eitaa logo
{ظـــهور نـَـزدیـک اســت🕊} َ
160 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.8هزار ویدیو
38 فایل
{بِـــســـمِ رَبِّــــــ عَـــــلی♥️} اَللّهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَجَ وَ الْعافِیَةَ وَ النَّصْرَ وَ اجْعَلْنا مِنْ خَیْرِ اَنْصارِهِ وَ اَعْوانِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدینَ بَيْنَ یَدَیْهِ <کپـــی حـــلال بـــه شـــرطـ صــلواتـــ🌙💖>
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 داعشی ها محاصره اش کردن تا تیر داشت با تیر جنگید تیرش تموم شد داعشی ها نیت کرده بودن زنده بگیرنش همون موقع حاج قاسم هم توی منطقه بود خلاصه اینقدری این بچه رو زدن تا دیگه بدنش هم کم آورد و اسیر شد ولی یک لحظه هم سرشو از ترس پایین نیاورد... تشنه بود آب جلوش می ریختن رو‌ی زمین فهمیدن حاج قاسم توی منطقه اس برای خراب کردن روحیه حاج قاسم بیسیم رضا اسماعیلی رو گرفتن جلو دهن رضا و چاقو رو گذاشتن زیر گردنش 😭 کم کم برا این که زجر کشش کنن آروم آروم شروع کردن به بریدن سرش و بهش می گفتن به حضرت زینب فحش بده پشت بیسیم 😭 اینقدر یواش یواش بریدن که ۴۵ دقیقه طول کشید... 😭 ولی از اولش تا لحظه ای که صدای خر خر گلو آمد این پسر فقط چند تا کلمه گفت: اصلا من آمدم جون بدم برای دختر مظلوم علی... اصلا من آمدم فدا بشم برای حضرت زینب... اصلا من آمدم سرم رو بدم... یا علی یا زهرا... میگن حاج قاسم عین این ۴۵ دقیقه رو گریه می کرد بعدم سر رضا رو گذاشتن جعبه و فرستادن ‌برای حاج قاسم... 😭 امنیت ما اتفاقی نیست عزیزان چقدر سرها و خون ها دادیم تا توانستیم به این آرامش برسیم... 💔 شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید رضا اسماعیلی صلوات اللهم صل علی محمد و آلِ محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌹 نشرِ پیام صدقه جاریه🌹 @yazahrayamahdi313
🌷 وصیت‌نامه بسیار عجیب یک شهید:📜 بعد از جنگ، در حال تفحص در منطقه‌ی کردستان عراق بودیم که به‌طرز غیر عادی جنازه‌ی شهیدی را پیدا کردیم. از جیب شهید، یک کیف پلاستیکی در آوردم داخل کیف، وصیت‌نامه قرار داشت که کاملا سالم بود و این چیز عجیبی بود. در وصیت‌نامه نوشته بود: من سیدحسن بچه‌ی تهران و از لشکر حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم هستم. پدر و مادر عزیزم! شهدا با اهل بیت ارتباط دارند. اهل بیت، شهدا را دعوت می‌کنند. پدر و مادر عزیزم! من در شب حمله یعنی فردا شب به شهادت می‌رسم. جنازه‌ام هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز در منطقه می‌ماند. بعد از این مدت، جنازه‌ی من پیدا می‌شود و زمانی که جنازه‌ی من پیدا می‌شود، امام خمینی در بین شما نیست. این اسراری است که ائمه به من گفتند و من به شما می‌گویم. به مردم دلداری بدهید، به آن‌ها روحیه بدهید و بگویید که امام زمان عج‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف پشتوانه‌ی این انقلاب است. بگویید که ما فردا شما را شفاعت می‌کنیم. بگویید که ما را فراموش نکنند. 🔺 بعد از خواندن وصیت‌نامه درباره‌ی عملیاتی که لشکر حضرت رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم آن شب انجام داده بود، تحقیق کردیم، دیدیم درست در همان تاریخ بوده و هشت سال و پنج ماه و ٢۵ روز از آن گذشته است. راوی: سردار حسین کاجی به نقل از کتاب خاطرات ماندگار ص ١٩٢تا ١٩۵ شادیِ روحِ جمیعِ شهدا صلوات‌ 🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌹 نشرِ پیام صدقه جاریه🌹 @yazahrayamahdi313
