دروس فلسفه اخلاق
دروس فلسفه اخلاق پياده شده نوارهاي درسهاي فلسفه اخلاق آیت الله مصباح يزدي است. مهمترين عناوين در ارتباط با نظريه ادراكات اعتباري در این اثر به قرار ذيل است:
اول؛ انواع اعتباريات:
«اعتباريات چند جور است...:
[1] ...
[2 و 3] يك دسته از اعتباريات هست كه به وجهي از امور نفس الامريه حكايت ميكند [كه عبارتند از معقولات ثانيه منطقي و معقولات ثانيه فلسفي و احتمالاً قضاياي ارزشي و اخلاقي]
[4] يك جور ديگر اعتبارات داريم كه آنها هم به يك نحوي از واقع گرفته ميشوند، اما از باب «تشبيه» و «استعاره» مثل مفاهيمي كه در موضوعات حقوقي به كار ميروند مثل: زوجيت، ملكيت و...». {همان (4 – معاني اعتباري در ظرف اجتماع) است}
دوم؛ لزوم تفاوت گذاري ميان احكام اخلاقي و احكام حقوقي:
«اگر ما مفهوم اخلاقي را مثل مفهوم حقوقي از قبيل امر و نهيها دانستيم، معياري براي صحت و عدم صحتش نميتوانيم داشته باشيم، چون اينها حكايت از واقعيتي نميكند، بلكه تابع اراده انشاء كنندگان آن است... بر اين اساس اولا معياري براي ارزيابي اخلاق وجود نخواهد داشت. ثانيا بايد اخلاق را ضرورتا نسبي بدانيم». در جاي ديگر تصريح ميكند كه قضاياي اخلاقي از سنخ معقولات ثانيه است، بر خلاف قضاياي حقوقي{یا اجتماعی} كه از باب «تشبيه» و «استعاره» هستند: «ما مفهوم اخلاقي را قراردادي نميدانيم، بلكه مفاهيمي است از سنخ معقولات ثانيه و مبتني بر حقايق عيني و روابط علّي و معلولي».
تذكر دو نكته لازم است:
يكي اينكه استاد، مفاهيم و احكام اخلاقي و نيز حقوقي را ضروري بالقياس الي الغير ميداند و نه ضروري بالغير؛ و اين موضوع از نظر او در مطلق بودن يا نسبي بودن اخلاق مؤثر است.
ديگر اينكه وی قضاياي اخلاقي را تأويل ميبرد تا متعلق برهان قرار گيرند و مشهورات صرف نباشند. براي نمونه «الصدق حَسن» را به «الصدق المفيد للمجتمع حَسن» تأويل ميبرد و توجه ميدهد كه موضوع حقيقي «المفيد للمجتمع» است و به اين ترتيب قضاياي اخلاقي، كلي شده و متعلق برهان ميگردند.
.@yazdanimoghaddam
سوم؛ نقد نظريه اعتباريات از جنبه نسبيت اخلاقي:
استاد نسبيت اخلاقي بر پايه نظريه ادراكات اعتباري را چنين تصویر ميكند: «گاهي نسبي بودن به صورت ديگري توجيه ميشود كه در كلام بعضي بزرگان به اين صورت بيان شده و آن اين است كه: احكام اخلاقي احكامي است اعتباري؛ حسن و قبح يك واقعيت عيني نيست، بلكه مفهومي اعتباري است، مفاهيم اعتباري تابع غرض اعتبار كننده است... اعتبار عقلا هم تابع مصالح و مفاسد است. مصالح و مفاسد افراد و جوامع از رابطه بين نيازها و چيزهايي كه رفع نياز ميكند به دست ميآيد. پس در واقع احكام اعتباري تابع نيازهاي انسان است و نيازهاي انسان شكل ثابتي ندارد به حسب زمانها، مكانها، افراد، جوامع تغيير ميكند... پس «بايد و نبايد»هاي اخلاقي مثل ساير مفاهيم اعتباري واقعيتي ندارند كه ما بر اساس آنها بسنجيم و برهان اقامه كنيم و در نتيجه احكامي ثابت و لا يتغير باشد شرط برهان اين بود كه مقدماتش يقيني، دائمي، ضروري و كلي باشد، نتيجهاش هم همين صفات را خواهد داشت».
وي پس از تأكيد و تكرار اينكه اينجا دو نوع اعتبار است يكي علوم اعتباري مثل اقتصاد و حقوق و امثال اينها كه تابع نيازها است و واقعش هم يك امر مجازي و استعاري است بر خلاف اعتبار در قضاياي اخلاقي و مفاهيم آن كه به معناي معقول ثاني فلسفي است، نتيجه ميگيرد كه: «بنابراين قضاياي اخلاقي ثابت هستند به ثبات آن رابطه بين فعل و نتيجهاش كه نوعي رابطه عليت و عيني است و مطلق هستند به همان معنا كه گفتيم [يعني الصدق المفيد للمجتمع حَسن] در صورتي كه موضوع دقيق آن را به دست آوريم، نه اينكه به صورت قضاياي مشهوره در نظر بگيريم. اين قضايايي كه به عنوان آراء محموده در بين عقلاء متداول هستند، مشتمل بر مسامحاتي است و همين است سرّ اينكه ميگويند آراء محموده مبدأ برهان قرار نميگيرد، نه آنچه تصور كردهاند كه چون از اعتبارات مقدمه برهان قرار نميگيرد و نميشود بر آن برهان اقامه كرد، بلكه از آن جهت كه در اين قضايا به اين لساني كه متداول است دقت كافي فلسفي نشده، حكم را به موضوع حقيقي آن نسبت ندادهاند؛ در آن خلط بالعرض و بالذات است. اين است كه نه برهان بر آن اقامه ميشود و نه ميتواند مبدأ برهان قرار بگيرد. نه از آن جهتي كه اعتباري است و الا بر قضاياي فلسفي هم نبايد برهان اقامه كرد و نه اينكه مقدمهاي براي برهان قرار بگيرد چون اعتباري است به معناي معقول ثاني فلسفي. اگر اعتباريات را اعم از معقول ثاني فلسفي حساب ميكنيم اين را قبول نداريم كه نشود بر آنها برهان اقامه كرد... و اگر منظور اعتباري به معناي قراردادي است، آن اصلا از محل بحث ما خارج است، ما مفهوم اخلاقي را قراردادي نميدانيم، بلكه مفاهيمي است از سنخ معقولات ثانيه و مبتني بر حقايق عيني و روابط علّي و معلولي».
@yazdanimoghaddam
سعي استاد براي نجات قضاياي اخلاقي و ارزشي و حسن وقبح از نسبي بودن مشكور است، اما موارد پرسش در گفتار وی وجود دارد، از جمله:
الف) اگر به صرف وجود روابط عيني و علّي قضاياي اخلاقي تبديل به معقول ثاني فلسفي ميشوند، همين امر در قضاياي حقوقي نيز وجود دارد. قضاياي حقوقي نيز قرارداد صرف و بدون ارتباط با واقعيت عيني و بدون چشم داشت به تأثيرات اين قضايا در واقعيت عيني نيستند.
نظريه ادراكات اعتباري هم ميگويد جانداران به جهت وجود يك سري نيازهاي عيني و واقعي و براي رسيدن به يك نتايج واقعي و عيني، اموري را اعتبار ميكنند. بنابراين بنا بر تحلیل استاد بايد اعتبار را به طور كلي معقول ثاني فلسفي به شمار آورد.
ب) ...
ج) ميتوان اين تأويل به «المفيد للمجتمع» را در احكام حقوقي هم جاری کرد. قانونگزار قانون را بي جهت وضع نميكند. او هم قانون را از باب اين كه «المفيد للمجتمع» است وضع ميكند. هر گاه قانون ديگر اين كاركرد را نداشت و يا كاركرد آن معكوس شد، آن را تغيير ميدهد. بدينگونه بايد قضاياي حقوقي و قانوني را هم باید مطلق شمرد.
د) استاد ميتوانست به جاي «المفيد للمجتمع» بگويد: «الموجب للسعاده حسن». معلوم نيست چرا موضوع را روي «المفيد للمجتمع» برده است. تعبیر به «المفيد للمجتمع» چند اشكال دارد:
1 – دست کم برخی افعال مفید شخصي و فردي از اين توجيه خارج شده و ديگر اخلاقي نخواهند بود!
2 – عنوان «المفيد للمجتمع» ميتواند به سوء استفادههايي منجر شده و هر كاري به ادعاي مصلحت و منفعت اجتماعي مجاز و حتي اخلاقي شمرده شود!
3– با «المفيد للمجتمع» تفاوت گذاري ميان دو نوع از اعتباريات یعنی اعتباريات اخلاقي با اعتباريات حقوقي و اقتصادي مبهمتر ميشود. زيرا اعتباريات حقوقي و اقتصادي هم به فرض فايده براي مجتمع وضع ميگردند. اتفاقا اين ضابطه در آنها بيشتر ادعا ميشود تا در اعتباريات اخلاقي.
