🍃 ﷽ 🍃
#سلام_امام_زمانم 😍♥️
#سلام_مولای_مهربانم 🥺💛
بی عشق مٙهدی در دلم لطف و صفا نیست
لایق به خاک است آن دلی که مبتلا نیست
هر روز باید از فراقش ناله سر داد
مٙهدی فقط آقای روز جمعه ها نیست
اللّهُمّ عَجّلْ لِوَلیّکَ الفَرج
#سلام_امام_مهربانم
صبحت بخیر آقا🌸🍃
اللهــم عجــل لولیـک الفــرج💙
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 #تماشایی | مناجات بینظیر
🌻 سوال رهبر انقلاب از امام درباره دعایی که بیشتر دوست دارند
وقتی که آقا هنگام توصیف ماه شعبان، منقلب میشوند.
#شعبان
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
#قرآنی_شو
کـارها گِـره میخورند،
بـہ بُـن بَسـت میـرِسـند،
#امّـــــا
گِـره گُـشـاه
تُـویــے خــُدایــا 🙂💕
✨ #خُـدایِخوبِمَــن ✨
🔗 #دعای_هفتم
📚 #صحیفه_سجادیه
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦ 🍃
سلام رفقای عزیز ✋🏻
روز تون بخیر 😍
امروز مبحث #معرفی_کتاب رو داریم•
#معرفی_کتاب: شهیدان زنده
«شهیدان زندهاند» چهل حکایت از حضور شهدا در دنیا پس از شهادت است که به همت گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی گردآوری شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
روزی که رضا شهید شد، تا سه روز پای حجله گریه میکرد. بعد هم گفت: من میروم جبهه. از رضا خواستهام تا قبل از چهلم او شهید شوم... چهلم رضا بود که خبر شهادت حسن را آوردند.
مادر رضا بسیار به او علاقه داشت. اصلاً نمیتوانست دوری او را تحمل کند. مدتی بعد از شهادت رضا در بستر بیماری افتاد. لحظات آخرش را خوب به یاد دارم. گویی رضا را بر بالین خود میدید.
ناگهان گفت: رضاجان، نگران نباش، فقط سرم درد میکند. سرم را روی زانویت بگذار، سرم را توی دستانت بگیر. این آخرین جملاتش بود. فردا شب که خوابش را دیدیم در جمع شهدا بود. خیلی زیبا شده بود. گفت: خیلی خوبم و درد ندارم. رضا کنار من است و مراقب من!
همسرش میگفت: یک شب دخترم زهرا به شدت در تب میسوخت، از بس گریه کرد واقعی عاصی شدم. دیگر توان و قدرتی برای آرام کردن زهرا نداشتم. رو به عکس رضا کردم و گفتم: آقا رضا خسته شدم، خودت میدانی و این بچه! من که نمیتوانم او را آرام کنم.
جانماز رضا همیشه همانجا که نماز میخواند پهن بود و عبایش تاشده روی آن قرار داشت. زهرا را گذشتم روی زمین، کنار جانماز. از خستگی چشمانم روی هم افتاد. چشم که باز کردم، به خودم که آمدم دیدم خبری از صدای گریه زهرا نیست! از جا پریدم. زهرا کنار جانماز رضا آرام خوابیده بود. دست به پیشانیاش زدم، دیگر از آن تب سوزان هم خبری نبود. چشمم رفت به سمت جانماز، دیدم عبای رضا گویی پوشیده شده و دوباره روی جانماز افتاده!
طرح معرفی کتاب تمام شد
امیدوارم مفیدباشه ولذت برده باشید🌸🌱
⚘﷽⚘
#سلام_امام_مهربانم 😍♥️
هر لذتی که ...
لذت دیدار تـ❤️ـو ؛
نمی شود
سلام حضرت دلبـ❤️ـر ....
シ︎ ❥︎ @yazainab314 ⇦🍃