🌷 🔹در سحرگاه یکشنبه 27 دی ماه 1324 در یک شب سرد زمستانی چهار جوخه‏ ی اعدام در میدان بزرگ یک پادگان نظامی در تهران بر پا شد و شهید بزرگوار سید مجتبی نواب صفوی و سه تن از همرزمان و یارانش یعنی خلیل طهماسبی ، سید محمد واحدی و مظفر ذوالقدر مظلومانه اعدام شدند و خون پاکشان به زمین ریخته شد 🔸شاه در سال 1332 برای به کنترل در آوردن نواب صفوی پیشنهاد تولیت آستان قدس رضوی را به او داد ولی نواب با شنیدن این پیشنهاد به امام جمعه‏ منصوب شاه گفت: شما مکلف هستید که اینکه به شما می‏گویم را عیناً به این توله سگ پهلوی برسانید! به او بگویید تو می‏خواهی مرا با دادن پست و مقام و پول فریب دهی و خودت آزادانه هر کاری که می‏خواهی با دین خدا و ممکلت اسلامی انجام دهی؟! این محال است و من یا تو را می کشم و به جهنم می‏‌فرستمت و خودم به بهشت می‏‌روم و یا تو مرا می‌‏کشی و با این جنایت ، باز هم به جهنم رفته و من به بهشت می‏‌روم و در آغوش اجدادم قرار می‌‏گیرم، در هر حال تا زنده‏ ام امکان ندارد ساکت باشم! 👤 آنتی صهیون: امروز اگر شهید نواب زنده بود، مذهبی ها و انقلابی های صورتی یا نصیحتش میکردند که از مسیر پر از عزت و شرافت و سربلندی اش دست بکشد یا با القابی چون تندرو و افراطی و طالبان و... بر او می تاختند! 🗣شهید نواب‌صفوی: 🌺آرزو دارم که حکومت اسلامی تشکیل شود، و آن زمان بزرگترین افتخارم این است که رفتگر خیابانهایش باشم.🌺 شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید نواب‌صفوی و یارانِ ارجمندش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌹 @yazahrayamahdi313
1.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 📽 🧠 🔶بمناسبتِ 9 بهمن، سالروزِ شهادتِ شهید غلامحسین افشردی(حسن باقری) 👆خسته شدی؟ 🌹صحبت های شهید حسن باقری درباره اینکه چرا آدم از انجام کاری خسته می شود را بشنوید شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید حسن باقری صلوات اللهم صل علی محمد و آلِ محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌹 نشرِ کلیپ صدقه جاریه🌹 @ yazahrayamahdi313
4.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 📽 همچین دانشجوهایی داشتیم! جواب کوبنده شهید حسن باقری به استاد دانشگاه نامسلمون :)) 🗓 ۹ بهمن، سالروز شهادت حسن باقری 🌺شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید حسن باقری صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌺 نشرِ کلیپ صدقه جاریه🌹 @yazahrayamahdi313
@Aminikhaah4_5960861672758316380.mp3
زمان: حجم: 3.99M
🌷 حتما حتما بشنوید خیلی دلنشینِ..... 🔶شهیدی که معجزه‌اش، تا برزیل رسید... تولدی دیگر ستاره ها اینگونه متولد می‌شوند... * یک قدم بر روی نفس خویش بگذار و بالا را نگر 📌برگرفته از جلسات « شبی با شهدا » 🌺شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید علی‌محمد صباغ‌زاده صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌺 نشرِ صوت صدقه جاریه🌹 @yazahrayamahdi313
