#زندگی_طلبگی
@Yek_talabe113
#همسرانه
🙎👳اولین قرار بعد از عقدشون
🙍:با خودش عهد کرده بود انقدر لجباز باشه که ببینه اقاش چطور برخورد میکنه
👳رسید سرقرار
🙍با اخم بهش گفت:چرا باید ده دقیقه دیر کنید
واقعا که
👳گفت:اولا سلام بانو
دوم شرمنده خانوم
کلاس کمی طول کشید وبی احترامی به استاد بود اگر بلند میشدم
شما ببخشید
بهتون که پیام دادم تایه زیارت برید یه شاخه گل برام بخرید من میرسم
بازم شرمنده
🙍پیامشو قبل از رسیدن خونده بود
اما به روی خودش نیاورد
🙍با عصبانیت گفت:واقعا روتون زیاده
قهرم چون فهمیدم شما طلبه ها درستون از زندگیتونم مهم تره
متاسفم
👳با خنده ی شیطنت امیزی خواند:
تو قهر میکنی دل مبتلا تر است
بامن مدارا کن کمی بانوی اخمالو
🙍بی توجه گفت:الکی طبع شعری برندارید
فایده هم نداره
اخمالو هم خودتونید
👳وباز گفت:
طبع شعرم که نمیرد بعدتو خانومی
این بلاییست که ناخواسته برسر آمد
🙍روشو برگردوند و مردم توی صحن نگاه میکرد
👳_اخمی بکن که همین اخم در پس چادر
برای من خانومی به خدا شفا دارد
🙍خندید
_از آزمون موفق اومدید بیرون
داشتم امتحانتون میکرد که ببینم چی میگید
👳لبخند مرموزی روی لبانش بود
_....عه اینجوریاست
منم دست خالی اومدم
امتحانتون کنم ببینم چی میگید
🙍_وا...یعنی واقعا دست خالی؟
👳ازتو جیبش یه شکلات درآورد
_دست خالی دست خالی هم که نه
بفرمایید اینم کادوی ما
البته
من دیگه پول ندارم ازاین کادوها بخرما
دیگه یکم کادوهام کوچولوتر میشه
حرف میزد و میخندید...
🙍دخترخانم حرصش گرفت
ولی بازم خوشحال بود
میدونست چون باعجله اومده بود چیزی همراش نداشت
البته مهم هم نبود
هدیه 🎁میخواست چیکار
دربرابر قلبی❤️به این وسعت
قلب یک طلبه👳بیست ساله که همه داراییش عشق بود و لبخند😊 وچندتا کتاب درسی📚
❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣❣
از روز اول وقتی موفق نشد عصبانیش کنه با خودش گفت
تو هم فاطمی باش
که لایق باشی...
#نویسنده_گمنام
@yek_talabe113