eitaa logo
💞عاشقانه های یک طلبه💞
2.2هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
72 ویدیو
9 فایل
🌸 ﷽ 🌸 کانال عاشقانه های یک طلبه پراز متن و عکس و داستان و..عاشقانه شروع فعالیت:فروردین ۱۳۹۷ مدیر کانال: همانا خدا لفت دهندگان را دوست ندارد😂😁 تبادل و تبلیغات:http://eitaa.com/joinchat/2366177294C7162b2d655
مشاهده در ایتا
دانلود
بعداز آخرین کلاس صفحه گوشیمو روشن کردم اوووووه ١٢ تا تماس بی پاسخ ۵تا پیام😐 همه از حاج آقامون😐 پیامارو باز کردم:سلام کوچولو مرسی از صبحونه خوشمزت آخ چسبید بعدی:کوچولوی من منم دوست دارم😍 بعدی:میگم دوست دارماااااااا بعدی:ای بابا چرا گوشیتو بر نمیداری کسی دور و برم نیست دلم میخواد باهات حرف بزنم🙈 بعدی:آها کوچولوی من کلاسه😂فدای درس خوندنت خندم گرفت از طرفیم دلم سوخت براش با چه ذوقی پیام داده به من و جواب ندادم😂 زنگ زدم بهش یک بوق دو بوق سه بوق جواب داد:به به خاج خانم ماااا سلام علیکم _و علیکم سلام چطوری حاجی😊 _مگه میشه بد باشم در انتظار قرمه سبزیم😂 _خیلی رو داری بخدا من که میبینمت _اوه اوه غلط کردمو برای همین روزا گذاشتن دیگه😊 خندم گرفت از شیرین زبونیاش بعد از کلی حرف زدن تماس رو قطع کردم و به سمت خونه حرکت کردم ............... سفره رو با دقت چیدم ما میز نهارخوری نداشتیم چون خیلی ساده ازدواج کردیم هم جهیزیم ساده بود هم مراسماتمون بنا براین به قول همسری جان سفره رو عشقه😂 زنگ در به صدا در اومد رفتم در و باز کردم با یه گل رز قرمز که جلوی صورتش گرفته بود مواجه شدم میدونستم مردا عاشق اینن که دیده بشن با خوشحالی گلو ازش گرفتمو کلی برای اون یه شاخه ذوق کردم😊 لبخندش نشان رضایتش بود کیفشو گرفتمو سریع عمامشو از روی سرش برداشتم گفتم:حالا این گل به چه مناسب بود؟ تعظیمی کردو گفت:به پاس صبحانه خوشمزتون که کلی بهم چسبید مخصوصا که اون کاغذارو کنارشون دیدم 😊 خندیدمو گفتم:قابل آقاییمو نداشت😉 حاج آقامون اومدن داخل و بعد از در آوردن لباساشون قرمه سبزی رو باهم نوش جان کردیم😊 پ.ن زیبایی های زندگی به همین سادگیاشو خوش بودناشه با کمترین امکانات هم میشه همدیگه رو خوشحال کنیم 😊کافیه یکم سلیقه به خرج بدیم😉 @yek_talabe113
#همسر_طلبه_من😍 #عشـــــــق یعنے نفست بند یڪے باشد و بس✋ نگهتـــ #جــز به یڪـــے💙، مــات بــه هــرجــا نشـــود. #عشق‌پاڪ ❤️ @yek_talabe113
دخـتـ🌸ـر بـا حجـابـ{}ـش زیـبـاسـ✨ـت بـانــو . . . 🙂💚 😻🎈 @yek_talabe113
گَر دُختَـــرَڪـے پیشِ پِـ💚ـدَر نـ✨ـاز کُنـــد... گِرِهِ کَربُ بَلای هَمه را باز کُنـَـــد . . . ✌️ #رقیه_جان_کربلا_میخوام(: #روز_دختر_مبارک🙂🎈 @yek_talabe113
