سیزده روز از این سال گذشت اما من
همچنان منتظرِ لحظهی تحویلِ تواَم...
#پاییز_رحیمی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
امسال هم، چنان همه ی سال های پیش
این سیزده بدون تو باید به در شود!
#فرامرز_عرب_عامری
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
خواهشی کردم بماند سیزده با من ولی
حجم اندوه مرا تا دید او هم شد به در
#احمد_جم
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
سیزده بار اگر جان بستانی از من
باز تا زنده شوم با تو گره خواهم خورد
#سیدصادق_رمضانیان
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
نسخه ای از غزلت درد مرا درمان کرد
آفرین بر قلمت؛حضرت دکتر... حافظ!!!
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
═
سیزده را همه عالم بدر امروز از شهر
من خودم سیزدهم کز همه عالم به درم❥
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
سبزه را من به هوایِ #تُ
گره خواهم زد،
که #تُ دنیایِ منی،
سبز بمانی همه عمر...!
#محمد_فرسود
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
تمام روزهای بهارم را گره میزنم به" تو و چشم هایت"...
میخواهم یکسال دیگر تمدید کنم زندگی ام را حوالیِ خیابانِ بی انتهای خیالت...
#مهسا_سجاد
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
مشهدی رحیم باغ زردآلویی کنار جاده ترانزیت دارد. روزی به پسرش جعفر که قصد رفتن به سربازی دارد پندی میدهد.
میگوید: پسرم، هر ساله در بهار وقتی درختان شکوفه میدهند و در تابستان میوهشان زرد شده و میرسد، رهگذران زیادی خودروی خود را متوقف کرده و با درختان من عکس یادگاری میگیرند ولی دریغ از مسافری که در پاییز و زمستان بخواهد این درختان را یاد کند، جز پدرت که باغبان آنهاست.
در زندگی دنیا هم دوستان آدمی چنیناند، اکثر آنها رهگذران جاده زندگی هستند و هرگاه پولی یا جمالی بر تو بود که با آن بر آنان زینتی نقش بندد و یا سودی رسد، به تو نزدیک میشوند و تبسم مینمایند و در آغوشات میکشند، آنگاه هرگز از آغوش آنها حس حرارت بر وجود خود مکن که لحظهای بیش کنار تو نخواهند ماند، اما والدین تو بسان باغبان عمر تو هستند که تو ثمره تلاش وجود آنان هستی.
آنان هرگز در روزهای سرد و گرم زندگی از کنار تو دور نخواهند شد و بالاترین باغبان خالق توست که بعد از مرگ آنان نیز همیشه همراه تو خواهد بود. دوستان عکس یادگاریات را بشناس و بر آنان هرگز تکیه نکن ...
بلبل آن به که فریب گل رعنا نخورد
که دو روزیست وفاداریِ یاران دو رنگ
#وحشی_بافقی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
#سلام_امام_زمانم💚
سر فدای قدمت، ای مه کنعانی من
قدمی رنجهکن،ای دوست به مهمانی من
عمرمان رفت به تکرار نبودن هایت
غیبتت سخت شد،ازدستِ مسلمانی من
#اللهمعجللولیکالفرج
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
دارم یقین که روز وصال تو میرسد
ذڪرِ لبم شده ڪه الهـی ببینمت💔
#منتظرانہ
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح می خندد و باغ از نفس گرم بهار
می گشاید مژه و میشکند مستی خواب
سلام..🪴
صبحتون بخیر🌺
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
چو سحر بوسه زنم بر لب شیرین نگار؛
تا به افطار دلم هیچ نخواهد، سیرم...
#پرویز_غلامی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
روزی که نوشتی
زندگی یعنی "من _ تو" ،
به اندازه ی آن خطِ باریک و کوچک
دلتنگت شدم ؛
و امروز
آن خط باریک
به اندازه ی خط کشی خیابان هاییست
که از تو دور شده ام ..
#محمود_دولت_آبادی
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
Alireza Talischi - Bi Panahi (320).mp3
7.06M
علیرضا طلیسچی
بی پناهی 🎶
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
طبعی که نپرداخت به نامِ تو تلف شد
بر خاک نوشتیم علی، دُرِّ نجف شد
#مجیدتال
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
من ِ گذشته ی خود را به یاد داری که؟
به اصل ِ رجعت مرد اعتقاد داری که؟
منم به پای تو افتاده ام، نگاهم کن
به چشمهای خودت اعتماد داری که؟
اگرنه مثل لبت در حصار کن آن را
ظریف و ناب و زنانه، مداد داری که؟!
غزل غزل قلمم اعتراف کرد به عشق
خودت بخوان غزلم را، سواد داری که؟!
هنوز حلقه در انگشتم است، از تو کجاست؟
نگو که نیست! که دادی به باد!... داری که؟!
#محمدحسین_ملکیان
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾
حضرت سلیمان(ع) عرض کرد: خدایا! تو مرا بر جن و انس و وحوش و طیور و ملائکه و دیوها مسلط کردی، ولی یک خواهشی از تو دارم و آن اینکه اجازه دهی بر شیطان هم مسلط شوم و او را زندانی و حبس کنم و به غل و زنجیر بکشم که این قدر مردم را به گناه و معصیت نیندازد.
خطاب رسید: ای سلیمان! مصلحت نیست.
عرض کرد: خدایا! وجود این ملعون برای چه خوب است؟!
ندا آمد: اگر شیطان نباشد کارهای مردم معوق و معطل می ماند، عقب می افتد، کار مردم پیش نمی رود...
عرض کرد: خدایا! من میل دارم این ملعون را چند روزی حبس کنم.
خطاب رسید: حالا که اصرار داری؛ بسم الله، او را بگیر.
حضرت سلیمان(ع) فرستاد او را آوردند، غل و زنجیر کردند و به زندان انداختند.
حضرت کارش زنبیل بافی بود، زنبیل درست می کرد و می برد بازار می فروخت و از این راه نان خود را در می آورد.
یک روز زنبیل درست کرد و به نوکرها داد که ببرند بازار بفروشند و قدری آرد جو با پولش بخرند تا نان بپزد و تناول کند. (در حالی که در خبر است که هر روز چهار هزار شتر و پنج هزار گاو و شش هزار گوسفند در آشپزخانه حضرتش طبخ می شد، با وجود این خودش زنبیل بافی می کرد و نان می خورد)
حضرت سلیمان(ع) فرستاد زنبیل را بردند بازار بفروشند، خدمت گزاران دیدند بازارها بسته، خبر آوردند آقا بازارها بسته است. حضرت فرمود: مگر چه شده؟! برای چه بسته است؟ گفتند: نمی دانیم، زنبیل ها ماند، و حضرت آن روز را با آب افطار کرد.
روز بعد غلامان را فرستاد زنبیل ها را به بازار ببرند و بفروشند، باز خبر آوردند که بازارها بسته و مردم به قبرستانها رفته و مشغول گریه و زاری هستند و تهیه سفر آخرت را می بینند.
خدایا چه شده مردم چرا دل به کاسبی نمی دهند؟!
خطاب رسید: ای سلیمان! تو دلال بازار را گرفتی و زندان کردی، نگفتم: مصلحت نیست شیطان را زندانی کنی؟
حضرت سلیمان دستور داد، شیطان را آزاد کردند، صبح که شد دید مردم صبح زود به در مغازه هایشان رفته اند و مشغول کسب و کار شده اند. پس اگر شیطان نباشد امورات دنیا نظم نمی گیرد، قدرت پروردگار را مشاهده می کنی، از همین دشمن برای نظم امور استفاده کرده چنانچه شاعری می گوید:
اگر نیک و بدی دیدی مزن دم
که هم ابلیس می باید هم آدم
𝄞⃟♥︎
@yekjoreyshaer. 🦋
✾࿐༅🍃♥️🍃༅࿐✾