~🕊
#طنز_جبهه😁
حرفشهادتڪہپیشمےآمد،
یڪے مےگفت:
اگرمنشهیدشوم، نگراننمازوروزههایم
ڪہقضاشدهاندهستم 😥
ویانگرانسرپرستےخانوادهامهستم🥺
و...
نوبتمعاونگردانرسید
همہگفتند:
توچے؟
چیزےبراےگفتنندارے؟
پاسخداد:
اگرمنشهیدبشوم، فقطغصہے
35روز مرخصےراڪہنرفتہاممےخورم.🤕
ازآنمیانیڪےپریدوقلموڪاغذیآورد
وگفت:
بنویسڪہبدهندبہمن🤗
قولمےدهماینفداڪاریرابڪنم 😜
وبہجاےتوبہمرخصےبروم😁😂
#یازهࢪا
Join↯🍃
@yazahra313_1
"خاطرات #طنز_جبهه "😂
یڪبار سعید خیلے از بچہها کار کشید...
فرمانده دستہ بود
شب برایش جشن پتو گرفتند...
حسابے کتکش زدند😂
من هم کہ دیدم نمےتوانم نجاتش
دهم، خودم هم زیر پتو رفتم تا
شاید کمے کمتر کتک بخورد..!
سعید هم نامردی نڪرد، بہ تلافے
آن جشن پتو ، نیمساعت قبل از وقت نماز صبح، اذان گفت...😱
همہ بیدار شدند نماز خواندند!!!
بعد از اذان فرمانده گروهان دید همہ
بچہها خوابند... بیدارشان ڪرد وَ گفت:
اذان گفتند : چرا خوابیدید!؟
گفتند : ما نماز خواندیم..!✋🏻
گفت: الآن اذان گفتند، چطور نماز خواندید!؟
گفتند : سعید شاهدی اذان گفت!
سعید هم گفت من برایِ نماز شب اذان گفتم نہ نماز صبح..!😂
#شهیدسعیدشاهدی🌸
#شادیروحشانصلوات🍃
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج🌙
#یازهࢪا
Join↯🍃
@yazahra313_1
#طنز_جبهه『°•.≼😂≽.•°』
آشپز وكمك آشپز، تازه وارد بودند و با شوخي بچه ها ناآشنا.
آشپز، سفره رو انداخت وسط سنگر و بعد بشقاب ها رو چيد جلوي بچه ها.
رفت نون بياره كه عليرضا بلند شد و گفت:
(( بچه ها ! يادتون نره ! ))
آشپز اومد و تند و تند دوتا نون گذاشت جلوي هر نفر ورفت.
بچه ها تند نون هارو گذاشتند زير پيراهنشون.
كمك آشپز اومد نگاه سفره كرد. تعجب كرد.
تند و تند براي هرنفر دوتا كوكو گذاشت و رفت.
بچه ها با سرعت كوكوها رو گذاشتند لاي نون هائي كه زير پيراهنشون بود.😆
آشپز و كمك آشپز اومدن بالا سر بچه ها. زل زدند به سفره.
بچه ها شروع كردند به گفتن شعار هميشگی:
(( ما گشنمونه ياالله ! ))🙈
كه حاجي داخل سنگر شد و گفت:
چه خبره؟
آشپز دويد روبروي حاجي و گفت:
حاجي! اينها ديگه كيند! كجا بودند! ديوونه اند يا موجي؟!!
فرمانده با خنده پرسيد
چي شده؟😅
آشپز گفت تو يه چشم بهم زدن مثل آفريقائي هاي گشنه هرچي بود بلعيدند!!😱
آشپز داشت بلبل زبوني ميكرد كه بچه ها نونها و كوكوهارو يواشكي گذاشتند تو سفره. 😝
حاجي گفت اين بيچاره ها كه هنوز غذاهاشون رو نخوردند!
آشپز نگاه سفره كرد.
كمي چشماشو باز وبسته كرد. 😳
با تعجب سرش رو تكوني داد و گفت:
جل الخالق !؟ 😯
اينها ديونه اند يا اجنه؟!
و بعد رفت تو آشپزخونه ..
هنوز نرفته بود كه صداي خنده ي بچه ها سنگرو لرزوند ...😂😂😂
#یازهࢪا
Join↯🍃
@yazahra313_1
「♥️🍒」
رفیقم مےگفت لب مرز یہ
داعشےرو دستگیر ڪردیم👻😎.
داعشے گفت تــا ساعت11 من
رو بڪشید🤧
تـا نهار رو با رسول
خدا و اصحابش بخورم!🥘😌
😒
اینام لــج ڪردن ساعـت 14
ڪشتنش👊🏻😁
گفتـن: حالا برو
ظرفاشون رو بشــور😂😂🤣🤣😒
🚗⃟🍓¦⇢ #طنز
🚗⃟🍓¦⇢ #طنز_جبهه
ـ ـ ـ ـــــ❁ـــــ ـ ـ ـ
#یازهࢪا
Join↯🍃
@yazahra313_1
‹💛🌼›
#طنزِ_جـبـــهہ😂
یـکے از عمیلیات ها بود که
فرمانده دستور داده بود
شب هیچ کس تکون نخوره وصداش در نیاد😳
وقت نماز صبح شد
آفتابه رو برداشتم ورفتم وضو بگیرم
که یکدفعه احساس کردم کسی آن طرفتر تکان میخورد😥
ترسیدم😫
نمیتوانستم کاری بکنم ،تنها بووم وبدون اسلحه ویک متر جلوترم یک بعثی که اگه برمیگشت و منو میدید شهادتم ختمی بود😂
شروع کردم به دعا گفتم خداجون من که نیومدم کار بدی بکنم که الان گرفتار شدم اومدم وضو بگیرم پس کمکم کن
یک لحظه چیزی به ذهنم رسید👏👌
😂لوله ی آفتابه رو گذاشتم و رو سر عراقی و گفتم حَرِّڪ....😂😂😂
بیچاره انقدر ترسیده بود که همش به عربی میگفت:نزن...
اینطوری شد که همه چی رو هم اعتراف کرد وعملیات به نفع ایران تموم شد😂😂
وتا صبح همه ی رزمنده ها وفرماندمون از خنده داشتند غش میکردند😅😂😟
تااینکه فرمانده گفت:بچه ها دلتون و پاک کنید اونوقت با یک آفتابه هم میشه دشمن و نابود کرد😂😂
#یازهࢪا
Join↯🍃
@yazahra313_1
دوتااَزبَچِہهـٰایِڪغـولیرا
هَمـراهخودِشـٰانآوردِهبودَنـد
هِعۍمیخَندیدَنـدگفتَـمایـنڪیه؟گفتَنـدعَـرآقی..!
گفتَـمچِطوریاَسیـرِشڪَردیـد😐"!؟
مۍخَندیدَنـدومیگفتَنـد..!
-اَزشَبعَملیـٰاتپِنھـٰانشـدِهبـود
تِشنِگۍفِشـٰاروآوردِهوبالِبـٰاسِبَسیجۍهـٰاۍِخودِمـٰان
آمَـدهایستگاهصَلـواتیشَربَتگِرفتہ-!
بَعـدپولدادهاینطـوریلورَفتہ😂..!
﴿#طنز_جبهہ﴾
#اللّھمَّعَجِّلْلِوَلِیِّڪَالفَرَج🌱
『@yazahra313_1 』