eitaa logo
#رسالت(۹)
73 دنبال‌کننده
13هزار عکس
5.3هزار ویدیو
235 فایل
اینجا محفلی است برای اطلاع رسانی وتغذیه محتوایی ارتباط با ادمین👈 @Yazahra1352
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆 🔻چوب و هیزم در برابر طلا هیچ ارزشی ندارد. 🔹اما هنگام غرق شدن نجات جان ما به همان تکه چوب بی ارزش وابسته است. 🔸آنجا حاضریم طلاهایمان را به دریا بریزیم اما آن تکه چوب را دو دستی می‌چسبیم و به طلاهایمان توجهی هم نمی‌کنیم! 🔺هیچ‌وقت دوستان خود را از دست ندهید‌ حتی اگر شده مانند تکه چوبی باشند.
بزرگی می‌گفت: اگر کسی برای درخواست کمک برای حل مشکلی پیش تو آمد؛ هرگز نگو: ❌فلانی هم که هر وقت کاری داشته باشه فقط ما را می‌شناسه! بلکه بگو: ✅الحمدلله که به من توفیق برطرف کردن نیازهای مردم را عنایت کرده است. آقای ما (ع) در این باره می‌فرمایند: "برآوردن حاجت و برطرف كردن مشكلات مردم به دست شما از نعمت‌های خداوند است نسبت به شما، بنابراین با منت گذاری و اذیت آنان، جلوی این نعمت‌ها را نگیرید." 📚بحار الانوار، ج۷۴، ص۳۸
🔆 🔑۶ کلید طلایی🔑 ⛔️ دلی را نشکن؛ شاید خانه خدا باشد. ⛔️ هیچکس را تحقیر مکن؛ شاید محبوب خدا باشد. ⛔️ از هيچ عبادتی دریغ مکن؛ شاید کلید رضايت خدا باشد. ⛔️ سر نماز اول وقت حاضر شو؛ شاید آخرین دیدارت با خدا باشد. ⛔️ هيچ گناهی را كوچک ندان؛ شايد خشم خدا در آن باشد. ⛔️ از هیچ غم و مصیبتی ناله مکن؛ شاید امتحانی از سوی خدا باشد. ✅اگر می توانی دستی را که ازت کمک می خواهد بگیر؛یقین دست خداست.
🔆 ✍ زبان گرسنگی در قيامت 🔹روزی لقمان حكيم پسر را گفت: امروز طعام نخور و روزه‌دار و هر چه بر زبان راندى، بنويس. شبانگاه همه آنچه را كه نوشتى، بر من بخوان؛ آنگاه روزه‏‌ات را بگشا و طعام خور. 🔸شبانگاه، پسر هر چه نوشته بود، خواند. ديروقت شد و طعام نتوانست خورد. 🔹روز دوم نيز چنين شد و پسر هيچ طعام نخورد. 🔸روز سوم باز هر چه گفته بود، نوشت و تا نوشته را خواند، آفتاب روز چهارم طلوع كرد و او هيچ طعام نخورد. 🔹روز چهارم، هيچ نگفت. 🔸شب، پدر از او خواست كه كاغذها بياورد و نوشته‏‌ها بخواند. 🔹پسر گفت: امروز هيچ نگفته‏‌ام تا بخوانم. 🔸لقمان گفت: پس بيا و از اين نان كه بر سفره است بخور و بدان كه روز قيامت، آنان كه كم گفته‏‌اند، چنان حال خوشى دارند كه اكنون تو دارى.
🔆 🔻صــــرفا برای عبرت...!! 🔸ولی دیر شده بود 🔹بعد از واقعه عاشورا حدوداً ۳۵ هزار نفر در یاری اهل بیت کشته شدند ولی اصلا ارزش کار اون ۷۲ نفر رو نداشت... 🔸گروه اوّل توابیّن بودند؛ 🔻همون‌هایی که روز عاشورا سکوت کردند، بعد از شهادت همگی قیام کردند تقریباً همه کشته شدند. ۵۰۰۰ نفر... 🔸«ولی دیر شده بود.» 🔹گروه دوّم مردم مدینه بودند؛ 🔻بعد از عاشورا قیام کردند همگی کشته شدند حدود ۱۰ هزار نفر. یزید گفت: لشکری که به مدینه حمله کنه، سه روز جان و مال و ناموس مردم مدینه برايش حلاله. 🔸«امّا دیر شده بود.» 🔹گروه سـوّم مختار بود که بعد از جنگ‌های فراوان و کشته شدن حدود ۲۲ هزار نفر. گر چه قاتلان امام مظلوم (علیه السلام) را قصاص کرد... 🔻«امّا دیر شده بود.» 1️⃣ مردمی که در مدینه هنگام خروج امام حسین (علیه السلام) همراهیش نکردن... 2️⃣ مردمی که هنگام ورود امام حسین (علیه السلام) به کوفه کمکش نکردند... 👈 همه بعدها به کمک امام رفتند... «ولی دیر شده بود.» امام سجاد (علیه السلام) هم استقبال خاصّی از این حرکت‌ها نمی‌کردند. «چون دیر شده بود.» 🔻حدود ۳۵ هزار نفر کشته شدند امّا دیر شده بود. 👌خیلی فرق هست بین اون ۷۲ نفری که به موقع به یاری امامشون رفتند...! ⚠️ ما باید مراقب باشیم که از امام خودمون عقب نیفتیم. ☝🏼الْمُتَقَدِّمُ لَهُمْ مارِقٌ، وَالْمُتَاَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللّازِمُ لَهُمْ لاحِقٌ_ 🔻هر که بر ایشان تقدم جوید از دین بیرون رفته و کسى که از ایشان عقب ماند به نابودى گراید.