@yazdanimoghaddam
نتیجه گیری:
الف) آیت الله مصباح يزدي، فی الجمله، نظریه ادراکات اعتباری را می پذیرد. وی اعتباری بودن را منحصر به مفاهیم اجتماعی و حقوقی و وضعی میداند و ماهیت ضرورت در آنها را ضرورت بالغیر میداند.
ب) تفاوت اصلی نگاه وی با نگاه علامه طباطبایی درباره مفاهیم اخلاقی و ارزشی است. وی ضرورت مفاهیم اخلاقی و ارزشی را بالقیاس الی الغیر میداند تا بدین ترتیب مطلق بودن مفاهیم اخلاقی و ارزشی محفوظ بماند. درباره مفاهیم اخلاقی و ارزشی احتمالاً نظر وی به موضوع حُسن و قبح است.
دراین باره قابل توجه است که حُسن و قبح در نظریه ادراکات اعتباری دو گونه است:
یک) حُسن و قبح فعل در مقام صدور از فاعل؛ که مربوط به دریافت و فهم و انگیزه شخص عمل کننده به هنگام عمل یا قبل از عمل و برای آمادگی به انجام عمل است؛
دو) حُسن و قبح فعل فی نفسه که خارج از موضوع بحث نظریه ادراکات اعتباری است.
ظاهراً استاد محترم به این تفکیک توجه لازم را مبذول نداشته است و حکم گونه اول را به دومی نیز سرایت داده است. آنچه در مفاهیم اخلاقی و ارزشی محل بحث است گروه دوم از حُسن و قبح است که چنانکه گفته شد خارج از محل بحث نظریه ادراکات اعتباری است.
ج) آیا ضرورت اعتباریات قبل از اجتماع؛ ... ضرورت بالغیر است یا ضرورت بالقیاس الی الغیر؟ با توجه به اینکه در این اعتباریات ضرورت بالغیر آنها ناشی از محاسبه، و لو سریع و پنهان و ناخودآگاه، شخص فاعل در رابطه با رسیدن به هدف و مقصود مورد نظر است بنابراین در این موارد «ضرورت بالغیر» با «ضرورت بالقیاس الی الغیر» جمع شده بلکه ناشی از آن است و این موضوع مورد توجه علامه طباطبایی نیز بوده و اصلاً علت اعتبار اعتباریات را رسیدن موجود اعتبارکننده به مقاصد حیاتی خود معرفی میکند و بخش سوم نظریه به تفصیل ناظر به همین موضوع است.
د) قابل پرسش است که از نظر استاد چه تفاوتی میان مفاهیم حقوقی با مفاهیم اخلاقی وجود دارد که ضرورت گروه اول را ضرورت بالغیر و ضرورت گروه دوم را ضرورت بالقیاس الی الغیر میداند؟ اگر منظور لحاظ شرایط خارجی و واقع خارجی و رسیدن به مقاصد خارجی است که این امر در هر دو مشترک است. ...
در مفاهیم حقوقی نیز وضع قانون و یا برنامه ریزی برای رسیدن به اهداف و نتایج و مقاصدی است. ...
ه) ...
و) ...
استاد در تحلیل خود مفاهیم اخلاقی و ارزشی را به توسعه در مفاهیم حقیقی برمیگرداند. ظاهراً توسعه در مفاهیم حقیقی تعبیر دیگری از همان اعتباریات است و این از مقایسه بیان استاد و ارجاع حُسن و قبح به حُسن و قبح در اشیای محسوس؛ با بیان علامه طباطبایی از این موضوع معلوم میشود.
@yazdanimoghaddam
بخشهای سه گانه نظریه ادراكات اعتبارى.
«نظریه ادراكات اعتبارى»، در مقاله ششم اصول فلسفه و روش رئالیسم، دارای سه بخش است. این سه بخش عبارتند از:
الف) كیفیت پیدایش علم اعتبارى از انسان؛
ب) كیفیت پیدایش كثرت در علوم اعتباری(انقسامات)؛
ج) كیفیت ارتباط علوم اعتباری با آثار واقعى و حقیقى؛ یعنى با اعمال خارجى وجود انسان.
این سه بخش ناظر به سه پرسش ذیل است:
انسان ادراكات و علوم اعتباری را چگونه ساخته است؟
ادراكات و علوم اعتباری چه انقسامات و احكامى دارند؟
ادراكات و علوم اعتباری چگونه با خواص و افعال حقیقى انسان ارتباط پیدا مىكنند؟
@yazdanimoghaddam
بازنویسی ارائه «دیدگاه آیت الله مصباح يزدي درباره "نظریه ادراکات اعتباری" علامه طباطبايي» در مجمع عالی حکمت اسلامی
بسمه تعالی
دیدگاه آیت الله مصباح يزدي درباره "نظریه ادراکات اعتباری" علامه طباطبايي
الف) آیت الله مصباح يزدي با برخی تحلیلهای نظریه ادراکات اعتباری همراه بوده و آن را در تحلیل مفاهیم حقوقی و اجتماعی به کار گرفته است.
