فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صلی الله علیک یا ابا عبدالله:
🎥کلیپ جالب تشکر شهید مدافع حرم از کودک ۳ ساله ای که سر مزارش گل میذاره😍☺️
سلام
بطور اتفاقی داشتم این صحنه که کودکم گل سر مزارها میگذاشت رو فیلمبرداری میکردم که دیدم یچیزی گفت اولش متوجه نشدم ، بعد که ازش که پرسیدم چی گفتی؟ گفت میگه دستت درد نکنه😢
پرسیدم کی بود؟! چی گفت؟!
گفت مهربون بود،از تو زمین گفت دستت دردنکنه برام گل گذاشتی😔😭
و چهره اش معلومه، به محض اینکه از کنار مزار بلند میشه با خجالت و خنده تعریف میکنه🌹
به راستی که شهدا زنده هستند و نزد خدا روزی میگیرند ...💔
🇮🇷@yekgorehbandegi
«مُضطَرمُنتَظَر»:
❌ قبل از فوتبال امشب این پیام را بخوانید و برای همه ارسال کنید!
آیت الله #ناصری که از اولیای الهی و از دوستان قدیمی آیت الله #بهجت میباشند پس از پیروزی تیم ملی ایران مقابل آمریکا، در سخنرانی خود با گریه فراوان فرمودند: شب گذشته در آسمان شور و غوغای عجیبی از دعای اهل زمین به وجود آمده بود...
آنگاه پس از گریه شدید، فرمودند: والله اگر مردم فقط یک مرتبه این طور برای فرج امام زمان (عج) دعا میکردند، حضرت می آمدند...
🖌 همزمان با مسابقه فوتبال بین #ایران و #آمریکا علاوه بر دعای پیروزی ایران
دعا برای فرج #امام_زمان عج فراموش نشود.
1_2018582513.mp3
9.15M
صلی الله علیک یا ابا عبدالله:
🌛شبتون آروم با نوای #قرآن که آرامش بخش دلهاست ❤️
دوستان بیایید سعی کنیم هر شب سوره واقعه بخونیم خیلی توصیه شده
حتی اگه تو رختخواب یادمون افتاد این صوت دلنشین رو گوش کنیم🙏
🇮🇷@yekgorehbandegi
#سلام_امام_زمانم
به هــــر دری که زدم
رو به تو گشوده نشد
دلـم شکسته
فقط چشم بر دعا بستهست😔
🔸 شاعر: محمد غفاری
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
🇮🇷@yekgorehbandegi
صلی الله علیک یا ابا عبدالله:
💫 در محضر شهدا💫
🌷همسرم، شهید کمیل خیلی با محبت بود. مثل یه مادری که از بچهاش مراقبت میکنه از من مراقبت میکرد. یادمه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود. خسته بودم، رفتم پنکه رو روشن کردم و خوابیدم، من به گرما خیلی حساسم. خواب بودم و احساس کردم هوا خیلی گرم شده و متوجه شدم برق رفته. بعد از چند ثانیه....
🌷بعد از چند ثانیه احساس خیلی خنکی کردم و به زور چشمم رو باز کردم تا مطمئن بشم برق اومده یا نه.... دیدم کمیل بالای سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک بشم و دوباره چشمم بسته شد از فرط خستگی.... شاید بعد نیم ساعت تا یک ساعت خواب بودم و وقتی بیدار شدم، دیدم....
🌷دیدم کمیل هنوز داره اون ملحفه رو مثل پنکه روی سرم میچرخونه تا خنک بشم. پاشدم گفتم کمیل تو هنوز داری میچرخونی!؟ خسته شدی! گفت: خواب بودی و برق رفت و چون به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی و دلم نیومد....
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز کمیل صفری تبار
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
🇮🇷@yekgorehbandegi