هدایت شده از یک آیه در روز
✅ با توجه به کثرت احادیث و تدبرهای ناظر به این آیه، فردا نیز به بحث از همین آیه اختصاص خواهد یافت؛ ان شاء الله.✳️
☀️5) از امیرالمومنین ع روایت شده است که فرمودند:
به انجام عمل بشتابید که در پیش رویتان عمری است که انسان را درهممیشکند یا بیماریای که انسان را حبس میکند و یا مرگی که انسان را میرباید.
📚نهجالبلاغه، خطبه230
وَ بَادِرُوا بِالْأَعْمَالِ عُمُراً نَاكِساً أَوْ مَرَضاً حَابِساً أَوْ مَوْتاً خَالِسا.
@YekAaye
☀️☀️6) مرحوم مجلسی روایتی طولانی از امیرالمومنین ع ذکر کرده که حضرت در آن روایات به بیان مطالب مختلف قرآنی و رفع پارهای از شبهاتی که در مورد آیات قرآن مطرح است، و اینکه قرآن کریم چگونه بسیاری از دیدگاههای مخالفان را به چالش کشیده، پرداختهاند. در فرازی از آن روایت آمده است:
و اما آیهای که در رد زنادقه (= کافران منکر خداوند) است این سخن خداوند متعال است که «و هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را درهم شکنیم؛ مگر نمیاندیشند؟» (یس/68) پس خداوند متعال ما را به بطلان سخن زنادقه آگاه ساخت؛ اینکه میگویند: جهان با گردش افلاک و قرار گرفتن نطفهها در رَحِمها پدید میآید؛ چرا که از نظر آنان نطفه هنگامی که در رَحِم واقع شد، شکل و صورتهایی که به او شکل میدهند بر او واقع میشوند و در اثر گردش قدرت و شکلهایی که گذر شبها و روزها و خوردنیها و آشامیدنیها و طبیعت بر او میاندازند، متولد میشود و رشد میکند و بزرگ میشود؛ پس خداوند با این کلامش که «هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را درهم شکنیم» مطلب را معکوس کرد و معنایش این است که کسی که عمرش طولانی شود و سنش بالا رود به همان وضعیتی برمیگردد که در حال خردسالی و طفولیت داشت، و بر او نقس در جمیع ابزارهای حیاتیاش مسلط میگردد و در جمیع حالاتش به ضعف میگراید؛ و اگر مطلب آن گونه بود که آنان میپنداشتند که برای بندگان آفرینندهای نبود که اختیار و اراده داشته باشد، لازم میآمد که آن نطفه و یا آن انسانی که بر اثر آن به دنیا آمد همواره راه تکامل و ازدیاد را بپیماید مادامی که آن شکلهایی که از نظر آنان قوام انسان بدانهاست برقرار و فلک باقی و خوردن غذا ممکن و گذر روز و شب برقرار باشد و آنگاه دیگر اینکه «هر کسی را که عمری [طولانی] دهیم آفرینشِ او را رو به زوال مینهد» معنای معقولی نمیداشت.
📚بحار الأنوار، ج90، ص36
https://eitaa.com/yekaye/2576
819 ) وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ
〽️ترجمه
و به او شعر نیاموختیم و سزاوارش هم نبود؛ این نیست جز ذکر و قرآنی روشنگر.
سوره یس (36) آیه 69
1397/6/23
4 محرم 1440
@YekAaye
هدایت شده از یک آیه در روز
☀️1) عایشه روایت کرده است که
یکبار پیامبر اکرم ص برای بیان مطلبی به یکی از شعرهای بنیقیس که میگوید «بزودی روزگار آشکار میسازد برایت آنچه را که از آن بیخبر بودی؛ و برایت خبرها خواهد آورد کسی که تو برایش زاد و توشهای تهیه نکردهای.» ، استشهاد جُست؛
اما این شعر را با همان وزن اصلیاش نخواند بلکه مصراع دومش را به صورت نثر خواند که «کسی که تو برایش زاد و توشهای تهیه نکردهای برایت خبرها خواهد آورد».
ابوبکر گفت: یا رسول الله! آن شعر این طور نیست!
حضرت فرمود: من شاعر نیستم و این برایم سزاوار نیست.
📚مجمع البيان، ج8، ص675
عن عائشة أنها قالت كان رسول الله ص يتمثل ببيت أخي بني قيس:
«ستبدي لك الأيام ما كنت جاهلا
و يأتيك بالأخبار من لم تزود»
فجعل يقول:
«يأتيك من لم تزود بالأخبار»
فيقول أبو بكر: ليس هكذا يا رسول الله!
فيقول ص: إني لست بشاعر و ما ينبغي لی.
@Yekaye
☀️2) پیامبر ص اصرار داشت که خودش شعر نگوید،
اما شاعرانی که شعرهای نیکو میگفتند تشویق میکرد.
از جمله اینکه روایت شده وقتی حسان بن ثابت، بعد از واقعه غدیر شعری در وصف این واقعه سرود، پیامبر اکرم ص به او فرمود:
ای حسان! همواره موید به روح القدس هستی مادامی که با زبانت ما را یاری میکنی!
📚مجمع البيان، ج8، ص675؛ الإرشاد، ج1، ص177
https://eitaa.com/yekaye/2594
هدایت شده از یک آیه در روز
.
1⃣ «وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما ینْبَغی لَهُ إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبینٌ»
قرآن شعر نیست؛ پیامبر هم شاعر نیست؛ نه او شعر بلد بود و نه سزاوار بود که شعر بگوبد.
