹ سال تو کار بود منم به امید اینکه تموم شده میبخشیدمش تا اینکه پسرم ب دنیا اومد باز متوجه شدم با کسی ارتباط داره بهش گفتم گفت مجبور چون تو کاره منم بهش گفتم باشه کاره قبول کمکت میکنم بهم بگو یا منم همراهیت میکنم تا تو هم بتونی موفق بشی تو کارت و زندگیمونو هردو حفظ کنیم گفت دیگه واقعا تمومه جلو من زنگ زد کل کارشو بهم ریخت و خانوما کات کرد تا اینکه پسرم بدنیا اومد دو سال بعدش دوباره متوجه شدم ارتباط داره با کسی بهش گفتم گفت هنوز تو کاره و برای رسیدن ب هدفش نمیتونه از این کار دست برداره خلاصه خسته شدم رفتم ک برا همیشه برم حالم بد شد بردنم دکتر فهمیدم دوباره باردارم ک همین باعث شد ازش جدا نشم ولی دوباره قول داد تا اینکه باز دخترم بدنیا اومد ولی متاسفانه بازم با یک خانومی در ارتباط بود گفت این آخریشه بخدا مانع رسیدن به هدفم نشو تو سختی زیاد کشیدی اینم تحمل کن گفتم باید جز ب جز کارت و بهم بگی گفت میگم ولی همش دروغ میگفت و خودشم دروغاشو لو میداد یعنی ب من گفته بود منم در جریان بودم ولی بعضی چیزا رو ازم پنهون میکرد وقتی میفهمیدم دست خودم نبود غیر قابل تحمل بود ولی بالاخره به سرانجام رسید به هدفش رسید از کارش بیرون اومد الان برای خودش کسی شده ولی از من فقط یک زن عصبی زود جوش ، بی قرار و افسرده باقی مونده بخداوندی خدا من از نظر زناشویی براش کم نزاشتم تو این دوران یک شبم اگه ازم نیاز جنسی خواسته و هرچیز دیگه ای نه نگفتم خوشگلم خدارو شکر ، لوندی بلدم خوش پوشم ، فقط بیرون آرایش نمیکنم ، اندام مناسبی هم دارم فقط چون دوتا زایمان پشت سر هم داشتم یه کوچولو شکم دارم بخدا اخلاقمم خوبه ...(همه تو فامیل احترامم میزارن) فقط الان باور ندارم اعتمادمم ک همون اوایل سوخت شد نمیدونم چیکار کنم به همسرمم میگم همش میگه تو باصبرت منو شرمنده کردی هرچی خواستم نه نیاوردی .خوشحالم تو هستی بخدا یبارم فکر تلافی و خیانت به همسرم به ذهنمم خطور نکرده الان کلافه ام ، احساس پوچی میکنم . هرچند میدونم همش بخاطر کارش بوده ولی بخداوندی خدا زندگیمو تحت الشعاع قرار داده بود ، هنوز ازش متنفر نشدم ولی همش فک میکنم زندگیم نابود میشه همش به همسرم میگم تو با کسی دیگه ارتباط داری از همین جملات خودمم خسته ام میخوام برام مهم نباشع گاهی فک میکنم اگه خانواده همسرم هوامو نداشتند من دیوونه میشدم (البته خودش با رفتاراش خانوادشو متوجه کاراش کرد) الان چیکار کنم با خودمم میگم اگه بره من چیزیو از دست ندادم ولی نمیشه دوسش دارم ببخشید طولانی شد البته کسی و نداشتم درد ودل کنم این بود ک برای شما نوشتم البته هر وقت با خانوما در ارتباط بود منو میزد ازمن فرار میکرد پولاشو خرج اونا هم میکرد ادامه دارد .... سوال
یواشکی های همسرانه
سلام خانم نورالدینی عزیز بخاطر کانال خوبتون ممنونم چند وقت پیش میخواستم باشما صحبت کنم ولی نشد یعن
ادامه اش ..... ازم ایراد میگرفت طوری ک خونوادشم متوجه گیر های الکیش میشدن وقتی فک میکنم به اون زمانها زمانی ک با اونا در ارتباط بود همش میگم چرا خودمو آروم میکنم میگم امتحان الهی بوده ولی باز بهم میریزم از ذهنم بیرون نمیره گذشته بعضی کارا و رفتارا منو به اون روزا برمیگردونه اون خانوما هم به من زنگ میزدن و باعث آزارم میشدن و گاهی چیزایی میگفتن ک واقعا همسرم انجام داده بود نمیدونم رابطه جنسی هم بینشون بوده یا نه ولی امکانش خیلیه ولی من تلاش میکنم بهش فک نکنم چون نمیتونم این یکی و تحمل کنم الانم فقط باخودش آروم میشم فقط وفقط خودش گاهی وقتا فک میکنم من دیوونه ام ولی نمیتونم این حس خواستنو کم کنم کمکم کنید بیقرار و کلافه ام بین خواستن و نخواستن گیر کردم یا چطوری ببخشمش الان از این ک نمیتونم ببخشمش هم آروم نیستم اگه ببخشمش ازش توقعی ندارم نمیشه ببخشمش اینم بگم الان همسرم باهام مدارا میکنه گاهی وقتا از بس از حرفای من خسته میشه میگه تمومش کن خستم کردی ولی باز میگه بهت حق میدم ولی من بهم ریختم باورش ندارم سوال تجربه هاتونو به این آیدی بفرستید👇👇 @m_n_62 ─┅═ঊঈ💖ঊঈ═┅─ 💖 یواشکی های 💄 زنانه 💅 @yawashaky 💄💍👠💅👱‍♀