eitaa logo
یک جرعه بندگی✨
3.7هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
24 فایل
سلامتی امام زمان(عج) و تعجیل در ظهورش صلوات ثواب نشرمطالب هدیه به امام زمان(عج) کپی باذکرصلوات و دعابرای عاقبت بخیرشدنم حلال بی شهادت مرگ با خسران چه فرقی میکند اللهم ارزقنا شهادت فی سبیلک🤲 تبادل: 👈 @ya_zahra_c @manemamhasaniam
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷🌷میخوام گناه نکنم، چیکار کنم* *کوتاه و بسیار تاثیرگذار👌* *🎙️ استاد مومنی*. https://chat.whatsapp.com/Fkwabk7zwlSAbXhagUXu3U
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طفلان حضرت زینب(س) ▪️کودکانم نذر چشمان علی اصغرت ای فدایت خواهرت ▪️رد مکن این هدیه ام را جان زهرا مادرت ای فدایت خواهرت @yekgorehbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از رواق کودک حرم
پوشاندن لباس مشکی برای کودکان در محرم چه حکمی دارد؟.mp3
2.41M
🌴ویژه والدین عزیز ✅پوشاندن لباس مشکی برای کودکان در محرم چه حکمی دارد؟ 👌پاسخ:استاد تراشیون 🔷🔸💠🔸🔷 کانال تخصصی کودکان فاطمی https://eitaa.com/joinchat/3295936530C48bf6893ac 🌐fatemi.amfm.ir/koodak رواق کودک حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه علیها السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از آستانِ مهر
🔖بهترین خاطره من ازچادری بودنم...👌 سال اول حوزه بودم طلبه ترم اول. ۱۸سالم بود که ازدواج کردم همسرم طلبه نیست اما منه طلبه خیلی چیزا ازش یادگرفتم ومیگیرم .وقتی که برا آزمایش خون رفتیم آزمایشگاه.بعداز آزمایش امدیم بیرون که توی سالن همه ی دخترپسرای که امده بودن برا آزمایش ازدواج بهم چسبیده بودن دست همدیگرو گرفته بودن ما روی نیمکت نشستیم اما با فاصله وداشتیم به اونا نگاه میکردیم مام خشک نبودیم گپ میزدیم لبخند میزدیم ولی با فاصله .اونم به اصرار من .کارامون تموم شد امدیم بیرون از آزمایشگاه .من خواستم که برم حوزه علمیه درس داشتم که همسرم دستشو دراز کرد گفت برا خدافظی هم دست نمیدی من خیلی خجالت کشیدم چادرمو فشار دادم وسرم پایین انداختم خندید دستشو پایین انداخت وبه سمت چادرم دست برد ولایه ی چادرمو بلندکرد وبوسید بازلبخند زد من فقط نگاش میکردم وبهم گفت خدابه همرات.خودش گفت ازاون موقع دیگه واقعا عاشقم شده وآرزوداشته هرچی زودتر پیش هم باشیم الان که خداروشکر دوتا بچه داریم قشنگترین خاطره زندگی من چادرم بوده که همسرم برای بار اول بهش بوسه زده .تا همیشه به م افتخارمیکنم.... 📝 فرحناز رضایی از لرستان 💚🌼🌼🌼🌼🌼 @astanehmehr
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_1253161310.mp3
5.66M
🌷🤔تلنگری یه توپ دارم قلقلیه سرخ و سفید و آبیه *میزنم زمین هوا میره* نمیدونی تا کجا میره... ✖️ تموم تفاوت شخصیت‌های بزرگ و متعالی، با شخصیت‌های کوتوله‌ای در همین یک بیت شعر که هممون بلدیم، خلاصه شده🤔. 🎤 @yekgorehbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺همنشین حضرت داوود علیه السلام در بهشت🌺 روزی حضرت «داود (ع)» در مناجاتش از خداوند متعال خواست همنشین خودش را در بهشت ببیند. خطاب رسید: «ای پیغمبر ما، فردا صبح از در دروازه بیرون برو، اولین کسی را که دیدی و به او برخورد کردی، او همنشین تو در بهشت است.» روز بعد (ع) به اتّفاق پسرش « (ع)» از شهر خارج شد. پیر مردی را دید که پشته هیزمی از کوه پائین آورده تا بفروشد. پیر مرد که «متی» نام داشت، کنار دروازه ایستاده و فریاد زد: «کیست که هیزمهای مرا بخرد.» یک نفر پیدا شد و هیزمها را خرید. حضرت «داود (ع) » پیش او رفت و سلام کرد و فرمود: «آیا ممکن است، امروز ما را مهمان کنی؟!» پیرمرد فرمود: «مهمان حبیب خداست، بفرمائید.» سپس پیر مرد، با پولی که از فروش هیزمها بدست آورده بود، مقداری گندم خرید. وقتی آنها به خانه رسیدند، پیر مرد گندم را آرد کرد و سه عدد نان پخت و نان ها را جلویِ مهمانش گذاشت. وقتی شروع به خوردن کردند، پیرمرد، هر لقمه ای راکه به دهان می برد، ابتدا «بسم الله» و در انتها «الحمد للَّه» می فرمود. وقتی که ناهار مختصر آنها به پایان رسید، دستش را به طرف آسمان بلند کرد و فرمود: «خداوندا، هیزمی را که فروختم، درختش را تو کاشتی. آن را تو خشک کردی، نیروی کندن هیزم را تو به من دادی.