eitaa logo
نکات ناب قرآن و اهلبیت
6.1هزار دنبال‌کننده
24هزار عکس
10هزار ویدیو
390 فایل
دارالاحسان حضرت فاطمه (ثبت۱۲۷) صدقات_قربانی 6037997599431443 🌟زائرسرامشهد 5894637000163383 کانال حرفام @mahdi_ghazizadeh باقیات وصالحات eitaa.com/joinchat/1591935613Ca5a49c0d76 تعبیرخواب eitaa.com/joinchat/78250187Cf36eb3bb66 مدیر کانال @ghazizadeh1
مشاهده در ایتا
دانلود
Tavasol Be mola Abalfazl-PDf.pdf
2.56M
🔘 گره گشاترین دست. »  فایل PDF «دو دستورالعمل برای توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام.» 📚چهره درخشان قمر بنى هاشم. @eitaa.com/yazahramadad135
Tavasol Be mola Abalfazl-PDf.pdf
2.56M
🔘 گره گشاترین دست. »  فایل PDF «دو دستورالعمل برای توسل به قمر بنی هاشم علیه السلام.» 📚چهره درخشان قمر بنى هاشم. @yazahramadad135
🩸ای پسر عمو! هیچ‌وقت برای پدر غریبم سخت‌تر از آن ساعتی نبود که بابای تو را کشتند... در نقلی آمده است: 🥀 وقتی که امام سجاد علیه‌السلام همراه با مخدّرات داخل مدینه شدند، خبر به حضرت ام‌البنین علیهاالسلام رسید؛ آن بانوی مکرّمه، پسر حضرت عباس علیه‌السلام را به جاریه‌ای داد تا که او را بر سر راه امام زین العابدین علیه‌السلام نگه دارد تا که آن حضرت، پسر عموی خود را دیده باشد. 🥀 چون که امام سجاد علیه‌السلام از آن گذر عبور کردند، نظر مبارکشان به نور دیدهٔ ابالفضل العباس علیه‌السلام افتاد؛ با دیدن آن کودک، آه سردی از دل پر خون خود کشیده و اشک از چشمان مبارک آن حضرت جاری شد. 🥀 سپس فرمودند: این پسر را به من بدهید! چون که امام علیه‌السلام آن پسر را گرفت، بوسید و به او فرمود: ای نور دیده! هیچ وقت برای پدر غریب و مظلوم من، بدتر از آن وقت نبود که پدر تو کشته شد! و در اینجا بود که امام سجاد علیه‌السلام بسیار گریستند. 📚عین الدموع، حسینی واعظ، ورقه ۱٠۱ (نسخه خطی) ✍ مادر نبودی... گوش کن پس این خبرها از داغ عباس تو خَم گشته کمرها واشد به روی من دگر خیل نظرها چادر به سر دارد دویدن دردسرها عباس رفت و آبروی خواهرش رفت دعوا شد و چادر ز روی خواهرش رفت اُمُّ البنین اول دو بازویش بهم ریخت تیری رسید و چشم و ابرویش بهم ریخت ضرب عمودی آمد و مویش بهم ریخت تا روی نیزه رفت گیسویش بهم ریخت عباس... نامردی عمود آهنین خورد بی‌دست از بالای مرکب بر زمین خورد دروازه‌ی کوفه قیامت ساختم من بر مرکب طوفانِ خطبه تاختم من تا چشم روی نیزه‌ها انداختم من در یک نظر عباس را نشناختم من از درد غیرت صورتش چرخاند مادر بستند او را تا به نیزه ماند مادر