✳️اینکه قرآن کریم این اندازه اصرار دارد که قرآن شعر نیست و پیامبر شاعر نیست، ناشی از این است که ویژگیهایی در شعر و شاعری هست که خداوند اصرار دارد که پیامبر ص را از آنها منزه بداند. آنها عبارتند از:
🔸الف. شعر از آن جهت که شعر است، جدی نیست؛ اما مطالب قرآن بسیار جدی است (وَ ما هُوَ بِالْهَزْل؛ طارق/14).
🔸ب. شعر مبتنی بر تخیل و خیالپردازی است، نه واقعیت؛ اما قرآن بشدت در مقام بیان حق و حقیقت، و ناظر به متن واقعیت است (نَزَّلَ الْكِتابَ بِالْحَق؛ بقره/176).
🔸ج. شعر به خاطر وزن و آهنگش و با تحریک احساسات و هوسهاست که مورد توجه و پیروی قرار میگیرد (وَ الشُّعَراءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغاوُون؛ شعراء/224)، و نهتنها اصرار ندارد که به فکر و اندیشه تکیه کند؛ بلکه غالبا با غلبه دادن احساسات، فکر و اندیشه را به محاق میبرد؛ اما قرآن کریم نهتنها به هوسها تکیه نمیکند (وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى؛ نجم/3)، بلکه سراسر برهان (قَدْ جاءَكُمْ بُرْهانٌ مِنْ رَبِّكُم، نساء/174) و بیّنه (جاءَتْهُمُ الْبَيِّنَة، بینه/4؛ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ آياتٍ بَيِّنات، بقره/99) است و چون صراط مستقیم و راه سلامت را مینمایاند و انسان را از ظلمتها خارج میکند (يَهْدي بِهِ اللَّهُ مَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَهُ سُبُلَ السَّلامِ وَ يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ بِإِذْنِهِ وَ يَهْديهِمْ إِلى صِراطٍ مُسْتَقيم؛ مائده/16)، و مکرر بر تعقل و اندیشهورزی اصرار دارد و از مخاطبش میخواهد که با عقل خود، و نه صرفاً با احساسات و عواطف خویش، با قرآن مواجه شوند (وَ أَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتابَ أَ فَلا تَعْقِلُون، بقره/44؛ ُ أَ فَلا تَتَفَكَّرُون، انعام/54)، مورد پیروی واقع میشود.
🔸د. شعر به خاطر اینکه بر قوه تخیل تکیه دارد غالبا غفلتزاست؛ و حتی اگر بخواهد تذکری دهد، با حالت اغراقآمیز و رویاپردازانه تذکر میدهد؛ اما قرآن اساساً برای تذکر آمده است و میخواهد انسانها را از رویاپردازی بیرون آورد و آنان را متذکر به حق و حقیقت کند. (إِنْ هُوَ إِلاَّ ذِكْرٌ؛ یس/69)
🔸ه . شعر با اغراقگویی همراه است تا حدی که گفتهاند هرچه دروغتر باشد شیرینتر است (أحسنه أکذبه)، اما قرآن در مقام بیان واقع، کاملا بر صراط مستقیم حرکت میکند و ذرهای باطل از پس و پیش در آن راه نیابد (لا يَأْتيهِ الْباطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِه؛فصلت/42)
🔸و. شعر قوت و زیبایی خودش را از ابهامآفرینی و تزلزل و تردید میگیرد چنانکه یکی از صنایع ادبی مهم صنعت ایهام (به وهم افکندن مخاطب در مراد واقعی خویش) است؛ اما قرآن بری از هر گونه اعوجاج (قُرْآناً عَرَبِيًّا غَيْرَ ذي عِوَجٍ؛ زمر/28) و کتاب مبینی است که بنایش بر روشنگری و از ابهام درآوردن (قَدْ جاءَكُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ كِتابٌ مُبين؛ مائده/15) و شخص را در مسیر محکم قرار دادن (إِنَّ هذَا الْقُرْآنَ يَهْدي لِلَّتي هِيَ أَقْوَم؛ اسراء/9) است؛ و اگر اختلافی در آن پیش میآید ناشی از غرضورزیِ افراد است نه ناشی از خود متن. (بقره/213 و آلعمران/19)
🔸ز. شعر اساساً سرودنی است، یعنی از درون شخص باید بجوشد، و فهم شنونده چهبسا مهمتر باشد از مراد گوینده؛ اما قرآن «قرآن» است، یعنی اساساً خواندنی است، متنی است که هم پیامبر ص باید آن را بخواند (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ ؛ علق/1)، و در خواندنش از متن تبعیت کند (إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ؛ فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرْآنَهُ؛ قیامت/17-18)، نه اینکه آن را از جانب خود بسراید (وَ لَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنا بَعْضَ الْأَقاويل؛ حاقه/44) ؛ و ما هم موظف به شنیدن (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ فَاسْتَمِعُوا لَهُ؛ اعراف/204) و خواندن آن (فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآن؛ مزمل/20) هستیم، نه برداشت آزاد از آن و تحمیل فهم خود بر آن (وَ إِذا قُرِئَ الْقُرْآنُ ... أَنْصِتُوا) و مطالب آن را تحتالشعاع نظر خود قرار دادن (لا تَرْفَعُوا أَصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِي؛ حجرات/2).
🔸ح. شاعر معنا را تابع لفظ میکند، یعنی به خاطر اینکه وزن و قافیه شعرش جور درآید گاه معنای مورد نظر خویش را با لفظ و کلمهای که چندان مناسب آن نیست بیان میکند؛ اما در قرآن کریم لفظ تابع معناست و هیچگاه هیچ موردی نیست که به خاطر رعایت جانب لفظ، در ارائه معنا کم گذاشته باشد. (وَ قُرْآناً فَرَقْناهُ لِتَقْرَأَهُ عَلَى النَّاسِ عَلى مُكْثٍ؛ اسراء/106)
🔸ط. ...
@Yekaye
👇ادامه تدبر 1 👇