یک آیه در روز. گزیده
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
4⃣ «قُلْ أَ رَأَيْتُمْ شُرَكاءَكُمُ ... أَمْ آتَيْناهُمْ كِتاباً فَهُمْ عَلی بَيِّنَةٍ مِنْهُ»
اسلام دين منطق و دلیل است.
📚(تفسير نور، ج9، ص509)
و انسان برای هر باوری که دارد و هر کاری که میخواهد انجام دهد باید بیّنه [دلیلی آشکار و روشن] داشته باشد.
📝 نکته تخصصی #معرفتشناسی
تردیدی نیست که تقلید بدون پشتوانه هیچ اعتباری ندارد و انسان برای هر باور و هر کارش باید بیّنه و دلیل داشته باشد.
اما
اشتباه است که بیّنه را منحصر در تجربه مستقیم بدانیم❗️
بلکه
🔺مهمترین بینههای ما انسانها بینههای مکتوب است؛🔺
یعنی اگر نیک بیندیشیم، عمده علم و دانشی که هریک از ما، بلکه هر یک از دانشمندان برجسته در تجربیترین حوزههای دانش، در اختیار دارد، محصول مطالعه و خواندن است.
🌐به تعبیر دیگر،
عمده شناخت ما از عالم، بیش از آنکه محصول مستقیم تجربه و استدلال خودمان باشد، محصول مطالعه ماست؛
و هرجا به متخصصی در زمینه خاصی مراجعه کنیم که نظرش بر اساس تخصش بوده باشد، این رجوع ما، رجوعی به لحاظ معرفتشناختی موجه است.
بدین ترتیب،
اگر خدا خداست و از همه حقایق عالم باخبر است،
اگر کسی به سخنان خدا مراجعه کند و بر اساس آن به درستیِ یک باور یا شایسته بودن یک اقدام اذعان کند،
قطعا این مراجعه او به لحاظ معرفتشناختی موجه است.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
7⃣ «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا»
چرا فقط از قرار دادن سد در جلو و عقبشان سخن گفت و به چپ و راستشان اشاره نکرد؟
🍃الف. چون انسان دو مسیر هدایت بیشتر ندارد: هدایت با فکر و نظر، و هدایت فطری؛ که اینها به ترتیب راه جلو و پشت سر است (تدبر6، بندالف) و وقتی این دو راه مسدود شود راه دیگری برای هدایت شدن نمیماند. (مفاتيح الغيب، ج26، ص256)
🍃ب. انسان وقتی میخواهد حرکت کند به سمت جلو یا عقب حرکت میکند و وقتی بخواهد به طرفین هم حرکت کند ابتدا رویش را به آن سو میکند. پس هر حرکت به چپ و راست هم به حرکت جلو و عقب برمیگردد؛ و اگر او همواره در جلو و عقبش مانع باشد عملا جلوی همه حرکاتش مسدود میشود. (مفاتيح الغيب، ج26، ص256)
🍃ج. این دو مانع جلو و عقب چنان به وی نزدیکند که امکان حرکت و چرخش را از او سلب کردهاند و او عملا نمیتواند بچرخد و مسیر چپ یا راست را در پیش گیرد. (مفاتيح الغيب، ج26، ص256)
🍃د. اگر توجه شود که حرکت انسان در زندگیاش یک حرکت دائمی است و انسان هیچ لحظهای توقف ندارد، آنگاه شاید با این تعبیر میخواهد به اینکه آنها اساسا مذبذباند و در مسیر معوج و غیرمستقیم قدم برمیدارند، اشاره کند:
هر حرکتی که میکنند راه جلو و پشتشان بسته میشود پس جز چپ یا راست راهی برایشان نمیماند و در حرکت بعدی نیز همین رخ میدهد؛
یعنی به جای اینکه یک مسیر مستقیم را طی کنند دائما در حال تغییر جهت دادن هستند؛
به تعبیر دیگر،
نه فقط در صراط مستقیم نیستند بلکه هیچ سبیل و راه معینی را هم در زندگیشان ندارند:
🔖«لا يَسْتَطيعُونَ حيلَةً وَ لا يَهْتَدُونَ سَبيلا: نه چارهای مییابند و نه به راهی هدایت میشوند» (نساء/98)
و ظاهرا به همین جهت است که وقتی در برابر راه خدا (سبیل الله) قرار میگیرند، از آن اعراض میکنند و به جای آن راهی کج و معوج در پیش میگیرند
🔖(یبغونها/ تبغونها عوجاً؛ آلعمران/99 و اعراف/45 و 86 و هود/19 و ابراهیم/13 ) .
