🌱
🖌افسانه #جومونگ و حماسه #حسین (ع)
👈نشستم کانال ها رو این ور اون ور می کنم ،دنبال مختار می گردم ، سالهای قبل بازپخشش بیشتر از این بود ، خدا اجرش بده میرباقری رو ، واقعا زحمت کشیدن. خدا رحمت کنه مختار رو .
شبکه نمایش “پارک ژوراسیک 2” داره و تماشا “افسانه جومونگ” .
خب #سوسانو بهتر از دایناسورای ژوراسیکه.
منم عادتمه که درگیر چیزی بشم باید برم تو بحرش و میرم تو نخ سریاله. رائفی پور رو هم خدا انصاف بده ، دست تو دماغت میکنی ، می چسبونه به شیطان پرستی و یهودا .
البته واقعا آقا خوب گفتند که اینا هنرمندانه کار میکنن و نتیجه هم میگیرن ، کاری ندارم حالا.
👈پس زمینه ذهنم هنوز مختار میچرخه، ولی آروم آروم رفتم تو فاز جومونگ ؛ یه صحنه حسّاس ،
تسو که از مذاکره !! با “یانگ جو” و “امپراطوری هان” برای برداشتن تحریم ها نتیجه نگرفته و به امید اینکه جنگ نشه، تدبیر کرده سازش بکند و با دختر دشمن عقد بسته و هر چی اونا خواستن گفته چشم، جاسوس های دشمن رو راه داده در اسلحه سازی خودشون و باج های زیادی داده و عزّت “بویو” رو لگد مال کرده ،
ولی باز دشمناش راضی نشدن و هرروز توقّع و خواسته شون بیشتر شده ، از این ور هم روز به روز مقبولیّت نصف و نیمه اش داره از بین می ره و مردم هم صداشون در میاد ، چاره کار رو در این دیده که تقصیرها رو بندازه گردن جومونگ و بگه دلیل اینکه خزانه خالی هست و ورود نمک و کالا تحریمه ، دشمن ستیزی جومونگه که بهانه داده دست امپراطوری ، پس باید دست از دشمنی با “هان” بر داریم و ساخت سلاح های فولادی رو #متوقف کنیم و جومونگ دستگیر و کشته بشه ، تا همه چی برگرده سرجای اوّلش .
چون دستگیری جومونگ هم که به این راحتی ها نیست ، تن به ذلّت دیگه ای داده و با گروگان گرفتن همسر و مادر جومونگ و تهدید به کشتن اونها پیغام داده که جومونگ خودشو تسلیم کنه . از اون ور جومونگ برای آزادی مادر و همسرش وارد کمین تسو نمی شه؟ چرا؟ چون استاد روحانی جومونگ “بانو یومیول” بهش نهیب زده که:
👈 شما برای رسیدن به #هدف_والا نباید مسایل شخصی رو وارد برنامه های خودت بکنی !!
در یک صحنه حسّاس از افسانه جومونگ (دقّت شود خودشون اسمش رو گذاشته اند افسانه و داستان) . با تمام شدن ضرب الاجل تعیین شده و تسلیم نشدن جومونگ ، تسو شمشیر را زیر گلوی “بانو یوها” مادر و “بانوسویا” همسر جومونگ گذاشته و عن قریب هست که آنها رو بکشد ، مادر افسانه ای جومونگ اما در دیالوگی احساسی جمله ای می گوید :
👈 “پسر من جومونگ ، #هدف_والایی داره (آزادی اهالی چوسان از بردگی هان) و تسلیم نخواهد شد و من حاضرم برای اینکه پسرم به هدفش برسد ، هزار بار بمیرم . زود باش مرا بکش.”
واقعا در افسانه جومونگ ، داستان پردازی و متن های عالی کار شده و آدم تحت تاثیر قرار می گیرد ،
اما این جملۀ “آمادگی برای مردن هزار باره” برایم آشناست،
بعد از اتمام افسانه جومونگ کتاب “لهوف سیدبن طاوس” را که یکی از معتبرترین کتابهایی است که واقعیّات سرگذشت کربلا را نوشته ، ورق می زنم ، با پس زمینه ذهنم در این ایّام خحزن و معنویّت، دنبال جمله “آرزوی مردن هزار باره” در راه هدف و محبوب می گردم، اما نه در داستان و افسانه بلکه در واقیّتی حماسی در کربلا ،
👈 “لهوف” را که ورق میزنی و گذرا هم که بخوانی اش ، چشمانت نه به اندازه بال مگس که قشنگ بارانی می شود ، اصحاب و یاران را که مرور می کنی ، می رسی به یک مردی به نام ، “زهیربن قین”
دیالوگ افسانه ای “بانو یوها” که هنوز یادتان نرفته:
” من حاضرم برای اینکه پسرم به هدفش برسد ، هزار بار بمیرم”
حال ببینید زهیر ، در شب واقعی واقعه عاشورا که امام حسین (ع) یاران خود را مرخص نمود تا بروند و جان خود و فرزندان حسین (ع) را نجات دهند چه جوابی به معشوق خود داده است :
👈“به خدا سوگند ای پسر پیغمبر ، دوست داشتم هزار بار کشته و زنده شوم در حالی که خداوند تو و برادران و اهل بیت تو را زنده بدارد.”
هنوز ذهنم درگیر افسانه است . در کتب تاریخی کره ای ها چهار خط بیشتر از جومونگ نوشته نشده است و روشن است که جملات “بانو یوها” ساخته ذهن نویسندگان خلّاق افسانه و داستان جومونگ بوده است که احساسات ببینده را – با علم به غیر واقعی بودن آنها – تحت تاثیر قرار می دهد.👇👇