به نام خدا
#شب_قدر
#شهادت_امیر_المومنین_علیه_السلام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
•••••••••••••••••••••••••
از شام تاسحرگاه ، محراب گریه می کرد
در قلب لیلةالقدر ، مهتاب گریه می کرد
آه از دمی که شمشیر،درسجده گاه خونین
از کارخود پشیمان ، بی تاب گریه می کرد
وقتی شکست شمشیر ، آیینهٔ وِلا را
آیینهٔ شکسته ، درقاب گریه می کرد
پیچید در دل شهــر ، فُزتُ وَ رَبّ کعبه
از غربتش نگاهِ اصحاب گریه می کرد
آسوده خواب رفتند نامردمان کوفه
تنها یتیم کوفه بی خواب گریه می کرد
از موج اشک و ماتم ،گردابِ غم به پا شد
چشم فلک میان گرداب گریه می کرد
پر زد خیالم امشب ، تا نهر علقمـــی که
لب تشنه دست عباس درآب گریه می کرد
با یاد گریه ها و لبهای خشــک اصغر
یک مشک پاره پاره بی تاب گریه می کرد
شرمنده شدفرات از،شرمندگی عباس
وقتی کنار سقّا ، ارباب گریه می کرد
رقیه سعیدی کیمیا
کربلایی رضاابوالحسنی
https://eitaa.com/yazahramadadi135