📝نکته تخصصی #معرفتشناسی و #انسانشناسی ( #تکثرگرایی ناصواب)
تشتت انسان مدرن بقدری در تمامی عرصههای زندگی او غلبه کرده و امر رایجی شده است که به نام #کثرتگرایی هر گونه صراط مستقیمی که برای همه بشریت رهگشا باشد را انکار میکنند؛
بلکه بلکه به بهانه #آزادی❗️ و #خودشکوفایی❗️این را که برای یک نفر هم در طول زندگیاش یک صراط مستقیم وجود داشته باشد مورد انکار قرار میدهند‼️
🔻اما یادمان باشد که این یک مغالطه است که
«چون داریم میبینیم که انسانهای مختلف راههای مختلفی را در زندگی خود در پیش گرفتهاند، پس راه سعادت حقیقی و صراط مستقیمی برای همگان وجود ندارد»
🔻ریشه مغالطهاش هم این است که اختیار انسان و توان بیراهه رفتن او را نادیده گرفتهاند:
وجود اختیار در انسان، یعنی او میتواند راه درست را برنگزیند، حتی اگر بداند که آن راه درست است؛
پس
برنگزیدن راه درست توسط بسیاری از انسانها منطقا دلیل نمیشود که راه درستی در کار نباشد؛
از این رو،
🔸از اینکه افرادی اختلاف نظر دارند و همگان یک راه را نمیپویند، منطقا نتیجه نمیشود که واقعیتی هم در کار نیست و راه صحیحی هم وجود ندارد.🔸
💠 تکمله 1
نقد تکثرگراییِ ناصواب بدین معنا نیست که هر تکثرگراییای ناصواب است.
عرصههایی از زندگی هست که اساسا روحیات و اقتضائات انسانها متفاوت است و این تفاوتها چون در متن آفرینش انسانهاست، درست و غلط دانستن آنها معنی ندارد، که نمونه بارزش عرصه تنوع سلیقههاست.
🔺تکثرگرایی ناصواب آن است که در جایی که حقیقت واحدی در کار است، به بهانه تشتتهایی که پیش آمده، منکر حقیقت واحد شویم.🔺
💠 تکمله 2
صرف اینکه خود شخص گمان کند که راهش درست است نیز منطقا دلیل بر درستی راه او نیست؛
به تعبیر دیگر، اینکه برخی افراد در تشخیص راه درست خطا کنند، دلیل نمیشود که هیچکس نمیتواند راه درست را بشناسد.
از این رو،
کسی از این واقعیت که بسیاری از افرادی هم که راههای گوناگون در پیش گرفتهاند از نظر خودشان راه درست را میروند، نیز نمیتواند نتیجه بگیرد که راه درستی واقعا در کار نیست.
ه. ...
@yekaye
یک آیه در روز. گزیده
☀️1) از امیرالمومنین ع روایت شده است: ماییم کسانی که خداوند در میان ما پیامبری برانگیخت که آیاتش را
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2⃣ «قالُوا ما أَنْتُمْ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ ما أَنْزَلَ الرَّحْمنُ مِنْ شَيْءٍ إِنْ أَنْتُمْ إِلاَّ تَكْذِبُونَ»
از مهمترین بهانههای مخالفان پیامبران برای نپذیرفتن سخنان آنان این بوده که «شما انسانی همانند ما هستید»!
