.
✍دم دمای غروب توی حیاط خونه، پیش #کبوترهام بودم که بچه نه ساله ام هق هق کنان با چشمای خیس خودشو انداخت تو بغلم..
که بابا بابا
من #امام_رضا می خوام... من #امام_رضا میخوام...
🌸دختره دیگه، تلویزیون حرم رو نشون می ده، اینم هوایی شده.
دیدم الان وقتشه و امتحان کردم #امام_رضا رو، با 1600 کیلومتر فاصله
شما نکنید!!
👌به دخترم گفتم به من چه از خودش می خواستی!
بچه بغضش رو نگهداشت و برگشت جلو تلویزیون
و منم طرف #کبوترها.
🌴 دو روز بعد دم دمای غروب تو حرم #امام_رضا
دخترم سمت #کبوترهای_حرم بود و من بغضم رو نگهداشته بودم، ولی مگه می شد...
#داستانک_واقعی
رمضان دو سال قبل
🔻 @yekaz80