#روح_مادر_صالحه_ای_که_دختر
#بی_بندوبارش_را_هدایت_کرد
💠صاحب کتاب «سرگذشت ارواح» می نویسد:
💮یکی از ائمه جماعت تهران شبی در عالم خواب می بیند زنی را که نمیشناسد نزد او آمده میگوید: من زن صالحه.ای میباشم و از دنیا رفتهام و این منزل و قصر عالی مال من است ولی میخواهند مرا به خاطر #دختر_بی بند و باری که دارم برای شکنجه و عذاب ببرند زیرا او بیحجاب و بیتوجه به وظائف دینی خود است و این تقصیر من بوده که او را خوب تربیت نکرده و بیتوجه به او بودهام.
👌لذا از شما تقاضا دارم که پیام مرا به او برسانید و حال مرا به او بگوئید و برای آنکه او #باور کند، من به شما نشانی میدهم که او اطلاع ندارد و آن این است که من فلان مبلغ پول در فلان محل از منزل گذاشتهام و فلانی هم همین مبلغ پول را از من طلب دارد، آن پول را بردارند و به او بدهند و شماره تلفن منزل ما هم این است...
👌آن عالم گفت: من از خواب بیدار شدم و شماره تلفن و مبلغ پول را که هنوز فراموش نکرده بودم یادداشت نمودم و فوراً به همان منزل با همان شماره، تلفن زدم دیدم صدای گریه و عزاداری بلند است.
👌 من دختر صاحبخانه را پشت تلفن خواستم و تمام جریان را به او گفتم و به او تذکر دادم که من به هیچ وجه با شما آشنائی نداشتم و بخصوص که از طلبکار و مقدار پول و محل پول که ممکن نبود اطلاعی داشته باشم.
بنابر این شما به خاطر نجات مادرتان و نجات خودتان کوشش کنید که به دستورات اسلام عمل نمائید.
آن دختر اول از من تقاضا کرد که اجازه بدهم، او ببیند آن نشانی درست است یا نه، لذا گوشی تلفن را نگه داشتم. او رفت و دید دقیقاً همان مبلغ پول در همان محل بدون کم و زیاد گذاشته شده است. آن دختر برگشت و در پشت تلفن به من گفت: آقا مطلب شما درست است، می خواهید آدرس بدهید تا این پول را برای شما بیاورم.
👌گفتیم: من احتیاج به آن پول ندارم، شما آن را به طلبکاری که در خواب مادرتان نامش را ذکر کرده بدهید و به وصیت او عمل کنید، او قبول کرد. من از او خداحافظی کردم، پس از مدتی باز همان خانم متوفا را در خواب دیدم که از من تشکر میکرد و میگفت: بحمد الله دخترم با تذکرات شما صالحه شده و توبه کردهاست2.
2. سرگذشت ارواح، به نقل عالم عجیب ارواح، ص130.