💠 نکته #انسانشناسی:
برداشت غلط از انسان بودن پیامبران
آیا انسانی همانند ما بودن یعنی هیچ برتریای بر ما ندارند؟
آیا هرکس که ادعا کرد چیزی دارد که ما نداریم حتما دروغگوست؟
🔹اینجاست که باید گفت
کار پاکان را قیاس از خود مگیر
گرچه باشد در نوشتن شیر شیر
💠نکته تخصصی #معرفتشناسی
امروزه به تبع انکار دین و کمرنگ کردن حضور خداوند در زندگی، در فضاهای معرفتشناسی بشدت در بوق و کرنا میکنند که تنها معرفتی معتبر است که صدق آن برای همگان به نحو محسوس و تجربی آزمودنی باشد و به نحو بینالاذهانی صدق آن مورد تصدیق همگان قرار بگیرد؛
در حالی که
⛔️نه چنین است که تنها راه رسیدن به معرفت معتبر، آزمودن باشد (مثلا صدق گزارههای ریاضی و فلسفی، از جمله خود همین مدعا، نه با آزمودن، بلکه با تحلیل عقلی محض به دست میآید)
⛔️و نه اذعان عمومی افراد به مطلبی، به خودی خود تاثیری در صدق و کذب آن مطلب میگذارد؛ چون از سویی فریب خوردن و اشتباه کردن اکثریت افراد محال نیست؛ و از سوی دیگر، اگر قرار بود هیچ مطلبی تا مورد اذعان عمومی قرار نگیرد، صحیح نباشد، هیچ نظریه جدیدی در علم پدید نمیآمد (نظریات جدید غالبا تا مدتها، حتی از جانب جامعه علمی نیز مورد مخالفت قرار میگرفت)
در واقع،
معیار صحت هر مدعایی این است که آن مدعا در متن واقع و نفسالامر، همان گونه باشد که ادعا شده؛
که راه پی بردن به آن اصطلاحاً دلیل نام دارد؛
از این رو،
اگر دلیل کافی بر آن مدعا اقامه شود، اعتبار آن تامین شده است؛
و
نسبت بین دلیل و مدعا – که آیا این دلیل کفایت از آن مدعا میکند یا خیر – نیز یک امر نفسالامری است:
این حقیقتِ نفسالامری هر اندازه برای شخصی واضح شود و معارضی نداشته باشد، همان اندازه او در درون خویش #قانع میشود؛
و اگر عاملی برای مخفی کردن و یا انکار این حالت درونی وجود نداشته باشد، او به آن #اذعان خواهد کرد؛
و از این رو،
صحت و کذب یک مدعا به خودی خود ربطی ندارد به «قانع» شدن یا نشدن افراد (که یک مساله روانشناختی است) ویا «اذعان» کردن یا نکردن به آن (که یک اقدام اجتماعی است).
به تعبیر سادهتر،
💢دموکراسی و قبول اکثریت، هیچ ربطی به حقیقت داشتن یا نداشتن یک مدعا ندارد.💢
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5⃣ «وَ آيَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ يَأْكُلُونَ»
در این آیه و آیات بعد، برخی از امور عالم را برمیشمرد و نام آیه بر آنها مینهد.
💠نکته تخصصی #معرفتشناسی : نگاه آیهبین
#آیه ، یعنی علامت و نشانه،
و علامت و نشانه بودن یک چیز، وصفی است که از نسبت او با امری دیگر درمیآید.
⬅️ نمونه ساده آن علائم رانندگی است:
اگر کسی با تخصصهای مختلف فیزیک و شیمی به شناساییِ یک تابلوئی راهنمایی و رانندگی بپردازد، نکات متعددی درباره جنس آهن آن، طول موجهای رنگهای آن، مقاومت آن در سرما و گرما، و ... میتواند بفهمد، اما اینها هیچیک نکتهای درباره علامت و نشانه بودن آن نمیگوید.
اگرچه سازنده یک تابلوی رانندگی، در ساخت آن به بسیاری از این امور توجه دارد، اما این تابلو بدین جهت ساخته و نصب نشده است که افراد خود آن را بررسی کنند؛ بلکه ساخته شده تا علامت و نشانهای باشد برای فهماندن مطالبی به رانندگان درباره وضعیت مسیری که میخواهند بپیمایند.