🌷 🕊 🌹22 بهمن سالروزِ شهادتِ شهید ابراهیم هادی گرامی‌ باد🌹 🔶صبح روز 21 بهمن هنوز صدای تیراندازی و شلیک های پراکنده از داخل کانال شنیده می شد. به خاطر همین مشخص بود که بچه‌هایِ داخل کانال هنوز مقاومت می‌کنند. ولی نمی‌شد فهمید که پس از چهار روز با چه امکاناتی مشغول مقاومت هستند. غروب امروز پایان عملیات اعلام شد و بقیه نیروها به عقب بازگشتند. یکی از بچه هایی که دیشب از کانال خارج شده بود را دیدم می گفت: "نمی دونی چه وضعی داشتیم، آب و غذا که نبود مهمات هم که کم، اطراف کانال هم پر از انواع مین ، ما هم هر چند دقیقه تیری شلیک می کردیم تا بدونن ما هنوز هستیم. عراقی ها هم مرتب با بلندگو اعلام می کردن "تسلیم شوید". لحظات غروب خورشید بسیار غمبار بود، روی بلندی رفتم و با دوربین نگاه می کردم. انفجارهای پراکنده هنوز در اطراف کانال دیده می شد. دوست صمیمی من ابراهیم آنجاست و من هیچ کاری نمی‌توانم انجام دهم. آن شب را کمی استراحت کردم و فردا دوباره به خط بازگشتم ⭕️عصر روز جمعه 22 بهمن سال 61 بود ... بچه‌های اطلاعات به سمت سنگرشان رفتند و من دوباره با دوربین نگاه می‌کردم. نزدیک غروب بود. احساس کردم از دور چیزی پیداست و در حال حرکت است. با دقت بیشتری نگاه کردم. کاملاً مشخص بود. سه نفر در حال دویدن به سمت ما بودند. در راه مرتب زمین می‌خوردند و بلند می‌شدند. آنها زخمی و خسته بودند و معلوم بود که از همان محل کانال می‌آیند. فریاد زدم و بچه‌ها را صدا کردم. با آنها رفتیم روی بلندی و از دور مشاهده می‌کردیم. به بچه‌های دیگه هم گفتم تیراندازی نکنین. میان سرخی غروب، بالاخره آن سه نفر به خاکریز ما رسیدند. به محض رسیدن به سمت آنها دویدیم و پرسیدیم: از کجا می‌آیید؟ حال حرف زدن نداشتند یکی از آنها آب خواست. سریع قمقمه را به او دادم. یکی دیگر از شدت ضعف و گرسنگی بدنش می‌لرزید. دیگری تمام بدنش غرق خون بود. کمی که به حال آمدند گفتند: «از بچه‌های کمیل هستیم». با اضطراب پرسیدم: «بقیه بچه‌ها چی شدن؟» ؛ در حالی که سرش را به سختی بالا می‌آورد گفت: «فکر نمی‌کنم کسی غیر از ما زنده باشه». هول شده بودم. دوباره و با تعجب پرسیدم:«این پنج روز، چه جوری مقاومت کردین؟» حال حرف زدن نداشت. مقداری مکث کرد و دهانش که خالی شد گفت: «ما که این دو روزه زیر جنازه‌ها مخفی شده بودیم، اما یکی بود که این پنج روز کانال رو سر پا نگه داشته بود». دوباره نفسی تازه کرد و با آرامی گفت: «عجب آدمی بود! یه طرف آر پی‌‌ جی می‌زد یه طرف با تیربار شلیک می‌کرد. عجب قدرتی داشت.» یکی دیگر از آن سه نفر پرید تو حرفش و گفت: «همه شهدا رو ته کانال کنار هم می‌چید. آذوقه و آب رو پخش می‌کرد، به مجروح‌ها می‌رسید. اصلاً این پسر خستگی نداشت». 🔴گفتم: «مگه فرمانده‌ها و معاون‌های دو تا گردان شهید نشدن؟ پس از کی داری حرف می‌زنی؟» گفت: «یه جوونی بود که نمی‌شناختمش، موهاش کوتاه بود و یه شلور کُُردی پاش بود». یکی دیگه گفت: «روز اول هم یه چفیه عربی دور گردنش بود، چه صدای قشنگی هم داشت. برا ما مداحی می‌کرد و روحیه می‌داد». داشت روح از بدنم جدا می‌شد. سرم داغ شده بود. آب دهانم رو قورت دادم. اینها مشخصات ابراهیم بود. با نگرانی نشستم و دستاش رو گرفتم و گفتم: «آقا ابرام رو می‌گی درسته؟ الان کجاس؟»  