ب) تفاوت اصلی نگاه استاد با نگاه علامه طباطبایی درباره مفاهیم اخلاقی و ارزشی است. از نظر استاد وجوب اعتباریات، در مفاهیم ارزشی و اخلاقی، «وجوب بالقیاس الی الغیر» است. از نظر استاد، دیدگاه علامه طباطبایی در این باره این است که وجوب اعتباریات، حتی در مفاهیم ارزشی و اخلاقی، «وجوب بالغیر» است. این انتساب کامل نیست. بر پایه تحلیلی که علامه طباطبایی ارائه میدهد میتوان گفت که «وجوب بالغیر» اعتباریات پس از لحاظ «وجوب بالقیاس الی الغیر» آنها است. یعنی اعتبارکننده، چه در اعتباریات قبل از اجتماع و چه در اعتباریات پس از اجتماع، پس از لحاظ مطلوب و برای رسیدن به مطلوب، اعتبار میکند.
ج) استاد وجوب مفاهیم اخلاقی و ارزشی را «بالقیاس الی الغیر» میداند تا بدین ترتیب مطلق بودن مفاهیم اخلاقی و ارزشی محفوظ بماند. درباره مفاهیم اخلاقی و ارزشی نظر وی به موضوع «حُسن و قبح» است. دراین باره قابل توجه است که «حُسن و قبح» در نظریه ادراکات اعتباری دو گونه است:
یک) «حُسن و قبح فعل در مقام صدور از فاعل»؛ که مربوط به دریافت و فهم و انگیزه شخص عمل کننده به هنگام عمل یا قبل از عمل و برای آمادگی به انجام عمل است؛
دو) «حُسن و قبح فعل فی نفسه» که خارج از موضوع بحث نظریه ادراکات اعتباری است.
ظاهراً استاد محترم به این تفکیک توجه لازم را مبذول نداشته است و حکم گونه اول را به دومی نیز سرایت داده است. آنچه در مفاهیم اخلاقی و ارزشی محل بحث است گروه دوم از «حُسن و قبح» است که چنانکه گفته شد خارج از محل بحث نظریه ادراکات اعتباری است.
د) گاه به نظر میرسد که استاد اعتباریات یا برخی از اعتباریات را مشابه «آراء محموده» تلقی میکند. در حالیکه در گفتار علامه طباطبایی چنین چیزی دیده نمیشود. به علاوه تحلیل نظریه ادراکات اعتباری از اعتباریات متفاوت است. به ویژه اینکه در موضوع «حُسن و قبح»؛ علامه طباطبایی «حُسن و قبح» را به «آراء محموده» برنمیگرداند یا با «آراء محموده» توجیه نمیکند. بلکه حتی «حُسن و قبح فعل در مقام صدور از فاعل» را نیز به دستگاه ادراکی موجود اعتبارکننده برمیگرداند که غیر از ارجاع «حُسن و قبح فعل در مقام صدور از فاعل» به «آراء محموده» است.
@yazdanimoghaddam
هدایت شده از یزدانی مقدم
«تحلیل نظریه رؤیا از منظر فلسفه سیاسی اسلامی.mp3
39.02M
#پژوهشگاه_علوم_و_فرهنگ_اسلامی
#پژوهشکده_علوم_واندیشه_سیاسی
#همایش_حکمت_سیاسی_متعالیه
✅کرسی ترویجی عرضه و نقد ایده علمی «تحلیل نظریه رؤیا از منظر فلسفه سیاسی اسلامی»
🎧از رادیو پژوهش بشنوید
🌐http://dte.bz/VOMYD
👤ارائه دهنده: حجتالاسلام والمسلمین احمدرضا یزدانیمقدم، دانشیار گروه فلسفه سیاسی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
👤ناقد:حجتالاسلام والمسلمین سیدعلی میرموسوی، دانشیار علوم سیاسی دانشگاه مفید
👤دبیر علمی: دکتر رجبعلی اسفندیار استادیار پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی
⏰زمان: 1399/11/19 ساهت 10 الی 12
⬅️مجری: پژوهشکده علوم و اندیشه سیاسی و مرکز همکاریهای علمی و بینالملل پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی دفتر تبلیغات اسلامی
🌐https://eitaa.com/isca_seda/1279