🔆 🔻بعضی آدم‌ها خسیسند. خساست انواع مختلف دارد یک نوع خساست هم هست به اسم خساست کلامی! طرف اشتباه می‌کند، دست و دلش می‌لرزد بگوید "ببخشيد" 🔹یکی را دوست دارد، انگار جانش را می‌گیرند بخواهد بگوید "دوستت دارم" کاری برایش می‌کنی، انگار از بند دلش کنده می‌شود بگوید " ممنون" و ... 🔻حرف‌های خوب مالیات ندارند اما گاهی نگفتنشان هزینه‌های هنگفتی به اطرافیانمان تحمیل می‌کند!
🔆 ◾️ در حادثه کربلا با سه‌ نمونه شخصیت روبرو می‌شویم. 🔹اول: امام حسین (علیه‌ السلام) حاضر نیست تسلیم حرفِ زور شود، برای رضای خدا تا آخر می‌‌ایستد، خودش و فرزندانش شهید می‌شوند و به چیزی که حق نیست تن‌ نمی‌‌دهد، از آب می‌گذرد، از آبرو نه‌... 🔹دوم: یزید همه را تسلیم می‌خواهد، مخالف را تحمل نمی‌‌کند، برای امیال‌ نفسانی خود نوه‌ پیغمبر را سر می‌‌برد، بی‌‌آبرویی را به جان می‌خرد تا به چیزی که می‌‌خواهد برسد. 🔹سوم: عمرِ سعد گفته می‌شود تا روزهای آخر نیز مردد بود، هم خدا را می‌خواهد هم خرما را، هم دنیا را می‌خواهد هم آخرت را، هم می‌خواهد حسین (علیه‌ السلام) را راضی‌ کند هم یزید را، هم عمارتِ ری را می‌خواهد، هم احترامِ مردم را، نه‌ حاضر است از قدرت بگذرد، نه‌ از خوشنامی، هم آب می‌خواهد هم آبرو، دستِ آخر اما عمرِ سعد تنها کسی‌ است که به هیچکدام از چیزهایی که می‌خواهد نمی‌‌رسد، نه سهمی از قدرت می‌‌برد نه‌ خوشنامی. 🔺 راستش را بخواهید ما آدم‌هایِ معمولی‌ عموما نه معصومیت، ایمان، جرات و اراده امام حسین (علیه‌ السلام) شدن را داریم، نه قدرت و قساوت و ابزارِ یزید شدن را؛ اما در درونِ همه ما یک عُمرِ سَعد هست! ⚠️بیش از همه از عمر سعد شدن باید ترسید...‼️
🔆 ✍ هرکس چیزی را به دیگران هدیه می‌دهد که در قلبش دارد! 🔹روزی مردی برای خود خانه‌ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی بزرگ با درختان میوه داشت. 🔸در همسایگی او خانه‌ای قدیمی بود که صاحبی حسود داشت و همیشه سعی می‌کرد اوقات او را تلخ کند و با گذاشتن زباله کنار خانه‌اش و ریختن آشغال آزارش می‌داد. 🔹یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است. سطل را تمیز کرد، برق انداخت و آن را از میوه‌های تازه و رسیده حیاط خود پر کرد تا برای همسایه ببرد. 🔸همسایه صدای در زدن او را شنید، خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا آمده است. 🔹وقتی در را باز کرد، مرد به او یک سطل پر از میوه‌های تازه و رسیده داد و گفت: 👈 «هرکس آن چیزی را با دیگری قسمت می‌کند که از آن بیشتر دارد.»