مشتری را تو فرستادی که هیزم ها را بخرد و گندمی را که خوردیم، بذرش را تو کاشتی. وسایل آرد کردن و نان پختن را نیز به من دادی، در برابر این همه نعمت من چه کرده ام؟!» پیر مرد این حرفها را می زد و گریه می کرد. حضرت «داود (ع)» نگاه معنا داری به پسرش کرد. یعنی: همین است علت این که او با پیامبران محشور می شود. 📚(داستان‏های ص ۳۰- ۳۱) @yekgorehbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🤔 یادمون باشه: " دعای رفع وسوسه " ✍گاهی در خلوت یا وسط جمعی و ناگهان فکری، خیالی، حرفی، حدیثی چنان قلبت را می‌فشارد و آرامشت را بهم می‌ریزد که دیگر کنترل رفتار یا افکارت را از کف میدهی و دفع این وسوسه‌ها و افکار منفی برایت ممکن نیست! ✦ برای این وقتهای من و شما و شما و شما، حضرت علی‌بن‌الحسین علیه‌السلام نسخه‌ای کوتاه و سریع پیچیده که در هر حال و هر کجا که باشی، می‌توانی بدان چنگ بزنی و افسار هیولایِ رَم کرده‌ی نفس را بدست بگیری و آرام سرجایش بنشانی آرام دستت را بر دهانت بگذار و بگو: بسم‌الله، بسم‌الله، بسم‌الله و بِصُنعِ اللهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِنَّهُ خَبِيرٌ بِما تَفْعَلُون به‌نام خدا، به‌نام خدا، و به نام خدا و آفرینش او که هر چیزی را محکم و استوار آفریده، و هم‌او به کارهای شما مسلّماً آگاه است! سپس هفت مرتبه می‌گویی: اُسْكُن أيُّها الْوَجَع/ آرام بگیر ای درد سَألتُكَ باللهِ ربّي و ربِّك و ربِّ كُلِّ شَي‏ء/ از تو می‌خواهم به خداوند که مربی من و مربی تو و مربی تمام عالم است، آرام بگیری الّذي سَكَن لَه ما فی الليل و النهار و هو السميعُ العَلِيم که هر آنچه در شب و روز است، به نام نامیِ او آرام گرفته است، که او شنوای داناست. https://chat.whatsapp.com/Fkwabk7zwlSAbXhagUXu3U
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀برگ چهارم در روز چهارم محرم، عبیدالله بن زیاد مردم کوفه را در مسجد جمع کرد و سخنرانی نمود و ضمن آن مردم را برای شرکت در جنگ با امام حسین علیه السلام تشویق و ترغیب نمود . به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از: 1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر; 2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر; 3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر; 4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر; به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است. 📕کتاب: بحارالانوار، ج 44، ص 386 @yekgorehbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220802-WA0043.
9.83M
🥺🌷احلی من العسل با مداحى حاج محمود كريمی👆 @yekgorehbsndegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️تئاتر در حال برگزاری بود که ... دختر بچه ای به جای اینکه پیش امام حسین برود. سمت شمر تعزیه رفت از شمر خواست امام حسین علیه السلام را نکشد به شمر التماس کرد .... یا علیه السلام🥀 https://eitaa.com/joinchat/240255156C5304665a46 https://chat.whatsapp.com/Fkwabk7zwlSAbXhagUXu3U
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دیدم بریده شد نفسِ ربنایِ تو در زیر دست و پاست عمو دست و پای تو😭 می آمد از اَواخرِ مقتل صدای تو از خیمه آمدم که بمیرم برای تو خوردم قسم به فاطمه، تا زنده ام عمو با سنّ کم برای تو رزمنده ام عمو رضاباقریان @yekgorehbandegi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا