eitaa logo
یکی بود یکی نبود
814 دنبال‌کننده
1هزار عکس
335 ویدیو
24 فایل
⚘بفرما قصه 😌 🌼افتتاح کانال ۱۷ اسفند ماه ۱۳۹۸ 🌱فعالیت تعاملی 🍁دارالقرآن آموزش وپرورش 🍁انجمن رشد و توسعه فرهنگ دینی شما هم می توانید قصه گو باشید فردی، تیمی🌺 ⬇️ @sheidaye_shahid
مشاهده در ایتا
دانلود
🐈عنوان: فی فی خپلو ✍نویسنده: سید نوید سید علی اکبر 🖼 تصویر گر: نیلو فر برومند 🖨 انتشارات: ماهنامه نبات کوچولو @yekiboodyekinabood
فی فی خپلو.mp3
4.17M
🌻قصه های خاله نهال 🐯 ⏰۴:۲۰دقیقه @yekiboodyekinabood 5⃣3⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(سوره عصر ).mp3
939.7K
🌸به نام خدای بهار آفرین 🌸بهار آفرین را هزار آفرین @yekiboodyekinabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❄️ عنوان کتاب: (گردالی) دونه برفی ✍ نویسنده: مهری ماهوتی ☃ تصویر گر: الهام عطایی آذر 📚 انتشارات: مدرسه @yekiboodyekinabood
دونه برفی.mp3
830.4K
💖 قصه های خانم قصه گو ❄️ ⏰ 1:43 دقیقه @yekiboodyekinabood 5⃣4⃣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸به نام خدای مهربون🌸 روزه‌ی کلّه‌مورچه‌ای گنجشکو تق‌تق‌تق به شیشه زد. به امیرعلی گفت: «جیجیک! امروز خرده‌نان‌های صبحانه‌ات را برای من نمی‌ریزی؟» امیرعلی با شادی گفت: «آخه من امروز صبحانه نخوردم. چون روزه‌ی کلّه‌گنجشکی گرفتم.» بعد سفره‌ی سحری را از پنجره تکاند. یک دانه‌برنج افتاد روی لبه‌ی پنجره. گنجشکو چشم‌هایش گرد شد. به دانه‌ی برنج نگاه کرد و پرسید: «جیجیک! روزه‌ی کلّه‌گنجشکی یعنی چه؟» امیرعلی فکری کرد و گفت: «یعنی روزه‌ی بچّه‌ها. این که از صبح تا ظهر و بعد، از ظهر تا شب هیچی نخورم.» گنجشکو یک دانه برنج به نوک گرفت و پرسید: «جیجیک! آخه برای چی؟» امیرعلی گفت: «خب... خب... برای این که یاد بگیرم به خاطر خدا صبر کنم.» گنجشکو دانه‌ی برنج را روی زمین گذاشت. چشمش به نی‌نی‌مورچه افتاد. با شادی گفت: «جیجیک! من هم امروز روزه می‌گیرم. روزه‌ی کلّه‌مورچه‌ای.» نی‌نی‌مورچه خنده‌اش گرفت. به دانه‌ی برنج نگاه کرد و پرسید: «پس من روزه‌ی کلّه‌چی‌چی بگیرم؟» @yekiboodyekinabood
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا