eitaa logo
چهارشنبه های زهرایی.آتش به اختیار
3.2هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
3.1هزار ویدیو
101 فایل
|گروه جهادے چهارشنبه های زهرایے✨| -هیئت شهیـ🥀ـده های انقلاب -موسسه راه بهشت اطـ💞ــهر قم المقدسه خادمان ڪانال : 09105830377 @yazahraa1397
مشاهده در ایتا
دانلود
چند روز بعد از عملیات بود...👀 یه نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار دستش بود...📝 هر جا می رفت همراه خودش می برد...🚶 از یکی پرسیدم... این بچه چشه... گفت... آر پی جی زن بوده... توی علیات اون قدر آر پی جی زده که دیگه نمی شنوه...😞 باید براش بنویسی تا بفهمه...📋 گوش هاش رو داد تا چشم و گوشمون باز بشه...👌 چشم و گوش مون که باز نشد هیچ...😒 بماند...😔 🕊 به‌یاد شهدای گمنام صلوات🌷 @yazahraa_1397 کانال  چهارشنبه های زهرایی هدف ترویج حجاب و عفاف فاطمی
┄┅═══✼✼═══┅┄ قبل از اذان صبح برگشت. پیکر هم روی دوشش بود. خسته بود و خوشحال. می گفت: یک ماه قبل روی ارتفاعات بازی دراز عملیات داشتیم. فقط همین شهید جا مانده بود. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ پیرمردی جلو آمد. بود. همان که ابراهیم پسرش را از بالای ارتفاع آورده بود. سلام کردیم و جواب داد. همه ساکت بودند. انگار می خواهد چیزی بگوید اما! لحظاتی بعد سکوتش را شکست: آقا ابراهیم ممنون! زحمت کشیدی! اما پسرم...! پیرمرد مکثی کرد و گفت: پسرم از دست شما ناراحت است! لبخند از چهره همیشه خندان ابراهیم رفت.😔 چشمانش گرد شده بود از تعجب! بغض گلوی پیرمرد را گرفته بود. چشمانش خیس از اشک بود. صدایش هم لرزان و خسته: دیشب پسرم را در خواب دیدم. می گفت: در مدتی که ما و بی نشان بر خاک افتاده بودیم، هر شب مادر سادات سلام الله علیها به ما سر می زد. اما حالا، دیگر چنین خبری برای ما نیست...!😭 می گویند مهمانان ویژه حضرت زهرا سلام الله علیها هستند! پیرمرد دیگر ادامه نداد. ┄┅═•°••⃟🕊⃟•°•═┅┄ سکوت جمع ما را گرفته بود. به ابراهیم هادی نگاه کردم. دانه های درشت اشک از گوشه چشمانش غلت میخورد و پایین می آمد.😭 می توانستم فکرش را بخوانم. ابراهیم هادی گمشده اش را پیدا کرده بود! ... https://eitaa.com/joinchat/1220804622C852f66096a