گفت: «آره انگار، یکی دو تا از بچه‌ها آقا ابراهیم صداش می‌کردن». دوباره با صدای بلند پرسیدم: «الان کجاست؟» یکی دیگر از اونها گفت: «تا آخرین لحظه که عراق آتیش رو سر بچه‌ها می‌ریخت زنده بود. بعد به ما گفت: عراق نیروهاش رو برده عقب حتماً می‌خواد کانال رو زیر و رو کنه شما هم اگه حال دارین تا این اطراف خلوته بلند شید برید عقب، خودش هم رفت که به مجرو حها برسه و ما اومدیم عقب». یکی دیگه گفت: «من دیدم که زدنش، با همون انفجارهای اول افتاد روی زمین»....🖤 🌺شادیِ روحِ شهید ابراهیم هادیِ عزیز و یارانش صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌺 @yazahrayamahdi313
🌷 وقتی مثلِ مادرت حضرتِ زهرا(سلام‌الله‌علیها) گمنام باشی، صفایِ دیگری دارد♥️ 🌱چهل سال گمنامی🌱 🌷شهید ابراهیم هادی می خواست گمنام زندگی کند، اما امروز در تمام آفاق فرهنگی مجموعه انقلابی کشور اسمش پیچیده است. (مقام معظم رهبری) ❤️ابراهیم جان، چهل سال است که خواستی گمنام بمانی و حتی یک وجب از خاک زمین را اشغال نکنی، دعایت مستجاب شد، اما ... 🍃خدای تو تقدیر دیگری برایت نوشت بعد از سالها نام و یاد تو بر سر زبان ها افتاد و هزاران نفر با خواندن سرگذشت تو، عاشق زندگی و خدای تو شدند. تو گمنامی خواستی اما خدا برایت خوش نامی را انتخاب کرد... 💜 ♥️ 🌺شادیِ روحِ هادیِ دلها صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌺 @yazahrayamahdi313
🌷 قسمتی از وصیت‌نامه تکان دهنده شهید امیر حاج امینی: "اگر به واسطه خونم حقی بر گردن دیگران داشته باشم، به خدای کعبه قسم از مردان بی غیرت و زنان بی حیا نمیگذرم..." شهید امیر حاج‌ امینی صاحب این تصویر بی‌نظیر و بیسیمچی گردان انصار لشکر ۲۷ محمد رسول الله (صلی الله 🌼شادیِ روح جمیعِ شهدا و درگذشتگان صلوات أللهمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنا بِهِمْ🌼 @yazahrayamahdi313
🌷 ❣ وقتی ضارب علی رو با چاقو زد ما پیکر غرق خونش رو به کناری کشیدیم، پیرمردی اومد و گفت: خوب شد همینو می‌خواستی؟ به تو چه ربطی داشت؟ چرا دخالت کردی؟ علی با صدای ضعیفی گفت: حاج آقا فکر کردم دختر شماست من از ناموس شما دفاع کردم. 🌼شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید علیِ خلیلی صلوات أللهمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنا بِهِمْ وَ الْعَنْ أعْداءهُمْ أجْمَعِینَ🌼 @yazahrayamahdi313
🌷🌷 📒 هرگاه نمازت قضا شد و نخواندی، در این فکر نباش که وقتِ نماز خواندن نیافتی، بلکه فکر کن چه گناهی را مرتکب شدی که خداوند نخواست در مقابلش بایستی! 🧔🏻‍♂ شهید نوید صفری 🌼شادی روح همه شهدا خاصه شهید نوید صفری صلوات أللهمَّ صَلِّ عَلَي مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَ فَرَجَنا بِهِمْ وَ الْعَنْ أعْداءهُمْ أجْمَعِینَ🌼 @yazahrayamahdi313
@Aminikhaah4_5960861672758316380.mp3
زمان: حجم: 3.99M
🌷 حتما حتما بشنوید خیلی دلنشینِ..... 🔶شهیدی که معجزه‌اش، تا برزیل رسید... تولدی دیگر ستاره ها اینگونه متولد می‌شوند... * یک قدم بر روی نفس خویش بگذار و بالا را نگر 📌برگرفته از جلسات « شبی با شهدا » 🌺شادیِ روحِ جمیعِ شهدا خاصه شهید علی‌محمد صباغ‌زاده صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم و فرجنا بهم🌺 نشرِ صوت صدقه جاریه🌹 @yazahrayamahdi313