مَــ{✋}ـن عـبـ{}ـد و غـلامـ{}ـم تـ✨ـو سلطـ{👑}ـان دنیـ{🌍}ـا مَـ{🖐}ـن عشقـ{❤️}ـم تـویـے و تـویـے عـشـ{❤️}ـق زهـــ{✨}ـرا . . . #ارباب_جانم (: @yek_talabe113
#همسر_طلبه_من😍 . . بَلای عشقِ تو بر من چنان اثر کردَست . که پَندِ عالم و عابد نمیکند اثَرَم...!♀💜 #جانانمـ💕 @yek_talabe113
#همسر_طلبه_من😍 👇👇👇 @yek_talabe113
خدیجه بودن، محمد داشتن می‌طلبد! خدیجه بودن تمرینی ست که خیلی از همسران طلبه آن را زندگی می‌کنند. نه به همان بزرگی و تقدس. به قدر وسع خودشان. گذشتن از رفاه و آسایش و زندگی با شرایطی که به حداقل نزدیک است و کنار آمدن با ناملایمات اجتماعی؛ کار کوچکی نیست. خیلی‌ها که می‌پرسند زندگی با طلبه چطور است؟ منظورشان مسائل اقتصادی ست وگرنه مسائل عاطفی که طلبه و غیر طلبه ندارد. اوایل همیشه جواب این سوال را یک جور می‌دادم: سخت! اما ارزشش را دارد که کنار یک بنده‌ی خوب خدا زندگی کنی. اما یک روز به آن طرف ماجرا هم فکر کردم. خدیجه برای تمام خواستگارانش که ممکن بود همسرش شوند، همین قدر سنگ تمام می گذاشت؟ جان و مال و سلامتی اش را به پای آنها هم می ریخت؟ چه کسی حاضر بود همراه با همسری بدخلق و بدکردار سه سال از عمرش را در شعب بگذراند؟ حقیقت این است که خدیجه بودن، محمد داشتن می‌طلبد. این همان چیزی‌ست که همه از طلاب انتظار دارند. اخلاق محمدی! مصادیقش بزرگ نیست. لبخند زدن، مردم‌داری، عیادت بیمار، زبان خوش، هم دلی و... . @yek_talabe113
⚡️یک عمر دخیلم به ضریحی که نداری⚡️ وای از جلوات جبروتی که تو داری از شدت نور💥 ملکوتی که تو داری فریاد از آن اوج سکوتی که تو داری حق گرم تماشای قنوتی که تو داری #یک_طلبه #امام_حسنی @yek_talabe113
#همسر_طلبه_من😍 👇👇 @yek_talqbe113
طلبه‌ها كنار همه رفتن‌ها و آمدن‌ها و كتابخانه نشستن‌ها و صحبت كردن‌ها و نوشتن‌ها و نماز خواندن‌هایشان، زندگى شخصى سرشار از تعاملات انسانى هم دارند. سفر كه مى‌روند دلتنگ همسرشان می‌شوند كه مجبور است چند روزى تنها با بچه‌ها سروكله بزند. نگران پسر كوچك‌شان هستند كه باز چه آتش‌هايى خواهد سوزاند. دوست دارند زودتر برگردند تا دخترهای‌شان بدوند و جيغ بزنند و بخندند و بی‌وقفه ريز و درشت همه‌ی روزها را تعريف كنند. طلبه‌ها هم، ياد پدر و مادرشان می‌افتند و دوست دارند يك عصر بى‌خبر زنگ خانه پدری‌شان را بزنند و چاى مادرريز بخوردند. طلبه‌ها هم وقتى خانه مى‌رسند صورت همسرشان را مى‌بوسند، بچه‌ها را بغل مى‌كنند، اسب می‌شوند، گرگ می‌شوند، به جاى غول داستان‌ها صدا در می‌آورند و مثل سربازى وسط ميدان جنگ تير می‌خورند و می‌ميرند. @yek_talabe113