📚 👈 چو من آیم او رود گویند حضرت آدم نشسته بود، شش نفر آمدند، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ. به یکی از سمت راستی‌ها گفت: «تو کیستی؟» گفت: «عقل.» پرسید: «جای تو کجاست؟»گفت: «مغز.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «مهر.» پرسید: «جای تو کجاست؟» گفت: «دل.» از سومی پرسید: «تو کیستی؟» گفت: «حیا.» پرسید: «جایت کجاست؟» گفت: «چشم.» سپس به جانب چپ نگریست و از اولی سؤال کرد: «تو کیستی؟» جواب داد: «تکبر.» پرسید: «محلت کجاست؟» گفت: «مغز.» گفت: «با عقل یک جایید؟» گفت: «من که آمدم عقل می‌رود.» از دومی پرسید: «تو کیستی؟» جواب داد: «حسد.» محلش را پرسید. گفت: «دل.» پرسید: «با مهر یک مکان دارید؟» گفت: «من که بیایم، مهر خواهد رفت.» از سومی پرسید: «کیستی؟»گفت: «طمع.» پرسید: «مرکزت کجاست؟» گفت: «چشم.» گفت: «با حیا یک جا هستید؟» گفت: «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.» 📗 جلد
🔆 ✍ قلعه زنان وفادار 🔹در شهری قلعه‌ای وجود داشت به‌نام "زنان وفادار" که داستان جالبی دارد و مردم آنجا با افتخار آن را تعريف می‌کنند. 🔸شاه ظالم شهر را تسخير می‌کند و مردم به اين قلعه پناه می‌برند. 🔹فرمانده دشمن پيام می‌دهد که حاضر است اجازه بدهد فقط زنان و بچه‌ها از قلعه خارج شوند و به رسم جوانمردی با ارزش‌ترين دارايی خودشان را هم بردارند و بروند، به‌شرطی که به‌تنهايی قادر به‌ حمل آن باشند. 🔸قيافه فرمانده ديدنی بود وقتی ديد هر زنی شوهر خودش را کول کرده و دارد از قلعه خارج می‌شود. 🔹زنان مجرد هم پدر يا برادرشان را حمل می‌کردند. 🔸شاه خنده‌اش می‌گيرد اما خلف وعده نمی‌کند و اجازه می‌دهد بروند. 🔹و اين قلعه از آن زمان تا به امروز به‌نام "قلعه زنان وفادار" شناخته می‌شود. 🔸اينکه با ارزش‌ترين چيز زندگی مردم آنجا پول و چيزهای مادی نبود و اينکه اين‌قدر باهوش بودند که زندگی عزيزان خود را نجات دادند تحسين‌برانگيز است. 🔰دعا کنيم در اين روزگار نيز با ارزش‌ترين دارايی‌های دنیوی ما خانواده و عزيزانمان باشند؛ نه پول، ثروت، خانه و مقام.
🔆 ✍️ ارزش اعمالمان در قیامت مشخص می‌شود 🔹آورده‌اند که روزی شخصی با صدای بلند، سلمان را مورد خطاب قرار داد و گفت: ای پیرمرد! قیمت ریش تو بیشتر است یا دُم سگ؟! 🔸سلمان با دنیایی از آرامش گفت: پاسخ درست را نمی‌دانم و نمی‌توانم بگویم. 🔹او گفت: این که توانستن ندارد؛ پاسخ من یک کلمه بیشتر نیست. 🔸سلمان گفت: ولی این کلمه باید راست باشد و این را جز در قیامت و کنار پل صراط نمی‌شود فهمید. 🔹آن شخص گفت: چه ربطی به پل صراط دارد؟ 🔸سلمان فرمود: ربط دارد. اگر از پل صراط گذشتم، ریش من بهتر است وگرنه دُم سگ از تمام وجودم بهتر است. 🔹آن مرد نگاهی به سلمان کرد. شرمنده شد و به خود آمد و گفت: ای پیرمرد مرا ببخش. 🔸سلمـان فرمود: خطایی نکرده‌ای. شما تنها از من قیمت یک جنس را پرسیدی و من نیز پاسخ دادم.
🍃🌹🍃 🔅 ببخشیم در همین ابتدای سال جدید تا کلی حق‌الناس پاک بشه👌 🔹دیگران را ببخشید. بی‌عقلی، تهمت‌ها، خیانت و بی‌ادبی نشانه عدم بلوغ روحی انسان‌هاست. 🔸انسان‌های نارس این موارد را زیاد دارند؛ شما انسانی رسیده باشید! 🔹با سبکبالی و بدون اینکه قضاوت یا سرزنش کنید، و بدون اینکه از این حرف‌ها ناراحت شوید، از کنارشان رد شوید. 🔸اگر هوای دلتان ابری شد و چشم‌هایتان باریدند، بگذارید این اشک‌ها باران رحمت و بخشش باشند، برای آن‌ها که نمی‌دانند و زمین دلشان خشک شده است. 🔹اینجاست که دل بخشنده شما چشمه جوشانی می‌شود که به منبع عظیم لطف خدا متصل شده است. 🍃🌹ـــــــــــــــــــــــــ