107571_760.mp3
3.62M
#قرار_هر_صبح ☘
💠 دعـــــــــــای فـــــــــــرج 💠
🔸بسْمِ اللّٰهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیم🔸
💟اِلهی عَظُمَ الْبَلاَّءُ وَبَرِحَ الْخَفاَّءُ وَانْکَشَفَ الْغِطاَّءُ وَانْقَطَعَ الرَّجاَّءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ وَمُنِعَتِ السَّماَّءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَاِلَیْکَ الْمُشْتَکی وَعَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّهِ وَالرَّخاَّءِ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ اُولِی الاْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَعَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کلمح الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَانْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِرانِ یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی السّاعَهَ السّاعَهَ السّاعَهَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمین بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ.💟
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج 🤲🏻
シ︎ ❥︎ @yazainab314
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
✳️ دعای پیش ازخواندن قرآن ✳️
اَللّهُمَّ بِالحَقِّ اَنزَلتَهُ و بِالحَقِّ نَزَلَ ، اَللّهُمَّ عَظِّم رَغبَتی فیهِ وَاجعَلهُ نُوراً لِبَصَری وَ شِفاءً لِصَدری وَ ذَهاباً لِهَمّی وَ غَمّی وَ حُزنی ، اَللّهُمَّ زَیِّن بِهِ لِسانی وَ جَمِّل بِهِ وَجهی وَ قَوِّ بِهِ جَسَدی وَ ثَقِّل بِهِ میزانی ، وَارزُقنی تِلاوَتَهُ عَلیٰ طاعَتِکَ ءاناءَ اللَّیلِ وَ اَطرافَ النَّهارِ ، وَاحشُرنی مَعَ النَّبِیِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الاَخیار..🌱
💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞✨💞
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و بیست و پنج📜
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
Page325.mp3
706.1K
#ختم_روزانه_قران 🌸✨
#صفحه_سیصد و بیست و پنج📜
صوت🎶
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
🌸🌸ختم پنجم🌸🌸
💠 ختم_یک_جزء_از_قرآن_کریم
📖 به صورت صفحه ای
🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻🔺🔻
💢سلام وعرض ادب✋
ان شاءالله به یاری خداوند خواندن جز نهم قرآن را به نیت شادی روح شهید صاحب هدیه میکنیم به امام هادی(علیه السلام)
☑️سلامتی وتعجیل درظهورآقاصاحب الزمان (عجل الله تعالی فرجه الشریف)
☑️سلامتی رهبری عزیز
☑️شفای بیماران و ریشه کن شدن ویروس کرونا
☑️رفع مشکلات وگرفتاری ها
☑️شادی اموات ختم دهندگان
☑️سلامتی و حاجت روایی تک تک عزیزان
به صورت صفحه ای شروع میکنیم
❤️ جزء نهم: هدیه به امام هادی(علیه السلام)
﷽📖ص۱۶۲:
﷽📖ص۱۶۳:
﷽📖ص۱۶۴:
﷽📖ص۱۶۵:
﷽📖ص۱۶۶:
﷽📖ص۱۶۷:
﷽📖ص۱۶۸:
﷽📖ص۱۶۹:
﷽📖ص۱۷۰:
﷽📖ص۱۷۱:
﷽📖ص۱۷۲:
﷽📖ص۱۷۳:
﷽📖ص۱۷۴:
﷽📖ص۱۷۵:
﷽📖ص۱۷۶:
﷽📖ص۱۷۷:خانم خسروی✅
﷽📖ص۱۷۸:خانم خسروی✅
﷽📖ص۱۷۹:خانم خسروی✅
﷽📖ص۱۸۰:خانم خسروی✅
﷽📖ص۱۸۱:خانم خسروی✅
🌺جزء خوانی امروز تقدیم به امام هادی(علیه السلام) میشود🌺
🔵بزرگوارانی که تمایل ب شرکت دارند پیوی اطلاع بدهند تا صفحه مربوطه به نامشان ثبت شود
صفحه مورد نظرتون رو به این آیدی ارسال کنید
@yazahra4565
⭕️نکته صفحه ی مورد نظر درهمین روز باید خوانده شود.
❌حتما از قرآن عثمان طه استفاده شود.