⬆️ خداوند همه جهان را آیه آفریده است
و در آیات پیش رو، از زمین و دانهای که میروید و باغها و رودهایی که در آن جاری است تا زوجیت اشیاء و شب و روز و ماه و خورشید و کشتیای که در دریا روان است و اینها را به عنوان آیه به رخ ما میکشد؛
اینها هم آیات قرآناند هم آیات خلقت،
اما ما چه اندازه اینها را به عنوان «آیه» میبینیم و از نشانهها به آنچه نشانهها میخواهند ما را بدان رهنمون سازند، رهنمون میشویم؟
📝 #علم_دینی و #نگاه_آیهای
قبلا اشاره شد که یکی از نقطهضعفهای مدرن علم جدید این است که به بهانه روش تجربی، میکوشد نگاه آیهای به عالَم و آدم را به محاق بَرَد، بلکه علمی بودن چنان نگاهی را انکار کند.
🔖(بویژه در جلسه 229، تدبرهای 3 و 4: http://yekaye.ir/al-baqarah-002-039/ )
اسفبارتر این است که این ادبیات غلط در جامعه متدینان هم شیوع پیدا کرده و کلمه #علم را معادل #علم_تجربی ، آن هم علمی که روش صرفا حسی دارد و هیچ توجهی به مبدا و معاد ندارد و نگاه آیهای به عالَم را خرافات میشمرد، قلمداد میکنند❗️
بهانهشان هم این است که "ما کلمه «علم» را معادل «science» به کار میگیریم؛ و کلمه «science» در ادبیات غربی به معنای «علم صرفاً تجربی» است"❗️
غافل از اینکه کاربرد همین کلمه «science» در فرهنگ غربی در این معنای مبتذل، تنها در یک قرن اخیر و به خاطر غلیه رویکردهای پوزیتیوستی و مادیگرایانه در ساحت علم، به چنین انحرافی مبتلا شده و تا پیش از آن، «science» (و بویژه ریشه اصلی لاتینی آن: scientia) برای رشتههای الهیات هم تعبیر به کار میرفت (سید حسین نصر، معرفت و معنویت)؛
اما چه کنیم که غربزدگی و اصرار به همراهی با غربیان، مجال دیدن حقیقت را از بسیاری از مدعیان تفکر دینی هم سلب کرده است‼️
اهمیت تزریق نگاه آیهای به امور بقدری است که برخی از بزرگان – مانند آیت الله جوادی آملی – یکی از مهمترین گامها در تحقق علم دینی را همین نکته میدانند؛ یعنی هر چیزی را در پیوند با مبدا و معاد دیدن
📚(منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، جوادی آملی، ص135-137)
✳️ تبصره
نقد فروکاستن #علم به #علم_تجربی به معنای انکار ارزشمندی #روش_تجربی نیست؛ بلکه به معنای مخالفت با انحصار روش علم به روش تجربی است.
@yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2⃣ «وَ لَقَدْ أَضَلَّ مِنْكُمْ جِبِلّاً كَثیراً أَ فَلَمْ تَكُونُوا تَعْقِلُونَ»
«و قطعا که از شما مردمان فراوانی را گمراه کرد؛ مگر قرار نبود بیندیشید؟»
🔹یعنی اگر روال انسانها برا تعقل و اندیشیدن باشد، در این مسیر گمراهی قرار نمیگرفتند؛
🔹یعنی در منطق قرآن، تعقل و اندیشیدن مهمترین عاملی است که مانع گمراهی میشود.
💠نکته تخصصی #دینشناسی و #معرفتشناسی
بسیاری از دینها و مکاتب جهان، عقل را دشمن راه خود میدانند و با انواع توجیهات – مانند اینکه عقل ما خطاکار است، عقل را یارای فهم حقیقت نیست، و ... – از ما میخواهند عقل را کنار بگذاریم و بدانها ایمان بیاوریم❗️
متاسفانه این منطق ناصواب به دلایل مختلف در جامعه اسلامی و در ادبیات و اشعار مسلمانان نیز راه یافته، و به مذمت عقل، افتخار میشود‼️
💢این منطق قطعاً خلاف منطق قرآن کریم است❗️
برخی چنین توجیه میکنند که منظور از این عقل، عقل متعالی انسان است، و منظور از عقلی که مذمت میشود عقل ابزاری، عقل دنیامدار و ... است.
