با سلام . در اوایل زندگی مشترکم خیلی خانواده ی همسرم منو دوست داشتن و همیشه از خوبی های من پیش همسرم میگفتن و همیشه همسرم میگفت که خواهرام و مادرم و پدرم خیلی تعریفت و میکنن و تو رو دوست دارن ولی جاریم اصلا از من خوشش نمیومد و همیشه پشت سر من با بقیه صحبت میکرد بعد از دو سال که فرزندم به دنیا اومد برادر شوهرو خانمش با من خیلی بد شدن و حتی به جایی رسید که برادر شوهرم دست رو من بلند کرد ولی باز من بهشون چیزی نگفتم و فقط تمام شکایتهام و پیش همسرم و پدر شوهرم گفتم و جاریم و برا در شوهرمم به دروغ رفته بودن پیش خواهر شوهرم و از طرف من چیزی گفته بودن و کم کم باعث شد تمام خانواده شوهرم با من بد شدن و بدترین تهمت ها و حرفها رو به رو خودم و بقیه ی فامیل رفتن گفتن ولی باز من هیچ چیزی بهشون نگفتم و مراعات کردم گفتم اگه حرفی بزنم در آینده باعث پشیمونی میشه و فقط پشت سرشون با همسرم صحبت میکردم طوری شد که هر روز سر این قضیه با همسرم جنگ و دعوا داشتیم همسرم به من حق میداد و میدونست کاری نکردم و همیشه با خانواده خودش در خلوت خودشون بحث و دعوا داشت . الان نمیدونم چرا زندگیم این طور شد وقتی برادر شوهرم با من این کار کرد همسرم بکل با برادرش قطع رابطه کرد این باعث شد که خانوادش من و مقصر تمام این مشکلات دونستن و روز به روز بامن بدتر و بدتر شدن و حالا جاریم عروس خوبه شده و پیش همشون عزیز شده خدا شاهده که اصلا عزیز شدن برام مهم نیست اینکه چرا بی دلیل بدون اینکه کاری کرده باشم و حرفی زده باشم اینقدر بد بشم و از چشم همه بیافتم و جاریم که مقصر همه ی این دعوا ها بود عزیزه شد . حالا الان خانواده همسرم بامن حرف میزنن ولی مادر شوهرم هر موقع پیش برادر شوهر و جاریم باشه اصلا باهام حرف نمیزنه . خیلی کلافه شدم کاش حدااقل کاری کرده بودم حرفی زده بودم... تو رو خدا راهنماییم کنید چرا این همه بلا سرم اومد؟ چرا با اینکه همیشه احترام بهشون میذاشتم باز این همه بی احترامی و بی حرمتی بهم شد ؟ چرا ؟؟؟ و چراو چرا؟؟؟ از استاد ما ورائی خواهش میکنم بهم بگن چرا اینطوری شد. چندین بار خواستم با مادر شوهرم حرف بزنم که چرا باهام اینطور کرده ولی همسرم میگه نگو بدتر میشه فقط تو چیزی نگو. من اولش با تموم خانواده ی همسرم قطع رابطه کردم شوهرم میرفت فقط من نمیرفتم ولی همسرم باهام دعوا میکرد و میگفت میدونم خانواده ی من همشون مقصر هستن ولی بالاخره خانوادم هستن و نمیشه تو نیای من به خاطر شوهرم به خانه ی پدر شوهرم میرم ولی باز هم خیلی وقتا از مادر شوهرم زخم زبون میشنوم خیلی دارم اذیت میشم . تو رو خدا راهنماییم کنید. با اینکه از همشون متنفرم و هیچوقت نمیبخشمشون ولی باز بخاطر همسرم و بخاطر نفرین مادر شوهرم میگم باز مادر هستن و حقی به گردن فرزندشون دارن باهاشون رفت و آمد میکنم. ببخشید زیاد حرف زدم . خواهش میکنم برام دعا کنید. منتظر راهنماییتون هستم . ممنون
سوال #کد624
تجربه هاتونو به این آیدی بفرستید👇👇
@m_n_62
─┅═ঊঈ💖ঊঈ═┅─
💖 یواشکی های 💄 زنانه 💅
@yawashaky
💄💍👠💅👱♀