باتشکر 🌹
التماس دعا🤲🏻
#ختم -قران
#ختم-پنجم
#جز-قرآن
#جز-نهم
#ختم -به-نیابت- از-شهدا
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از الان تو فڪر اربعینم....
★ به «تــمـــدن ســـازان 🕊
نــســـلـــ ظــهــور🌕» بپیوندید★
↓. 💎 .↓
@yazainab314
• ✤ •
بهـترینرژیمغذایۍ:))
دستڪشیـدטּاز
خوردטּگوشـٺبرادرمردهاسـٺ...
اینرژیمدرروز #قیــامٺ
تاثیـرزیادۍدربرداشٺنبار
ازدوشوسبڪۍ
قـدمهایماטּدارد🙃
#غیبـتنڪـنیـم
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
#سخن_بزرگان🌻🌿
هر وقت در زندگےات گیری پیش آمد و راه بندان شد، بدان خدا کرده است؛ زود برو با او خلوت کن و بگو با من چه کار داشتی که راهم را بستی ؟! هر ڪس گرفتار است، در واقع گرفته ی یار است.✨
-حاجاسماعیلدولابے💫
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
#همینقدررها :))🕊
.
مادرشمیگفت:
یکیازدوستاشازشمالبامنزلِ
همسایهمونتماسگرفت،احمدرضارفت
وبعدچنددقیقهبرگشت..📞
.
گفتم:کیبود..؟!
گفت:یکیازدوستامبود..🧔🏻
گفتم:چیکارداشت؟!
گفت:هیچی..خبرِقبولشدنمرادردانشگاهداد..🏢
گفتم:چی؟!!
گفت:میگهرتبهاولکنکورراکسبکردی..☝️🏼
.
منوپدرشباذوقزدگیگفتیم:
رتبهاول؟! پسچراخوشحالنیستی؟؟😍😳
گفت:اتفاقخاصینیفتاده
کهبخوامخوشحالبشم!🤷🏻♂
.
ودرهمانحالآستینهارابالازدو
وضوگرفتورفتمسجد..🚶🏻♂
.
#شهیداحمدرضااحدی🍃
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
دوستان همیشه همراه فصل اول رمان #از_روزی_که_رفتی 🌻 تمام شد و از امروز فصل دو رو خدمتتون میدیم😎🤭✌️🏻
🌻🌿🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻
🌻
༻﷽༺
#فصـل_دوم
#قسمـت_اول
#از_روزی_که_رفتی
روی زمین نشسته و خیره به آلبوم عکس
مقابلش بود. گاه آهی کشیده و دستی به
روی عکس میکشید، گاه لبخند میزد و
عکسی را میبوسید.
در اتاق گشوده شد:
_آیه... آیه جان! نمیخوای بیای؟ همه
منتظر توئیما! دیر میشه، منتظرمونن!
آیه دستی به پلاک درون گردنش کشید و
آن را از زیر لباسش بیرون کشیده و به
عادت این سالها، آن را بوسید. یک پلاک
که فقط نامی بود و شمارهای روی آنجزء
بازمانده های مردشهیدش بود... بازماندهذ
از همه زندگی اش...
_الان میام رها؛ لباسای زینب رو
پوشوندی؟
_آره، خیلی ذوق داره؛اون برعکس توئه!
آیه لبخندی تلخ بر لبانش نشست:
_همه ش به خاطر زینبه... به خاطر
لبخندش... بهخاطر شادیش!
از زمین بلند شد و آلبوم عکس را همانجا
رها کرد.از اتاق که بیرون آمد، همه با
ترس و تردید او را نگاه میکردند.
حاج علی و زهرا خانم دست زینب را در
دست داشتند. صدرا، مهدی کوچکش را
در آغوش گرفته و کنار مادرش محبوبه
خانم ایستاده بود. لبخندش که مهربانتر
شد، همه نفس گرفتند:
_من آمادهام، بریم!
زینب دست پدربزرگ و مادربزرگش را
رها کرد و به سمت مادرش رفت. با آن
لباس عروس کوچک که بر تن داشت، دل
آیه هم برایش ضعف میرفت و هم بغض
بدی در گلویش جا خوش کرد.
در ادامه با ما همراه باشید ☂
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦
🌻
🌿🌻
🌻🌿🌻
🌿🌻🌿🌻
🌻🌿🌻🌿🌻