اما باید گفت که این توجیه نیز توجیه ناصوابی است:
💢اگر آنچه به عنوان «عقلِ چنین و چنان» مذمت میشود، واقعا عقل نیست و وهم، و خیالپردازی، و شیطنت، و ... است؛
🔻آیا عاقلانه است که ما این کلمه قرآنی را که این اندازه مورد تحسین قرار گرفته، در معنای غلطی به کار ببریم و بعد آن معنای غلط را مذمت کنیم⁉️
🔻 آیا این کار ما بهانهای نمیشود که افراد را –لااقل: ناخواسته - با تعقل و اندیشهورزی دشمن کنیم و تعقل را در برابر تدین قرار دهیم⁉️
🔻آیا خود همین مذمت عقل – عقلی که در قرآن و روایات همواره مدح شده – یک ترفند شیطان نیست⁉️
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2⃣ «وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً»
کسی که الله را بشناسد میفهمد هر چیزی را بخواهد به جای الله، إله و معبود و هدف و غایت خویش قرار دهد، مادون و پایینتر از الله است.
📝ثمره #معرفتشناسی
💢هر یک از ما درک و تصوری از خداوند دارد که قطعا خداوند بسیار برتر از آن است.
کسی که مسیر رشد عقلی و معرفتی را میپیماید، درکش از عالَم گسترش مییابد و به موازات این توسعه درک، گاه متوجه میشود واقعیتی برتر از آنچه خدا قلمداد میکرده، هم در کار است؛
درواقع، میفهمد که آنچه خدا تاکنون میپنداشته، واقعا خدا نبوده، بلکه مخلوقی بوده از مخلوقات خداوند و خداوند بسیار برتر از آن چیزی است که تاکنون قلمداد میکرده است:
ای برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم
وز هر چه گفتهاند و شنیدیم و خواندهایم
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اوّل وصف تو ماندهایم
https://ganjoor.net/saadi/golestan/dibache/
💢شاید بدین جهت است که از مهمترین اذکار یک مسلمان «سبحان الله» و «الله اکبر» گفتن است:
🔺سبحان الله، یعنی خداوند از هر درکی و تصوری که من دارم و او را در جایی تمام میکنم منزه است؛
🔺 و «الله اکبر» یعنی «اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَنْ يُوصَفَ: خداوند از هر آنچه وصف شود برتر است.» (امام صادق ع، الكافي، ج1، ص117)
⛔️کسانی که با دو ذکر «سبحان الله» و «الله اکبر» انس ندارند، وقتی در موقعیت بالا قرار میگیرند، مغرور و فریفته این علم ناقص خویش میشوند و متکبرانه دست به انکار خدا میزنند و در واقع، خود را خدا میپندارند و نفس خویش را «إله» میگیرند؛
🔸آنها از این جهت که خدا بودن آن واقعیت محدود قبلی را انکار میکنند به بیراهه نرفتهاند،
🔻بیراههشان آنجاست که همان دم، از «سبحان الله» و «الله اکبر» غافل بودند
🔻و الان نیز غافلاند که هنوز همین نفسی که این واقعیتهای برتر را شناخته، با همه عظمت و احاطهای که به واقعیات عالم پیدا کرده، تحت تدبیر یک واقعیت بسیار برتر قرار دارد و سراسر نیاز و فقر است.
