eitaa logo
یک حس خوب
201 دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
532 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✂️📕✂️📙✂️📔 📚 🦋 💌 فریبا مجبور شده بود با شوهرش بچه را بردارد و بزند بیرون تا آرامش به فضای محضر برگردد یا شاید هم به جان بی‌قرار ارشیا. بعد از چند دقیقه و هم‌زمان با تمام شدن امضاهای بی سر و ته، با ریحانه تماس گرفته و گفته بود: _ریحانه جان منتظر ما نمونید که عجیب شانسمون زده امروز. فرنوش رو داریم می‌بریم پیش دکترش _چرا؟ بدتر شده؟ _نه تو دلواپس نشو بیخودی. یکم تب داره نگرانم. اینجوری خیالم راحت‌تره اگه دکتر ببینش. ترسیدم به ارشیا زنگ بزنم والا! گفتم به خودت بگم. _ترس چرا؟ _بگذریم حالا. ریحانه جونم فقط ببخشید که نشد تو لحظه‌های قشنگ کنارت باشم. _این چه حرفیه عزیزم؟ بچه واجب‌تره. مراقبش باش. _فدای تو عروس مهربون، خوشبخت بشی ایشالا. و همین که قطع کرد صدای ارشیا گوشش را پر کرد: _فریبا بود؟ نمیاد نه؟ نگاهش کرد. این رویا بود یا کابوس؟ بین زمین و آسمان دست و پا می‌زد. بعدترها جای فریبا می‌بود یا... با بغض پنهانی که خیلی هم بی‌دلیل نبود پاسخ داد: _داره میره دکتر مطمئن بود چیزی جز نگرانی، لحظه‌ای در سوال بعدی ارشیا پنهان نبود. دقیقا چیزی مثل بغض خودش. _بچه خوبه؟ _آره فقط می‌خوان خیالشون راحت بشه و نفسی که مردانه بیرون فرستاد. متعجب شدنش البته طولی نکشید. ارشیا انگار امضای بند نانوشته‌ی آخر را شفاهی می‌خواست. پرسید: _قول و قرارمون که یادت می‌مونه، نه؟ دوباره و سه‌باره از هم فرو پاشید. به چهره‌ی دلواپس خانم‌جان و صورت خندان ترانه که نگاه کرد فهمید باید تردیدها را پس و پیش کند. سری به تایید تکان داد. امیدوار بود قطره اشک کوچکی که روی انگشت‌های گره خورده‌اش چکیده را کسی ندیده باشد. دست‌های چروک خورده‌ی زری خانم دست سردش را گرفت. _هیچ وقت انقدر آشوب ندیده بودمت ریحانه جان. چیزی شده؟ نه؟ انگار حساب زمان و مکان از دستش در رفته بود. گفت: _نباید با وکیلش قرار می‌ذاشتم. ارشیا ناراحته ازم. میگه دودوتای حساب کتاب کاری رو نباید با زن و زندگی جمع کرد. _حرفش بی‌حساب نیست _نیست که دلم آشوب شده، اما باید می‌فهمیدم چه به سرش اومده یا نه؟ من زنشم. اون خودداره و بروز نمی‌ده ولی منم حق دارم بدونم چه خبره کنار گوشم. _پرسیدی و نگفت؟ چه سوال سختی بود.در واقع کمترین کاری که می‌کردند حرف زدن بود. نه او می‌پرسید و نه ارشیا حرفی می‌زد. _نپرسیدم. _حالا مردت فکر و خیال کرده که بی‌اعتمادش کردی پیش دوستش؟ _شما که نمی‌دونید حاج خانم. اون کلا از هم‌کلام شدن من با دوستا و همکاراش متنفره چون... _حق داره مادر. یه چیزایی خانم‌جان خدا بیامرزت بهم گفته بود از اخلاق و منش و شرایطش. ندیده و نشناخته نیستم که. شوهرتم بعد از این‌همه وقت زندگی، زنش رو می‌شناسه. لابد همه حرفش اینه که کاش از خودش می‌پرسیدی. از دلش در بیار. مرد جماعت، موم دست زنه اگه زن... هرچند سعی می‌کرد مثل همیشه محکم بماند و گوش شنیدن باشد فقط؛ اما بغضی که هدیه‌ی سر عقدش بود هنوز بیخ گلویش جا خوش کرده و شاید حالا نیشتر خورده بود که سرتق بازی در می‌آورد برای سر وا کردن. ناغافل پرید وسط حرفش و گفت: _اگه زن اجاقش کور نباشه، زن نیست؟ ... 📨 🦋 https://eitaa.com/joinchat/3094020098C4a90aaf1e3
📲 🧑‍💻عصر دیجیتال ⁉️استفاده نادرست از اپلیکیشن‌های ارتباط جمعی 🔴اعتیاد به اینستاگرام، مساله این است؟ 🟠چون اینستاگرام یک رسانه ی تصویری هست، خیلی از مشترکین مدام درحال عکس گرفتن برای تولید محتوا و یا صرفا جهت آپدیت کردن پیج و جذب فالوور هستند.( در این مورد بیشتر توضیح میدیم😉) پیش میاد که بعضی‌ها قبل از گرفتن یک عکس، از قبل براش کپشن ساختند! 🔵اگر شما یک استفاده‌گرِ بیش از حد هستید (بذارید نگیم معتاد به اینستا😬) هر وقت این اپلیکیشن بروزرسانی می‌شه، بخاطر آپشن‌های جدیدش خیلی ذوق زده خواهید شد! 🟡قابلیت هشتگ‌سازی به صورت فوری و حرفه‌ای رو دارید. ... 💻 📺 🦋 @yek_hesse_khob 🆔