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
7⃣ «قالَ مَنْ يُحْيِ الْعِظامَ وَ هِيَ رَميمٌ»
منكران معاد برهان ندارند، هر چه هست استبعاد است. (تفسير نور، ج7، ص563)
💠نکته #معرفتشناسی و #انسانشناسی
وقتی کسی نخواهد زیر بار #حقیقت برود، از یک #احتمال صرف، نتیجه قطعی میگیرد❗️
(سخن وی فقط مبتنی بر یک استبعاد [بعید شمردن] است، نه هیچ استدلالی)،
همان طور که در نقطه مقابل هم در مقابل استدلالهای محکم، به صرف یک احتمال کوچک برخلاف مساله، از پذیرش سرباز میزند❗️
(چنانکه میکوشند نظم و هماهنگی عظیم موجود در عالم را بر اساس احتمال تصادفی بودن توجیه کنند و زیربار خالق حکیم نروند)
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
5⃣ «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنينَ إِذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكِّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ»
🔷مهمترین کارهایی که پیامبر انجام میدهد عبارت است از:
🔹الف. #تلاوت آیات الهی بر مومنان
🔹ب. #تزکیه و به پاکی رساندن مومنان
🔹ج. #تعلیم کتاب و حکمت به مومنان
غالبا وقتی از انسان و ابعاد وجودی او که باید مسیر رشد و تعالی الی الله را بپیماید سخن گفته میشود بر دو عرصه #معرفت و #اخلاق تاکید میشود و وظیفه اصلی پیامبران را ارتقای معرفتی و اخلاقی انسانها معرفی میکنند؛
اما در این آیه و نیز در تمامیِ آیاتی که ناظر به مقام فرستادن رسول برای رشد و ارتقای انسانها بوده، قبل از بیان این دو بعد (با تعبیر تزکیه و تعلیم)، از #تلاوت آیات بر افراد سخن گفته است. (بقره/129 و 151 ؛ آل عمران/164 و جمعه/2 )
چرا؟
🍃الف. این، مقدمه آن است؛ با این بیان که:
🌱الف.1. عبارت اول ناظر به این است که آیات و معجزات بر مردم عرضه شود و بدانند که او پیامبر خداست؛ و وقتی این حاصل شد امکان تعلیم و تزکیه مهیا میشود.
📚(مجمع البیان، ج1، ص395)
🌱الف. 2. تعلیم در ادامه تلاوت است؛ ابتدا باید آیات به گوش مخاطب برسد تا سپس آماده شود که مطالبش را به وی آموزش دهند.
📚(البحر المحیط، ج1، ص626)
🌱الف.3. تلاوت آيات خدا بر مردم، برای بيدار ساختن انديشهها در پرتو آيات گيرا و جذاب و كوبندهاى است كه از مجراى وحى بر قلب پيامبر ص نازل مىشود؛ هنگامى كه عباراتى را پشت سر هم و روى نظام صحيحى بخوانند، عرب از آن تعبير به «تلاوت» مىكند، بنا بر اين تلاوت منظم و پى در پى مقدمهاى است براى بيدارى و ايجاد آمادگى، براى تعليم و تربيت.
📚(تفسیر نمونه، ج1، ص456)
🌱الف.4. ...
🍃ب. این در عرضِ آن است؛ یعنی همان طور که مقدمه بودن تعلیم برای تزکیه، دلیل نمیشود که خود تعلیم معارف عظیم قرآنی موضوعیت نداشته باشد، تلاوت آیات هم اگرچه مقدمهای برای تعلیم و تربیت است؛ اما در عین حال خودش هم عرصه مستقلی است که اهمیت خودش به هیچ وجه کمتر از آن دو عرصه دیگر نیست؛
به تعبیر دیگر، تلاوت آیات ناظر به ارائه خود الفاظ قرآن است و از این جهت با تعلیم کتاب که بیان معانی و آموزههای قرآن است، متفاوت است
📚 (المیزان، ج1، ص330)
و اینکه [ارائه] قرآن [توسط پیامبر ص] را یکبار با کلمه «[تلاوت] آیات» یاد کرد و یکبار دیگر با کلمه «[تعلیم] کتاب» برای این است که نشان دهد خداوند با هریک از این عناوین یک منت خاصی متمایز از عنوان دیگر بر انسانها گذاشته است
📚(المیزان، ج19، ص265)؛
و آنچه موجب شده که خود تلاوت هم مستقلا مورد توجه قرار بگیرد، این است که:
🌱ب.1. خود الفاظ وحی عیناً باقی بماند و دچار تحریف نشود؛ بویژه که این الفاظ و نظم آنان یکی از معجزات پیامبر است.
📚(مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج4، ص59)
🌱ب.2. خود تلاوت آنها مصداق عبادت و اطاعت خداوند است، چنانکه قرائت متن این آیات در نماز و برخی دیگر از عبادات واجب است (مفاتيح الغيب، (فخر رازی) ج4، ص59)
🌱ب.3. ساحت زبان و بیان، یکی از ساحات عظیم و اصلی وجود انسان است که موضوعیت و اهمیت آن به هیچ وجه کمتر از ساحت معرفت و اخلاق نیست:
📝نکته تخصصی #انسانشناسی و #معرفتشناسی
چنانکه قبلا در بحث «تعلیم اسماء» اشاره شد
🔖 (جلسه 221، تدبر3 http://yekaye.ir/baqare-2-31/)
اساساً بهرهمندی از ساحت زبان بوده که امکان تفاوت عظیم بین انسان و حیوانات را فراهم آورده [مثلا مهمترین عامل پیشرفت بشری، که حیوانات از آن محروماند، این است که اطلاعاتی که هرکس به دست میآورد از طریق زبان و کتابت، ثبت و در اختیار دیگران قرار میگیرد و معرفت هر انسانی بسیار بیش از آن که محصول تجربه و استدلال خودش باشد محصول مطالعه و دریافت مطالب از دیگران است] و چون این ساحت خودش موضوعیت دارد، معجزه جاویدان به گونهای است که الفاظش هم به نحو خاص از جانب خداوند معین شده است و تلاوت و صیانت از خود این الفاظ موضوعیت دارد.
در ادبیات قرآنی، شاید آن اندازه که به «بیان» (خَلَقَ الْإِنْسان؛ عَلَّمَهُ الْبَيان؛الرحمن/3-4) و تعلیم با قلم (الَّذي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ؛ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ يَعْلَمْ؛ علق/4-5) در آفرینش و دریافتِ علمی انسان اشاره کرده است، بر روشهای مستقیم تاکید نکرده باشد.
بدین ترتیب،
قرآن صرفا تجربه و کشف و شهود یک انسان متعالی نیست، تا اینکه بعدا شبهه #بسط_تجربه_نبوی پیش آید؛
بلکه اگر ملاک کشف و شهود معصوم باشد میدانیم که پیامبر شهودات فراوانی داشته و محصول آنها را با احادیث قدسی و مانند آن بیان کرده، ولی هیچگاه «حدیث قدسی» همتای «قرآن» نیست، و همه مومنان افق قرآن را بسیار بالاتر از حدیث قدسی و سایر کلمات معصومین میدانند.
اگر همین نکته را جدی بگیریم، مواجهه ما با قرآن بسیار تغییر خواهد کرد؛
@Yekaye
هدایت شده از یک آیه در روز
.
2️⃣1️⃣ «وَ أُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ وَ إِنْ تُحْسِنُوا وَ تَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبيراً»
⛔️اگرچه غرایز انسان، انسان را به سوی شُحّ (بخل ورزیدن همراه با حرص زدن) میراند؛ و نفس همواره در محضر شح احضار میشود؛
🤔اما انسان، فطرت هم دارد؛ اراده و اختیار هم دارد؛ می تواند از حق خود بگذرد؛ در حق دیگران نیکویی بورزد؛ و در یک کلام نفس خود را نگهدارد (تقوی، یعنی خودنگهداری).
〽️این توصیه به «تتقوا»، که بعد از اشاره به احضار نفس در محضر «شح» آمده، عبارت اخرای همان است که در دو آیه دیگر فرمود: «وَ مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ: و هرکس شُحّ نفس خویش را نگه دارد پس ایناناندن که رستگارانند.» (حشر/9؛ تغابن/16).
💠نکته تخصصی #انسانشناسی
📝نقدی بر #روسو
برخی امثال روسو بر این باورند که همه بدیها از جامعه برمیخیزد و اگر انسان میتوانست وارد جامعه نشود پیروی از طبیعتش او را خوشبخت میکرد.
اما این باوری ناصواب است.
انسان موجودی است که طبیعتش در ضمن فطرتش آفریده شده است.
🔸طبیعت انسان همان ابعاد غریزی اوست که با حیوانات مشترک، و بالفعل در او موجود است؛
ولی
🔹فطرتِ [= خلقت بسیار خاص و بینظیرِ] وی، همان روح عظیم و بینهایتطلب اوست که بالقوه میل به سوی کمال مطلق دارد؛ اما برای به فعلیت رسیدنش باید خود را در مسیری که فطرت برایش ترسیم میکند نگه دارد.
در واقع،
🔸طبیعت و غریزه وضعیت بالفعل اوست؛ و
🔹فطرت وضعیت بالقوه او که باید آن را شکوفا کرد.
💢اگر کسی به شکوفا کردن فطرتش اهتمام نورزد و غریزه و طبیعتش را آزاد بگذارد، این غریزه و طبیعت، چون در بستر ظرفیت بینهایتطلبی انسان کار میکند سر به طغیان و نابود کردن خود و عالم برمیدارد❗️
🔻حیوان دارای طبیعت و غریزه هست؛ اما چون فطرت ندارد، امیال غریزیاش در همان حد طبیعت وی را به فعالیت وامی دارد؛ همین که نیاز طبیعیاش رفع شد؛ آرام میگیرد. حتی حیوانی که طبیعتش بر درندهخویی است؛ درنده خوییاش حد دارد.
اما
♦️انسان چون غریزهاش در بسیتر واقعیت فطرتش حرکت میکند؛ اگر ابعاد اصیل خود فطرت شکوفا نشود، این امیال غریزی در افق بینهایتطلبی فطرت رقتار خواهد کرد؛ از این رو، در شهوترانی، درندهخویی، و سایر ابعاد حیوانی، در هیچ حدی متوقف نخواهد شد.
🤔پس این گونه نیست که اگر کسی صرفا از طبیعت بالفعلش پیروی کند سعادتمند گردد.
خیر،
باید آن فطرت بالقوهاش را شکوفا کند تا بتواند در مسیر سعادت گام بردارد؛ وگرنه اگر طبیعت بخواهد از ظرفیتهای فطرت استفاده کند، «شُح» پدید میآید؛ یعنی ترکیب پیچیدهای از #حرص و #بخل؛
هم برای به دست آوردن هر چیزی بشدت حرص میزند؛ و
هم با اینکه به بسیاری از چیزها نیاز ندارد و تا آخر عمرش هم چهبسا نیاز پیدا نکند، همچنان در حفظ آن برای خود و مانع شدن دیگران از دستیابی به آن امکانات بخل خواهد ورزید.
💠ثمره #جامعهشناختی
شاید یکی از مهمترین علل تفاوت بنیادین #نگاه_اسلامی (که #تقوی را مهمترین ارزش انسانی میشمرد: إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقاكُم؛ حجرات/13) با #نگاه_لیبرالیستی (که #آزادی را مهمترین ارزش میشمارند) در همین فهم عمیق از انسان باشد.
اگر از اغراض اقتصادی و سیاسی و ... صرف نظر کنیم، به لحاظ #معرفتشناسی،
مشکل #لیبرالها همین مبنای روسو است که
#خوشبختی فرد را در هرچه #آزادتر_بودن وی میانگارند؛ چون انسان را صرفا حیوانی دیدهاند که از البته از اختیار برخوردار است؛
اما در نگاه اسلامی
درست است که یک ویژگی بارز انسان برخورداری از اراده و اختیار به معنای خاص آن است؛ اما ویژگی از آن مهمتر، برخورداری از فطرتی عظیم است، که اگر پرورش نیابد و غریزه بخواهد آزادانه بر آن سوار شود، هم خود انسان و هم کل نظام عالم را یکسره به فنا میدهد.
@yekaye